لبیک یامهدی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خصوصيات ممتاز امام حسين عليه السلام بر انبياى الهى

17 مهر 1395 توسط زهرا تجري


توسل پيامبران به امام حسين (ع )
هر كدام از پيام آوران خدا، كه به رنج و مشكل بزرگى مى رسيد با نام و ياد حسين و خداى حسين عليه السلام  مشکلش بر طرف مى شد كه اين مورد که به چند روايت اشاره  مى شود:
1 - در توبه و نيايش آدم ، خداوند نام هاى پنجگانه مقدس را به او آموخت و او به زبان آورد و با نام حسين عليه السلام نيايش او مورد قبول قرار گرفت .
2 - در طوفان نوح براى آرام گرفتن كشتى ، به آن حضرت وحى شد كه به پنج نور مقدس توسل جويد و با نام حسين عليه السلام كشتى نوح به طور دلخواه در قرارگاه خويش قرار گرفت .
3 - در دعاى زكرياى پيامبر كه مى گفت : پروردگار! از جانب خود به من فرزندى ارزانى دار…
خداوند، نام هاى مقدس پنجگانه را به او آموخت و او با به زبان آوردن نام گرانمايه حسين عليه السلام بشارت به يحيى پيامبر بدو رسيد.
4 - حضرت يونس در نجات از شكم ماهى ، خداى را فرا خواند و هنگامى كه با ياد آورى نام هاى پنجگانه به نام حسين عليه السلام اين بنده برگزيده خدا رسيد، نجات يافت .
5 - در جريان بر طرف شدن گزند و گرفتارى از ايوب پيامبر نيز، هنگام كه به بارگاه خدا نيايش كرد و ندا رسيد كه :
اركض برجلك هذا معتسل بارد و شراب
پايت را بر زمين بكوب اين آبى است براى شست و شو و اين آبى است سرد براى آشاميدن . آنجا نيز با نام مقدس حسين عليه السلام دعايش ‍ برآورده شد.
6 - در جريان ابراهيم و اسماعيل كه پيام آمد:وفديناه بذبح عظيم
او را به قربانى پرشكوهى باز خريديم .
روايت است كه : اين قربانى پر شكوه حسين عليه السلام است و با اين ترتيب پيام و مفهوم آيه نيز روشن است ، چرا كه حسين عليه السلام برتر از اسماعيل بود.
7 - در نجات يوسف پيامبر از نهانگاه چاه ، نيز روايت است كه : آن حضرت به وسيله جبرئيل به پنج نور مقدس توسل جست و با ياد و نام حسين عليه السلام بود كه كاروانيان رسيدند و فرستاده آنان براى آب به سر چاه رهايى يافت .
8 - در نجات يوسف از زندان مصر، پس از سال هاى طولانى نيز، نام و ياد حسين عليه السلام و حرمت او در بارگاه خدا، نجات بخش بود.
9- در برطرف ساختن غم و اندوه يعقوب نيز نام مقدس او كار ساز بود.
هنگامى كه كار بر يعقوب سخت شد، رو به بارگاه خدا گفت : پروردگار! نور ديدگانم و فرزندم يوسف ، از دستم رفتند، آيا به من مهر نمى ورزى ؟
پيام رسيد كه بگو: بار خدايا! تو را به شكوه محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگند مى دهم كه نور چشمم را به من باز گردان .
و با زبان آوردن نام حسين عليه السلام ، بشارت دهنده فرا رسيد و او بينا گرديد.
10 - علاوه بر موارد ياد شده ، موارد ديگرى هست كه با ياد و نام مقدس آن حضرت كه بنده خاص و برگزيده خداست ، رنج و اندوه و پيامبر به خواست خدا برطرف شده است و نيز با ياد و نام مقدس او، ناخودآگاه موج غم و اندوه بر سراچه قلب آنان ، سايه افكنده است و دعاهايشان در بارگاه خدا، به هدف اجابت رسيده است .

مقايسه حضرت آدم با امام حسين(ع)
آدم از پيام آوران خدا و پدر انسانيت است و به فرمان خدا پس از آفرينش ‍ او، همه فرشتگان در برابرش سجده كردند كه آدم ، به منزله قبله بود و سجده از آن خدا.
حسين نيز اينگونه بود فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در گرداگرد شهادتگاه او طواف كردند و شهادتگاهش معراج آنان بود و جايگاه فرود و صعود آنان .
خداوند آدم را در بهشت ويژه اش جاى داد و حسين بزرگ انسانى است كه بهشت و حوريان را از نور وجود او پديد آورد.
آدم به لباس هاى بهشتى آراسته شد و حسين زينت و زيور بهشت است
آدم به فراق بهشت آزمايش شد و حسين به جداى دوستان .
آدم به كشته شدن فرزندش كه بدن فرزندش آزمايش گرديد و خون او را ديد كه بر زمين ريخت و زمينى را سيراب كرد و حسين نيز به شهادت فرزندش ‍ كه بدن او را پاره كردند.
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمايش گرديد و فراموش كرد و خداوند در او تصميم آهنين نيافت ، اما حسين به وانهادن تمامى علائق و ارزش هاى مادى آزمايش گرديد و فراموش نساخت و تصميم آهنين و استوارى از خود نشان داد كه بى نظير بود.
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزيده خدا در ميان موجودات بود و او و فرزندانش برگزيده آفرينش اند و حسين برگزيده از ميان اين برگزيدگان ، چرا كه او از، برگزيده محبوب جهان هستى پيامبر خداست و پيامبر از او.
مقايسه ادريس پيامبر با امام حسين(ع)
خداوند حضرت ادريس را بر آسمان ها اوج داد و حسين نيز پس از شهادت ، روح خون ، پيكر و تربت را اوج بخشيد و بالابرد.
ادريس به هجرت از قلمرو ظلم و بيداد پراكندگى ياران ، گرسنگى و تشنگى در راه حق آزمايش شد و حسين نيز به هجرت از خدا و رويارويى قهرمانه با ديكتاتورى خون آشام اموى و به تشنگى و فشار روزگار براى حق و عدالت … كه خواهرش در كنار پيكر به خون طپيده اش ناله زد و گفت : پدرم به فداى آن كه با لب تشنه به شهادت رسيد.
مقايسه  حضرت نوح با امام حسين(ع)
نوح ، ازبزرگ پيام آوران است .
حسين عليه السلام ، سالار همه جوانمردان بهشت .
خانه و جايگاه نوح شرافت يافت .
شهادتگاه حسين از آن جا شرافتش بيشتر شد.
خداوند در ميان جهانيان به نوح درود فرستاد كه : سلام على نوح فى العالمين چرا كه نجات مردم از طوفان به خاطر او بود
به حسين نيز درود باد كه نجات همه بشريت از آتش دوزخ به بركت وجود اوست .
نوح دارنده كشتى نجات بر امواج آب ها بود.
حسين صاحب كشتى نجاتى است كه هر آن كس بر آن نشيند از آتش هاى بدبختى دنيا و آخرت نجات يابد.
نوح نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خويش زندگى كرد و بر او ستم روا داشتند و تا سر حد بيهوشى او را زدند و خون از گوشهايش جارى شد.
حسين عليه السلام نيز از فراسوى مردم دعوت شد و نيمروزى در ميان آنان بود و او را به شهادت رساندند و پيكر پاكش سه روز بر روى خاك ماند و سر مقدسش را بر فراز نيزه ها بردند و ستمى كه در يك ساعت بر او روا داشتند، از نهصد و پنجاه سال ، بيشتر بود.
مقايسه حضرت ابراهيم با امام حسين(ع)
هنگامى كه با فروتنى و اخلاص در زيارت حسين عليه السلام اين جمله را به زبان مى آورى كه السلام على ابراهيم خليل الله مى توانى هر دو نفر آنان حسين عليه السلام يا ابراهيم را نيت كنى .
مى توانى آن خليل خدا را نيت كنى كه به خاطر انجام فرمان خدا خويشتن را به آتش بيدادگران نزديك ساخت و نه تنها از فرشتگان مدد نخواست ، بلكه از شدت اخلاص خدايش را نيز نخواند چرا كه گفت : حسبى من سؤ الى علمه بحالى … او از شرايط من آگاه است .
و نيز مى توانى به نيت خليل كربلا، سلام و درود نثار كنى كه خويشتن را در راه انجام فرمان خدا آماج شمشيرها و نيزه ها نمود و يارى فرشتگان را نپذيرفت و آتش دوزخ را و آتش فتنه اموى را براى امت بزرگى سرد و سلامت ساخت .
به هنگام سلام ، مى توانى آن خليل بزرگى را نيت كنى كه چهره نورانى فرزندش اسماعيل را به خاطر خدا بر خاك نهاد.
نيز مى توانى آن خليل پرشكوهى را نيت كنى كه در راه خدا چهره فروزان فرزندش على را با بدن قطعه قطعه بر خاك نهاد.
به هنگام نثار درود بر ابراهيم ، مى توانى خليل بزرگوارى را نيت كنى كه همسرش ساره از او براى تهيه غذا، مواد غذايى خواست و او از همسرش ‍ خجالت كشيد كه او را دست خالى برگرداند و ظرف را از ريگ هاى بيابان پر كرد و خداوند به قدرتش آن را به مواد غذايى تبديل كرد
يا آن خليل بلند آوازه اى را قصد كنى كه دخت گرانمايه اش در محاصره دشمن از او آب خواست كه در پاسخ دردانه اش فرمود: دخترم ! تشنگى تو بر من گردان است ، اما براى خدا همه مشكلات را بايد به جان خريد.
 مقایسه امام حسين (ع ) با يعقوب پيامبر
در زيارت حسين عليه السلام مى خوانيم كه :
السلام على يعقوب الذى رد الله اليه بصره برحمته
سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خويش ، نور ديدگانش را بدو باز گردانيد. در اين درود و سلام ، مى توانى يعقوب پيامبر را نيت كنى كه پدر دوازده پسر بود و هنگامى كه آنان را فرا خواند، در كمال صحت و سلامت در برابرش ايستادند و گفتند: پدر جان ! يكى از ما را گرگ خورد.
و او از اين رخداد و خبر درد ناك ، كمرش خم و نور چشمانش را از دست داد.
و نيز مى توانى يعقوب كربلا، حسن عليه السلام را قصد كنى كه پدر يك پسر بود كه ندايش را از شهادتگاه شنيد كه : پدرجان ! آخرين سلام مرا پذيرا باش كه اينك لحظات جدايى است .
مى توانى يعقوب پيامبر را نيت كنى كه پيراهن آلوده به خون فرزندش را كم سالم بود نگريست و گفت : گويا گرگ پر مهرى بوده كه پسرم را خورده و پيراهن او را پاره نكرده است .
از يعقوب پيامبر، يوسف را خواستند بدين بهانه كه : در دشت زيبا و مناظر دل انگيزش بخورد و بازى كند، اما او نمى پذيرفت و مى گفت : بردن او، مرا اندوهگين مى سازد.
اما حسين عليه السلام هنگامى كه فرزند قهرمانش به سوى ميدان جهاد حركت كرد و بانوان حرم او را از حركت باز داشتند، فرمود: او را رها كنيد كه شوق ديدار خدا و پيامبرش را در سر دارد.
يعقوب پيامبر را بشارت دهنده با پيراهن يوسف فرا رسيد و آن را به سر و روى او انداخت و او بينا شد.
اما حسين عليه السلام نداى جدايى فرزندش را شنيد گويى دنيا در نظرش ‍ تيره و تار شد.
35 - مقايسه امام حسين با حضرت يوسف
هنگامى كه برادران حسود، ميان يوسف و پدرش جدايى افكندند و نقشه كشتن او را كشيدند، يكى از آنان گفت : يوسف را نكشيد و او را در نهانگاه چاه بيفكنيد. و چنين كردند.
اما يوسف پر شكوه كربلا را پس از به شهادت رساندن تمامى ياران ، فرزندان ، برادران و… و پس از وارد ساختن زخم هاى عميق و بسيار بر پيكرش كه هر كدام از آنها براى شهادتش كافى بود، ناگهان همگى سپاه شوم اموى فرياد كشيدند كه : حسين را دسته جمعى بكشيد. اينجا بود كه گروهى براى كشتن آن حضرت هجوم آوردند و گروهى براى بريدن سر مطهرش و پس از شهادت پر شكوهش ، شقاوت هايى كه بر آن پيكر مطهر روا داشتند كه قلم از ترسيم آن ناتوان است . )
كاروانيان يوسف پيامبر را پس از افكندن در نهانگاه چاه ، يافتند و با خود بردند و براى فروش در بازار مصر گرداندند
و يوسف كربلا را نيز از شهادت در حالى كه پيكرش بر روى خاك بود، سر مقدسش را بر فراز نيزه هاى بيداد در كوفه ، شام ، بازار و كوچه هاى آن شهرها، بزدلانه و شقاوت مندانه گردانيدند.  يوسف پيامبر را به ضرب زور بر دربار پادشاه مصر بردند، اما پس از مدتى مورد احترام او قرار گرفت و امانتدار او شد.
اما سر مقدس يوسف كربلا را به بارگاه ديكتاتور سفاكى بردند كه به جنايت خويش افتخار مى كرد و بر سيد و سالار شهيدان اهانت روا مى داشت و بر لب و دندان او چوب بيداد مى نواخت .

- قياس هود پيامبر و امام حسين (ع )
هود پيامبر خدا بود و صاحب توكل و اعتمادى خاص ، آنگونه كه در برابر دشمنان با توكل به خدا گفت : … فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون .
همگى بر ضد من به حيله گرى برخيزيد و مرا مهلت ندهيد.
حسين عليه السلام نيز هنگامى كه در برابر سپاه اموى ايستاد، پس از خير خواهى و ارشاد آنان شهامت مندانه همين سخن را گفت .
هود پيامبر اين سخن را گفت ، اما قومش او را زدند و بدو سنگ انداختند، اما از او دست برداشتند.
ولى سپاه اموى با همه سلاح و امكانات خويش ، به هر شقاوتى بر ضد حسين عليه السلام و يارانش دست يازيدند.
.كافران ستمكار، هود پيامبر را، مورد يورش قرار دادند و تا به شماره افتادن نفس ، گلويش را فشردند و آنگاه رها كردند
اما سپاه اموى ، حسين عليه السلام را سر بريدند و پس از شهادت ، پيكرش ‍ را قطعه قطعه كردند و آنگاه است بر بدن مقدسش تاختند و پيكرش را درهم نورديدند.
مقايسه شعيب پيامبر و امام حسين (ع )

اين پيامبر بزرگ ، پدر دو دخت گرانمايه بود، موسى آنان را بر دروازه مدين با گوسفندانشان ديد كه كنارى ايستاده و در انتظارند تا مردم گوسفندان خويش را سيراب ساخته و بروند، آنگاه آنان گوسفندان خود را آب دهند و به همين دليل كهنسالى پدرشان ناگزير از اين كار هستند.
موسى ، با ديدن شرايط آنان ، گوسفندانشان را آب داد.
اما حسين عليه السلام در جهاد بر ضد كفر و ريا، در شرايط سختى قرار گرفته بودكه دختران ، خواهران ، كودكان خردسال ، برادران ، برادر زادگان و نزديكانش ، همگى در اوج تشنگى بودند و آن گرامى به سوى فرات آمد و براى آنان آب خواست و درحالى كه از آن آب ، همگان حتى سگ ها و خوك هاى بيابان مى نوشيدند و كسى مانع آنان نبود، حسين عليه السلام را بازداشتند. او و همه كسانش را در محاصره آب بهشهادت رساندند با اينكه مى دانستند پدر و نياى بزرگشان ، برتر و بالاتر از همه جهانيان هستند.
يحيى پيامبر و حسين (ع )
يحيى پيامبر و حسين عليه السلام از سه ديدگاه با هم شباهت دارند:
1 - نخست اينكه ، در موارد مختلفى ميان اين دو بنده خاص خدا شباهت هايى است .
2 - از پيامبر گرامى روايت است كه مى فرمود: در جهنم ، نقطه اى است كه سزاوار هيچ يك از مخلوق خدا، جز قاتل يحيى پيامبر و قاتل فرزندش ‍ حسين نيست .
3 - خود حسين عليه السلام در راه كربلا، در هر منزلگاهى پيوسته از يحيى پيامبر ياد مى كرد.
حسين عليه السلام در هر منزلگاه ، ميان مكه و كربلا يحيى آن پيامبر بزرگ ياد مى كرد و به ويژه هديه داده شدن سر مقدسش را، خاطر نشان مى ساخت و اگر نيك بينديشيم اين سخت ترين مصائب به نظر مى رسد، چرا كه شنيدن شماتت دشمن از دور بزرگ ترين مصيبت است . اما نگريستن بر دشمن و ديدن سر بريده دوست در برابر او و تحمل شرارت و اهانت او، همانگونه كه در مورد حسين عليه السلام اتفاق افتاد، سخت غير قابل تحمل است . اين جنايت بر پيامبر گرامى آنقدر گران آمد كه بر هركس كه با دين سر مقدس حسين عليه السلام در بارگاه ستم اموى ، شادمان گردد نفرين كرد.
مقايسه حضرت موسى با امام حسين (ع )
هنگامى كه حسين (ع ) از مدينه حركت كرد برخى از آيات مربوط به اين پيامبر بزرگ را تلاوت كرد و هنگامى كه به مكه وارد شد، برخى ديگران از اين آيات را و در اين تلاوت ، آيات مربوط به موسى عليه السلام مطابقت و مقايسه شرايط دو بزرگوار بود، بدين صورت : موسى عليه السلام هم سخن خدا است و حسين عليه السلام نيز همانگونه كه در روايت آمده است بدين مقام مفتخر شد، هم در زندگيش و هم به هنگام شهادت كه ندا رسيد:
يا ايتها النفس المطمئنه * ارجعى الى ربك راضيه مرضيه.
موسى عليه السلام داراى معجزه خاصى بود كه دست مقدسش گاه درخشان و نورافشان بود و حسين عليه السلام فراتر از آن بود، چرا كه پيشانى و گلوگاه مقدسش به خاطر بوسه هاى بسيار پيامبر صلى الله عليه و آله نورانى بود و چهره مباركش هنگام كه به خاك و خون آغشته شد بود، نور افشانى مى كرد آنچنان كه هر بيننده اى را از توجه به چگونگى كشته شدنش ‍ باز مى داشت و سر مطهرش نيز بر فراز نيزه ها مى درخشيد.
موسى ، داراى معجزه ديگرى بود آن اين بود كه بر اثر زدن با عصا، صخره هامنفجر مى شد و آب از آن مى جوشيد و حسين عليه السلام نيز فاجعه جانگداز شهادتش باعث انفجار صخره ها شد و خون از صخره ها و سنگ ريزه ها روان گرديد، همانگونه كه در بيت المقدس اتفاق افتاد.
و نيز در روايت آمده است كه : شامگاه شهادت او تا بامداد روز بعد، هر سنگى را كه بر مى داشتند زير آن خون تازه بود.
و نيز شهادت او سيلاب اشك از ديدگاه جارى ساخت و نيز نام مقدسش …
موسى ، برايش نعمت غذاى آسمانى من و سلوى فرود آمد و براى حسين (ع ) نيز ميوه هاى بسيارى فرود آمد، گاهى طبقى از رطب و گاهى غذاى پخته شده ، زمانى انار و به و زمانى ديگر سيب …
موسى عليه السلام پيامبرى است كه طور سينا به خاطر او شرافت يافت تا جايى كه خدا بدان مكان ، سوگند ياد مى كند و حسين عليه السلام پيشواى بزرگى است كه كربلا به افتخار او شرافت ويژه يافت و در برخى روايات است كه طور سينا، همان كربلا است .
موسى صاحب عصاى خاصى است كه نشانه ها از آن آشكار گرديد و حسين عليه السلام صاحب شمشيرى است كه شجاعت پيامبر از آن آشكار شد و او را براى حسين عليه السلام به ارث نهاد تا جايى كه شجاعت حسين عليه السلام شهره آفاق گرديد.
موسى گفت : … واجعل لى وزيرا من اهلى هارون اخى . بار خدايا! برادرم هارون را از خاندانم وزيرم قرار ده .
و براى حسين عليه السلام وزيرى چون برادرش عباس قرار داد و او را در همه فراز و نشيب هاى قيام توحيدى و ستم سوزش ، شريك او ساخت و او را پشتوانه و يار و ياور او گردانيد، به همين جهت به هنگامى شهادت عباس ‍ فرمود: برادرم ! بپاخيز كه اينك كمرم شكست .
مقايسه حضرت عيسى و امام حسين (ع )
اين پيامبر گران قدر فرزند مريم پاك است .
و حسين عليه السلام ، فرزند گرانمايه فاطمه مطهره عليها السلام .
او فرزند بانويى است كه فرشتگان ندايش دادند كه : يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نساء العالمين . هان اى مريم ! خداوند تو را برگزيده و پاكيزه ساخت و بر زنان جهان برترى بخشيد.
حسين عليه السلام نيز فرزند بانوى گرانمايه اى است كه مورد نداى فرشتگان قرار گرفت و برترين بانوان دنيا و آخرت بود.
عيسى عليه السلام روح خدا و آفريده اوست .
حسين عليه السلام نور خدا و دروازه رحمت او.
عيسى عليه السلام فرزند بانوى بانوان جهان معاصر خويش است .
حسين عليه السلام فرزند سالار زنان دنيا و آخرت .
آن پيامبر بزرگ از شدت زهد و وارستگى ، خشت و سنگ را بالش خود ساخت بود.
حسين عليه السلام سر را در راه خدا، نثار كرد و سر در بدن نداشت تا بر بالين نهد.
عيسى عليه السلام لباس خشن مى پوشيد.
حسين عليه السلام لباسش را هم در راه خدا از بدنش ربودند.
عيسى عليه السلام به غذايى ساده ، قناعت مى ورزيد.
حسين عليه السلام سه روز پيش از شهادت در محاصره آب و غذا بود.
عيسى عليه السلام ثروتى نداشت تا آن را نگاه دارد.
حسين عليه السلام خيمه هايش را غارت كردند و لباس از پيكر مطهرش ، پس از شهادتش ربودند.
عيسى عليه السلام پسرى نداشت تا با شهادتش او را داغدار سازد.
فرزند گرانمايه حسين عليه السلام با شهادت در راه حق ، توان او را گرفت و دنيا را در برابر ديدگانش تيره و تار ساخت ، اما براى خدا شكيبايى پيشه ساخت .
عيسى عليه السلام سايه اش در برابر حرارت خورشيد، مشرق ها و مغرب هاى زمين بود.
حسين عليه السلام پيكرش سه شبانه روز زير تابش خورشيد بود.
عيسى عليه السلام مركبش ، دو پايش بود و خدمتگزارش ، دو دستانش .
حسين عليه السلام بزرگ مردى است كه سر و دست و پا را در راه خدا نثار كرد و انگشتانش را براى بردن انگشترش بريدند و بردند.

 

کتاب: فضائل و سيره امام حسين - عليه السلام - در كلام بزرگان. عباس عزيزى

 نظر دهید »

معرفی کتاب «چهار گفتار» رهبر معظم انقلاب

17 مهر 1395 توسط زهرا تجري


به مناسبت ایام عزای سالار شهیدان حضرت امام حسین(علیه‌السلام)، کتاب «چهار گفتار» در نماز جمعه‌های کشور معرفی شد.

یکی از مباحثی که میان افراد مختلف مطرح می باشد  چراییِ قیام سیدالشهداء(ع) است، قیامی که پس از 14 قرن نه تنها رو به خاموشی نگرویده بلکه روز به روز منشأ برکات بسیاری برای نوع بشر، و زمینه‌ساز قیام‌های بسیاری علیه ظلم و ظالم در جهان بوده است. علاوه‌ بر این، باید به مسائلی که زمینه‌ساز این حرکت تاریخی شده‌اند نیز توجه داشت و برای تحلیل واقعۀ عاشورا آنها را نیز شناخت، زیرا ندانستن زمینه‌ها و عوامل مؤثر بر شکل‌گیری آن واقعۀ عظیم می‌تواند تحلیل قیام اباعبدالله الحسین(ع) را از مسیر درست خارج کند و نمایی غیرواقعی از انقلاب حسینی در ذهن مخاطب ایجاد کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها و بارها به بهانه‌های مختلفی از قیام عاشورا و علل آن سخن گفته‌اند، اما در بعضی از سخنرانی‌هایشان به‌صورت مفصل و کامل به مسئلۀ عاشورا اشاره داشته‌اند. چهار گفتار ایشان در سال‌های 71، 74، 75 و 77 از منظر فراگیر بودن و همه‌جانبه بودن گفتارها، سبب شده که مؤسسۀ پژوهشی انقلاب اسلامی، آنها را در قالب یک کتاب با عنوان «چهار گفتار» منتشر کند، گفتارهایی که به دلیل اهمیّت خاص موضوع و محتوای آنها، در مجموعه‌ای مستقل منتشر شده‎اند که خواندن آن می‌تواند خواننده را در رسیدن به تحلیلی درست از قیام حسینی رهنمون کند. از مطالب مطرح شده در کتاب «چهار گفتار» تأکید مقام معظم رهبری بر لزوم کسب بصیرت نسبت به علل و زمینه‌های بروز حادثۀ عاشورا است، همچنین موضوع مهم و خواندنی دیگر در این «چهار گفتار» موضوع خواص و نقش ویژۀ آنان در انحراف یا اصلاح جامعه است که این کتاب را متمایز کرده است.

کتاب «چهار گفتار» علی‌رغم صفحات اندکش، علاوه بر مباحث عبرت‌آموزی که اشاره شد، مطالب خواندنی دیگری را هم در پیش روی خوانندگانش قرار می‌دهد، مباحثی همچون: زندگی پُرفضیلت امام حسین(ع) و صفات برجستۀ ایشان، اهمیت مقام شهادت، اهمیت نقش ارزشمند حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در حفظ و گسترش پیام عاشورا، تحلیل تاریخ اسلام از بعثت تا عاشورا، ویژگی‌های لازم برای مجالس عزاداری محرم و صفر، و بسیاری مطالب خوب و مفید دیگر دربارۀ قیام حسینی.

کتاب «چهار گفتار»، از انتشارات انقلاب اسلامی، در طرح ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی در نماز جمعه‌های کشور که به‌همت مجمع ناشران انقلاب اسلامی و با همکاری شورای سیاست‌گذاری ائمۀ جمعۀ سراسر کشور در حال اجرا است، معرفی شد

  

مشرق

 نظر دهید »

رمزماندگاری نهضت امام حسین (علیه السلام)

17 مهر 1395 توسط زهرا تجري

 


آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی به رمز ماندگاری نهضت حسینی اشاره کرده و نوشته‌اند: در تاریخ، نبردها و کشتارهای بسیاری ثبت شده است که برخی از آن ها به مراتب، جنایت بارتر، فجیع تر و گسترده تر از حادثه عاشورا بوده و در آن ها چندین برابر شهدای کربلا به خاک و خون کشیده شده اند. مانند جنایت ها و کشتارهایی که مغولان انجام دادند، تا حدی که جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی درباره خونریزی های چنگیزیان و تاتارها، می نویسد: «من در دوران مغولان بوده ام و جنایت های آنان را دیده ام. آنچه درباره جنایت های بُخْتُ النّصر در قدس و فلسطین نوشته اند، شمّه ای از کشتارها و ددمنشی های گرگان خون آشام مغول است».

اما با اینکه در بستر تاریخ کشتار بی رحمانه زیادی رخ داده است، همه آن جنگ ها و جنایت ها در لا به لای کتاب های تاریخ دفن شده است. صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظه روز گار نمی شود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شده اند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدف های غیر خدایی می جنگد، در تاریخ مدفون می شود.

* واقعه عاشورا؛ نگینی بر انگشتر تاریخ

تنها واقعه ای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ می درخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعه عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آن جا که دین الهی «حی لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمی میرد و نامش برای همیشه بر جریده عالم ثبت است. پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش، امویان چنین می پنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:

* لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل

یعنی دین و حکومت از بازیچه‌های بنی هاشم بود و اکنون جز افسانه ای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیه السلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوه های امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.

زینب کبرا (علیهاالسلام) در دربار شام به امویان فرمودند: «به خدا سوگند! هر نیرنگی به کار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرها بزدایید». این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار بخش های عمده آسیای میانه و بخش هایی از اروپا در قلمرو حکومت اموی بود و همه این بخش ها به یزید مالیات می پرداختند. دو ابرقدرت ایران و روم فروپاشیدند و زیر سلطه مسلمانان بودند و حکومت اموی تنها قدرت مطلق حاکم بر جهان بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) در برابر چنین قدرتی، مقتدرانه چنین سخن گفت: «فَکِدْ کیدک و أسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا».

نام حسین (علیه السلام) از پس غبار سالیان و قرون، همچنان شهره جهان است و به آزادگان سراسر گیتی فروغ امید می بخشد.

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در پایان، خلاصه مباحث را اینگونه مرقوم داشته‌اند که:
۱. آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است.
۲. آنچه صبغه فراطبیعی دارد، مصون از فناست.
۳. سند این دو قضیه در متن آن ها نهفته است؛ زیرا منطقه طبیعتْ صحنه جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ (ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ) . چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ (کلّ شی ءٍ هالک إلاّ وجهَه).

 نظر دهید »

دروصف حضرت زینب (س)

15 مهر 1395 توسط زهرا تجري


تو کیستی؟ حقیقت زهرای اطهری
زیـن ابـی و زینـت آغـوش مـادری
قـرآن روی سینـۀ پـاک پیامبر
خیـر کثیـر دامـن پـر مهـر کوثـری
روی تو مصحف است و زبان تو ذوالفقار
حق را زبـان و خـون خدا را پیمبری
از آنچـه دیده‌انـد و ندیدنـد، خوب‌تـر
وز آنچـه گفته‌انـد و نگفتنـد، برتـری
در آسمان وحـی خدا ماهپاره‌ای
بین دو آفتـاب ولایت ستاره‌ای
****
تکبیـر بـا صـدای تـو تکبیر می‌شود
قرآن به خطبه‌های تو تفسیر می‌شود
بـر قلـب دشمنـان قسم خوردۀ خدا
نطق تو و بیـان تو شمشیر می‌شـود
در کاخ شامِ شـوم، کنار سر حسین
شام بلا به نطق تو تسخیر می‌شود
حتی یزید بـر سـر تخت ستمگری
با یک نهیب تند تو تکفیر می‌شود
بانو! بخوان خطابه که بر منطقت یقین
هجـده سـر بریـده بگوینـد آفـرین!
****

ادامه »

 نظر دهید »

دهه اول محرم؛ شب های عاشقی

10 مهر 1395 توسط زهرا تجري

 

عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه زمان روی نقطه پنجم عشق قفل می شود.

آفتاب محرم برمی اید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدستة دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می آید.

  خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیه سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است. این شب ها باید به سوگ نشست. هر شب به سوگ ستاره ای از آسمان حسین(علیه السلام) .

هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(علیه السلام) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضه آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.


شب اول: مسلم بن عقیل

مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.


شب دوم: ورود به کربلا

امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61ه ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.


شب سوم: حضرت رقیه(س)

رقیه(س) دردانة سه ساله حسین بن علی(ع) است. نام مبارک او در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند ریاض الاحزان از او با نام فاطمه صغری یاد کرده اند. رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود.

حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریدة پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است.


شب چهارم: حضرت حرّ(ع)

شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب کرده اند. حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین(ع) چنین جایگاه وارسته ای نداشت و به گفتة خودش مأمور بود و معذور! اما ادب و تواضع حر در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذاب ترین الگوی توبه برای خطاکاران است.


شب پنجم: حضرت زهیر(ع)
این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.

زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.


شب ششم: حضرت قاسم(ع)

شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟

قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!

شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.


شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)

علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.


شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)

علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.


شب نهم: شب تاسوعا

ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.


شب دهم: شب عاشورا

شب حسین بن علی(ع) الگوی آزادگان جهان. شهامت، ایثار، بردباری، تسلیم، رضا، وفا، فروتنی، شجاعت و پایداری امواج اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این قیام چنین درون مایه ارزشمندی از فضایل انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی تاریخ نمی درخشید. عاشورا این گونه توانست حصار زمان و مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد.

روضه نیوز

 نظر دهید »

قصه شنیدنی شهید ۱۰ساله جنگ تحمیلی

04 مهر 1395 توسط زهرا تجري



> 

 10ساله بود چون جثه‌اش درشت بود شناسنامه‌اش را دستکاری کرد تا ۱۷ ساله شد. قبولش کردند. مادرش برای اعتراض به این مسئله به سپاه منطقه رفت و به مسئول مربوطه گفت پسرم هنوز بچه‌ است و زود است به جبهه برود اما به او گفتند: نه حاج خانم ماشاءا… ۱۷ سال دارد و سن و سالش برای جبهه مناسب است. او هم انگار زبانش قفل شده باشد نتوانست بگوید چقدر ماهرانه شناسنامه‌اش را دستکاری کرده است.

مادرش توی خانه کلی گریه کرد و گفت پسرم به خدا زود است تو بروی،‌ خیلی زود است. پسر که طاقت اشک‌های مادر را نداشت چشمان اشک‌بارش را از گل‌های قالی گرفت و گفت «مادر من که از علی اصغر امام حسین(ع) کوچک تر نیستم، آن طفل معصوم ۶ ماهه بود که در میدان جنگ به شهادت رسید. من که به گرد پای علی‌اصغر هم نمی‌رسم.» مادر گریه می کرد و پسر هم…
با همه این حرفها مادر از ته قلب راضی به رفتنش نبود!

چند روزی گذشت و پسر هیچ نمی گفت. یک روز مادر که برای خرید رفته بود دید اتوبوس رزمنده‌ها در حال اعزام به جبهه است. کنار خیابان به تماشا کردن ایستاد و دید که پسرش احمد داخل یکی از همان اتوبوس‌ها برایش دست تکان می‌دهد. به داخل اتوبوس رفت تا برای بار سوم مانع رفتنش بشود اما احمد در حالی که غرور مردانه خاصی در کلامش موج می‌زد گفت مادر جان قبلا حرف هایم را زده‌ام شما حقی بر گردن من داری که باید به آن پایبند باشم اما این حق از حق اسلام بیشتر نیست،‌ اگر می‌خواهی در عالم مادر و فرزندی از شما راضی باشم شما را قسم می‌دهم بگذاری بروم. اسلام و کشورمان در خطر است. زن هم انگار دهانش بسته شده باشد صورتش را بوسید و از اتوبوس پیاده شد و با گوشه چادر اشک‌هایش را که در وداع با پسرش لحظه‌ای قطع نمی‌شد پاک کرد. چه وداع تلخی بود،‌ احمد من داشت می‌رفت و انگار قلب مادر را هم با خودش می‌برد.می گفت آبدارچی ام اما مین خنثی می کرد.
به مادرش گفته بود از جهاد سازندگی می‌روم اما چند روز بعد یکی از دوستانش گفت به عنوان بسیجی و از طرف سپاه رفته. اولین نامه‌اش دو ماه بعد به دست مادر رسید. توی نامه بابت رد کردن درخواستش در اتوبوس برای نماندن و رفتن از حلالیت خواسته بود.
از همه دوستان و آشنایان هم حلالیت خواسته بود. از حال خوبش نوشته بود،‌ نوشته بود برای پیروزی دعا کنید،‌ برای عزت کشورمان. نوشته بود ما رفته‌ایم تا ناموس و کشورمان به دست آمریکایی‌ها و سربازان صدام نیفتد. نوشته بود جهاد سازندگی نیستم و به جبهه رفته‌ام حلال کن مادر که واقعیت را نگفتم. نوشته بود توی جبهه به رزمنده‌ها چای می‌دهم و پوتین‌هایشان را واکس می‌زنم. می‌خواست آرامش دل مادر را بیشتر از این به هم نریزد اما دوستش گفته بود توی جبهه‌ها مین خنثی می‌کند.
۴ یا ۵ بار نامه نوشت.

مرخصی هم خیلی دیر می‌آمد و هر سه چهار ماه یک بار می‌آمد. بار اولی که آمد هنگام رفتنش مادر با ناامیدی گفتم نرو مادر جان،‌ شما سهم خودت را پرداختی و دینت را ادا کردی اما پیشانی‌ مادر را بوسید و گفت نه مادر جان تا جنگ باشد و تا مقاومت در مقابل دشمن باشد این سهم هنوز ادا نشده است. من می‌روم تا بعضی‌ها که از نعمت آرامش برخوردارند اما برای دفاع از کشور به جبهه نمی‌روند خجالت بکشند.
هر بار که می‌آمد نورانی تر از قبل بود. نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی‌شد. وقتی می‌آمد،‌ در فاصله کوتاهی که بود به اقوام و آشنایان سر می‌‌زد و کارهایشان را انجام می‌داد. آن سا‌ل‌ها گاز نبود و احمد کپسو‌ل‌های گاز اقوام را می‌گذاشت روی موتور و برای پر کردن کپسول‌ها کلی راه طی می‌کرد.
دومین باری که به مرخصی آمده بود مادر خیلی خوشحال بود. چادر به سر کرد تا به بازار برود و برای درست کردن غذایی که دوست داشت موادغذایی بخرد. مانعش شد و گفت نه مادر جان هر چه در خانه داری می‌‌خوریم. ما چند روز قبل در جبهه سه روز و سه شب بود که هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم.
حالا هم در برخی محورها به دلیل آتش زیاد دشمن، امکان رسیدن مواد غذایی وجود ندارد و وضع غذایی بچه‌ها ممکن است خیلی خوب نباشد.
هر بار که می‌آمد کلی از افراد فامیل مادر را دوره می‌کردند و قسم می‌دادند که این بار نگذار این طفل معصوم برود. اما انگار دیگر مادر نیز به این باورم رسیده بود که باید از احمد دل بکند. می‌گفت هیچ کس حریف نرفتن پسرش نیست،‌ راهش را پیدا کرده و باید برود به این راه…
سرانجام ترکش به گلویش خورد و مجروح شد او را به مشهد منتقل کردند و به خانواده اش اطلاع دادند مادر و پدر به مشهد رفتند . ترکش اذیتش می‌کرد و هیچ چیزی نمی‌توانست بخورد. حتی قرص را هم نمی‌توانست از گلو پایین ببرد،‌ حتی آب هم نمی‌توانست بخورد،‌ برای همین دائم با آمپول و سرم سرپا نگهش می‌داشتند.
یکی از روزها که با مادر روی چمن‌های حیاط بیمارستان نشسته بود گفت مادر جان آرزو دارم قبل از این که دوباره به جبهه برگردم سفر جمکران قسمتم شود. مادر اصلا باور نداشت که آخرین روزهای دیدارش با پسر است. دکترها می گفتند یک ترکش است و در می‌آوریمش و خوب می‌شود اما یک هفته که از آمدنش گذشت شهید شد. توی وصیت نامه‌اش از برادرش خواسته بود که راهش ادامه داشته باشد.
نوشته بود برای اسلام و ایران دعا کنید.
بیستم مرداد سال ۶۲ بود که شهید شد. درست مثل علی‌اصغر که تیر در گلویش نشسته بود.


قصه شنیدنی دانش آموز شهید سبزواری؛ «احمد نظیف» که جوان ترین شهید دانش آموز کشور است

 نظر دهید »

دانش آموز مسئولیت پذیر

03 مهر 1395 توسط زهرا تجري

 مسئولت پذیری یکی از ویژگی های مهم در موفقیت می باشد.

دانش آموزان باید بتوانند در هر دوره ای از زندگی مسئولیت هایی را که به عهده شان می باشد به خوبی انجام داده و در مواجهه با هر موقعیت و بحرانی گلیم خود را از آب بکشند، اما برای این که فرزندان بتوانند به خوبی از پس مسئولیت های خود در زندگی برآیند باید ابتدا آنها را با مسئولیت هایی که وظیفه انجام آنها را دارند آشنا کنیم و در مقابل مسئولیت هایی را به آنها محول کنید تا حس مسئولیت پذیری را در آنان تقویت کنید.

به طور کلی مسئولیت پذیری یعنی توانایی پذیرش و به عهده گرفتن کاری که از کسی خواسته شده است، البته مسئولیت با وظیفه تفاوت دارد، وظیفه کاری است که یک نفر به دیگری محول می کند و باید حتما انجام بگیرد. اما وقتی از کسی خواسته می شود مسئولیتی را بپذیرد، باید برای او کاملا مشخص شود موضوع درخواست چه می باشد.
مسئولیّت در لغت به معنای موظّف بودن و یا متعهّد بودن به انجام امری می باشد. وظیفه به آن چیزی اطلاق می شود که شرعاً یا عرفاً بر عهده کسی باشد.

پس بهتر است والدین برای اینکه از همان ابتدا فرزندشان با مسئولیت های مربوط به خود آشنا شوند وظایفی درباره کارهای خانه را نیز به او بدهند تا علاوه بر مسئولیت پذیری شخصی و خانوادگی، مسئولیت پذیری اجتماعی را نیز بیاموزند و در مقابل دیگران احساس مسئولیت داشته باشند.
برای آشنایی فرزندان با مسئولیت بهتر است از کارهای کوچک شروع کنید و وظایفی را واگذار کنید که مناسب سن آنها باشد، اگر وظیفه ای که به او می دهید برای سنش مشکل باشد، ناامید و دلزده خواهد شد.
دقت داشته باشید که کلید کار در «سادگی» می باشد، فرزندان عادت دارند به محدوده کوچکی توجه کنند. بنا براین انجام کارهایی را به او بسپارید که در یک محدوده کوچک باشد تا او را خسته نکند، مثلا از جمع آوری اتاق و وسایل شخصی مربوط به خودش شروع کنید و به او آموزش بدهید که وسایلش از جمله دفتر، کتاب، کیف و ….را در جای خودشان بگذارد و وسایلی مانند جامدادی و کفشش را خودش تمیز کند.

دانش آموز را به طور دقیق از انتظاراتی که از او دارید و اینکه چه کارهایی را باید انجام دهد آگاه سازید و به او نشان دهید چگونه این کارها را انجام دهد.
در اوایل سال تحصیلی برای درست کردن برنامه درسی که فردا باید به مدرسه ببرند به او کمک کنید و بعد از گذشت زمانی مسئولیت انجام این کار را به عهده خود دانش آموز بگذارید این امر باعث بالا بردن دقت او می شود. در انجام بعضی از کارها (مرتب کردن لباس ها، لوازم التحریر، کیف، اسباب بازی ،کفش، بستن دکمه لباس و … به او کمک کنید.) مثلا برای تمیز کردن کفش مدرسه اش ابتدا یکبار با او همکاری کنید تا کاملا متوجه روش انجام کار بشود تا برای دفعات دیگر خودش به تنهایی این کار را انجام دهد و دیگر کارهای او را اصلاح نکنید: تصحیح کردن، ناخودآگاه این پیام را به او منتقل می کند که تلاشش به اندازه کافی خوب نبوده است. بنابراین به جای توجه به مقدار کاری که انجام داده است، به تلاشش توجه کنید و از سرزنش کردن او نیز بپرهیزید.

یکی دیگر از کارهای ساده ای که خوب است به او آموزش بدهید بستن دکمه های لباسش می باشد تا از این به بعد بتواند به راحتی آنها را ببندد.
به فرزند خود آموزش دهید که بعد از مدرسه بهتر است ابتدا تکالیفش را انجام دهد سپس برای بازی یا هر کار دیگری وقت بگذارد، بهتر است همیشه جملات مثبت برای راهنمایی او به کار ببرید زیرا جملات منفی در ذهن دانش آموزان اثر خوبی به جا نمی گذارد.

دانش آموزانی که از ابتدا با مفهوم مسئولیت آشنا می شوند و مسئولیتی را قبول می كنند، كارهای خود را به موقع و با تمام تلاش انجام می دهند و در هر صورتی كه در كار خود اشتباه كنند با تمام سعی خود، در اصلاح آن می كوشند.

نتیجه مسئولیت پذیری
-دانش آموزان مسئولیت پذیر در مواجهه با مشكلات دچار سر در گمی نمی شوند.
- این گونه دانش آموزان به خاطر انعطاف پذیر بودن، تغییرات زندگی را پذیرفته و مشكلات را با صبر و حوصله و با استفاده از راهنمایی ها از سر راه خود بر می دارند.
- دانش آموزان مسئولیت پذیر با اطرافیان و محیط سازگاری بیشتری دارند چون با كسب این مهارت به استقلال رسیده اند و از نصیحت دیگران ناراحت نمی شوند و حتی روی آنها تمرکز کرده و نکات مهم و آموزنده را از آن فرا می گیرند.
- دانش آموز مسئولیت پذیر به رشد فكری و شكوفایی استعدادهای خود واقف است.
- دانش آموزان مسئولیت پذیر توان بالایی برای انجام درست و به موقع كارها را دارند و با هدف، برنامه ریزی و انگیزه گام بر می دارند تا به نتیجه دلخواه دست یابند.
-بسیاری از بی نظمی ها و به هم ریختگی برنامه ها، به خاطر عدم مسئولیت پذیری دانش آموزان می باشد.
- آنها با قوانین و مقررات (خانه و مدرسه) كاملا آشنا می باشند.
- این دانش آموزان در رعایت حقوق دیگران کوشا می باشند.
- به بزرگترها و اولیای مدرسه احترام می گذارد.
- در كارها سستی و تنبلی نمی كند.
- قدر زحماتی که برایش متحمل شده اید را به خوبی می داند و از امکاناتی که برایش فراهم شده است به خوبی استفاده می کند.

-در رابطه با همه افراد و هم کلاسی هایش احساس مسئولیت می کند.
- در محیط مدرسه با مشکل روبرو نمی شود.
- انجام تمام اموری که به عنوان یک دانش آموز به او مربوط می شود را به خوبی می داند و به بهترین شکل انجام می دهد و نیازی به تذکر و حتی تنبیه ندارد.
والدین عزیز برای داشتن دانش آموزی با این خصوصیات و دستیابی او به موفقیت در تمام امور، اولین گام را برای او برداشته و مانند همیشه با دعای خیر، صبر و حوصله خود، او را در این امر یاری کنید.

بخش مرکز یادگیری سایت تبیان

 نظر دهید »

امام خميني(رحمت الله علیه) و جنگ تحمیلی

03 مهر 1395 توسط زهرا تجري

 

اين جنگ از ديدگاه عرفاني و معنوي حضرت امام، براي ملتي كه به تازگي از استبداد رژيم شاهنشاهي رهايي يافته بود، يك “امتحان الهي” قلمداد شد.
هجوم وحشيانه و گسترده رژيم بعث عراق در آخرين روز شهريور 1359، حادثه اي بزرگ را در تاريخ انقلاب اسلامي به ثبت رساند كه سرانجام به خلق حماسه اي جاودان و حيرت انگيز در تاريخ سرزمين ايران انجاميد.
اين جنگ از ديدگاه عرفاني و معنوي حضرت امام، براي ملتي كه به تازگي از استبداد رژيم شاهنشاهي رهايي يافته بود، يك “امتحان الهي” قلمداد شد.
“جنگ هم يك مساله‌اي بود كه انسان خيال مي‌كرد بسيار مهم است، لكن معلوم شد كه منافعش بيشتر از ضررهايش بود. آن انسجامي‌كه در اثر جنگ بين همه قشرهاي مردم پيدا شد و آن معناي روحاني و معنوي كه در خود سربازان ارتش و ژاندارمري و سپا پاسداران به نمايش گذاشته شد و آن روح تعاوني كه در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر كشور تحقق پيدا كرد، به دنيا فهماند كه اين مساله اي كه در ايران است با همه مسائل جداست.” (صحيفه نور، ج16ص19)
همچنين امام جنگ را براي ملت مقاوم و مبارز ايران ، عامل آگاهي، حركت و خروج از فترت و سستي مي‌دانست:”وقتي يك جنگي شروع شود، ملت ما بيدار مي‌شود، بيشتر متحرك مي‌شود.”
(صحيفه نور،ج13،ص157)

علل تجاوز دشمن از ديدگاه حضرت امام

رژيم بعث عراق كه خود آغازگر تجاوز به ميهن اسلامي ايران بود در همان روزهاي شروع جنگ براي فريب افكار عمومي جهان و ملتهاي مسلمان و اعراب منطقه، علل ذيل را براي اين تهاجم برشمرد:
1ـ الزام ايران به شناسايي حاكميت عراق بر اروند رود.
2ـ بازگرداندن سه جزيره ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك به اعراب.
3ـ قطع دخالت ايران در امور داخلي عراق.
4ـ مجبور كردن ايران به پذيرش خودمختاري برخي از استانهاي مرزي همچون خوزستان و كردستان.
هر چند مجامع و محافل بين المللي در روزهاي آغاز جنگ به گمان پيروزي نظامي عراق، درباره دلايل واقعي عراق سكوت اختيار كردند، اما هنگامي كه عراق را در نابودي انقلاب اسلامي ناكام ديدند اعتراف كردند كه رژيم عراق به قصد سرنگوني نظام اسلامي ايران و شكست انقلاب اسلامي و پيشگيري از نفوذ ان به جهان اسلام و خاورميانه به ايران حمله كرده است.
امام خميني كه از اهداف دشمن و استكبار جهاني در رويارويي با انقلاب اسلامي شناخت ژرف و عميقي داشت در روزهاي آغازين جنگ ريشه و علت تهاجم را در چند موضوع مهم مشخص و تبيين نمودند:

1ـ اسلام خواهي نظام و حكومت

اينكه انقلاب اسلامي براي تحقق حاكميت ديني به وجود آمده و بر مسائلي همچون رهايي از سلطه بيگانگان، قطع رابطه با رژيم اشغالگر قدس، تاكيد بر مشتركات اسلامي و وحدت فرقه هاي اسلامي اصرار دارد، واكنش و مخالفت استكبار جهاني را برانگيخت و بر دشمني آنان افزود.
حضرت امام در اين باره مي‌فرمايند:”اينكه ميبينيد عراق به ايران حمله مي‌كند، علتش گرفتن چهار وجب خاك نيست، بلكه علت اصلي آن ترس آنها از حكومت اسلامي و اتحاد اسلامي است.”
(صحيفه امام، ج15، ص5)
“جرم واقعي ما از ديد جهانخواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسميت دادن به حكومت جمهوري اسلامي به جاي نظام طاغوت ستمشاهي است.”
(صحيفه نور، ج20، ص116)

2ـ جلوگيري از صدور انقلاب اسلامي

حركت توفنده انقلاب اسلامي براي رهايي از ظلم بانگ بيدار باش را براي خفتگان در چنگان استعمار به صدا درآورد و استكبار جهاني كه اين خيزش اسلامي را برنمي‌تابيد براي مهار آن به جنگ متوسل شد.
“آنها - استكبار جهاني- مي‌دانند كه مردم كشورهاي اسلامي در مقابلشان مي‌ايستند و همچنين است مردم كشورهاي غير اسلامي كه متوجه ما هستند، مثل سياهپوستان.”
(صحيفه نور، ج18، ص112)

3ـ دشمني شيطان بزرگ

با پيروزي انقلاب اسلامي سلطه 30 ساله آمريكا بر فرهنگ، اقتصاد، سياست و نيروهاي مسلح ايران پايان يافت. اخراج مستشاران نظامي آمريكا، قطع رابطه سياسي و اقتصادي، تصرف لانه جاسوسي و مخالفت جمهوري اسلامي ايران با سياستهاي استكباري آمريكا در منطقه خليج فارس خواب آمريكا را براي سلطه مجدد بر ايران آشفته ساخت.
“قدرتهاي بزرگ كه دستشان از مخازن بزرگ ايران كوتاه شده است و سلطه و قدرتشان با همت ملت ايران و قواي مسلح آن قطع گرديده است، اكنون بهدست و پا افتاده اند تا با جنگ افروزي بين برادران، سلطه خود را اعاده كنند و چپاولگري خود را از سر گيرند.”
(صحيفه نور، ج13، ص119)

4ـ تباني اسرائيل و آمريكا

نكته مهمي كه در تحليل علل تحميل جنگ از نظر حضرت امام مخفي نماند، دشمني رژيم غاصب اسرائيل با اهداف و سياستهاي انقلاب اسلامي در جهان اسلام است. رژيم ستمشاهي از قوي‌ترين پشتيبانان و همپيمانان اسرائيل در منطقه خاورميانه محسوب مي شدكه با پيروزي انقلاب اسلامي نه تنهاضربه سختي به اسرائيل وارد آورد بلكه عامل مهمي در بسيج مسلمانان عليه سياستهاي غاصبانه اين رژيم گرديد. لذا يكي از راههاي جلوگيري از وحدت مسلمانان، تباني اسرائيل و آمريكا براي تحميل جنگ عليه ايران بود. برخي از سردمداران اسرائيل با خوشحالي اعتراف كردند كه ما از درگيري ايران و عراق شديداً شادمان هستيم زيرا با تحليل رفتن قدرت نظامي عراق و ايرن، اسرائيل با خطر بزرگي روبرو نيست و فرصت مي‌يابد تا سياست توسعه طلبانه خود را ادامه دهد.
(روزنامه اطلاعات2/7/59 به نقل از خبرگزاري آسوشيتدپرس)
“قدرتهايي كه بايد صرف برانداختن اسرائيل و نجات بيت المقدس بزرگ شود، با تباني بين شياطين بزرگ و صهيونيسم جهاني و بين حزب بعث ، صرف هجوم بر ضد مخالف سرسخت اسرائيل و آمريكا شد و مي‌شود.”
(صحيفه نور، ج15، ص158)

5ـ توسعه طلبي رژيم عراق

پس از فروپاشي رژيم ستمشاهي ايران كه با حمايت آمريكا سالها ژاندارم منطقه بود، اين منطقه عملا با خلاء قدرت سياسي و نظامي مواجهه گرديد. از منظر امام اين حادثه حاكمان قدرت طلب عراق را تحريك كرد تا با تهاجم به ايران و برتري نظامي خود در منطقه، حاكميت خود را بر خليج فارس تحميل كند. همچنين خلاء قدرت در رهبري اعراب رژيم عراق را وسوسه كرد تا شايد در اين موقعيت بتواند رهبري اعراب را به دست بگيرد.
“صدام در تهاجم خود به اين كشور اسلامي نقشه رهبري خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمي خليج فارس را تعقيب مي‌كرد و آمريكا نيز از جهالت و غرور و بلند پروازي صدام استفاده كرد و او را به هجوم به ايران واداشت.”
(صحيفه نور، ج19، ص292)

6ـ مساعد بودن شرايط داخلي

شرايط سياسي داخل كشور در اوايل سالهاي انقلاب، زمينه مناسب سياسي و رواني را براي حمله عراق آماده كرده بود. وجود تنشهاي سياسي، ضعف بنيه نظامي ارتش به علت اخراج مستشاران نظامي و دستگيري تعدادي از افسران نظامي خائن در كودتاي شهيد نوژه، اختلاف نظر مسئولان و خيانت بني صدر اولين رئيس جمهوري ايران، زمينه مناسب شكل گيري تهاجم بود.
“صدام را وادار كردند كه به اين كشور اسلامي حمله كند و بعضي از اشخاصي كه آن وقت سردمدار بودند خيانت كردند به اين كشور و در عين حالي كه اطلاع داشتند چيزي نگفتند.”
(صحيفه نور، ج16، ص107)
گواه خيانت بني صدر در اوان جنگ، داشتن حالت انفعالي در مقابل هجوم دشمن، عدم تحرك جدي براي بيرون راندن دشمن و به كار نگرفتن نيروهاي عظيم مردمي در يگانهاي رزمي در طول مدت رياست جمهوري و جانشيني فرماندهي كل قواي او است كه پس از عزل وي اين مشكل جدي بر طرف شد و عملياتهاي مهم پي در پي با حضور جوانان پرشور بسيجي انجام گرفت.
“البته با خيانت بعضي ها كه آن وقت بودند يك جاهايي را به غافلگيري گرفتند لكن آن وقتي كه جوانها در مقابلشان ايستادند ديگر نتوانستند يك قدم پيش بيايند.”
(صحيفه نور، ج15،ص423)

ماهيت جنگ تحميلي از ديدگاه حضرت امام خميني

در روزهاي آغازين جنگ شبهاتي درباره دفاع مشروع مطرح مي‌شد. زمينه بروز اين شبهات، اسلامي بودن كشور عراق و مسلمان بودن آنها بود. از اين رو امام خميني به دفع اين شبهات و تبيين ماهيت جنگ و متجاوزان پرداختند تا رزمندگان با بصيرت كامل به دفاع مقدس خويش ادامه دهند. ماهيت جنگ عراق عليه ايران از ديدگاه امام داراي سه مشخصه ذيل بود:

1ـ جنگ اسلام و كفر

با مروري بر عملكرد حزب بعث عراق از آغاز تسلط بر كشور عراق كه با كودتا انجام پذيرفت تا كنون، مخالفت شديد آنان با احكام و قوانين اسلامي به خوبي مشهود است. امام به عنوان يك مرجع ديني سالهاي متمادي در عراق تبعيد بودند و از نزديك شاهد فعاليتهاي ضد ديني آنان بود، مي‌فرمود:
“ما حزب بعث عراق را مي‌شناسيم و مي‌دانيم كه اين‌ها به اسلام عقيده ندارند و دشمن اسلامند و اسلام را خار راه خويش مي‌دانند و صدام حسين اين جنگ را بر ملت مسلمان ايران تحميل كرد. ما كساني را كه از اصول اسلام و قرآن كريم انحراف حاصل م كنند و به قتل عام مسلمانان مي‌پردازند را مسلمان نمي‌دانيم… و شما – رزمندگان – براي حفظ اسلام داريد جنگ مي‌كنيد و صدام براي نابودي اسلام، الآن اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است.”
صحيفه نور، ج13 و 15، ص197 و 53)

2ـ جنگ حق و باطل

از معيارهايي كه نشان مي‌دهد ملتي در يك حركت و عمل در موضع حق يا باطل قرار دارد، انگيزه هاي درست يا نادرستي است كه از انجام آن دارد. رژيم عراق با انگيزه نابودي انقلاب اسلامي و تصرف بخشهايي از ميهن اسلامي تجاوز به خاك ايران را آغاز كرد وبراي تحقق آن از هيچ جنايتي فرو گذار نكرد، اما رزمندگان اسلام با انگيزه دفاع از اسلام و ارزشهاي اسلامي پا به عرصه جنگ گذاشتند.
“اين جنگ، جنگ اعتقاداست، جنگ ارزشهاي اعتقادي – انقلابي و ما در مقابل ظلم ايستاده ايم.”
(صحيفه نور، ج15، ص229)

3ـ جهاد دفاعي

ماهيت جنگ ايران در برابر عراق از ديدگاه حضرت امام جهاد دفاعي بود:
“ايران براي خدا قيام كرده است، براي خدا ادامه مي‌دهد و جز دفاع، جنگ ابتدائي با هيچ كس نخواهد كرد.” (صحيفه نور،ج16، ص68(
رژيم عراق همزمان با هجوم گسترده خود به شهرهاي غربي و جنوبي، مناطق مسكوني و اقتصادي ديگر شهرها را با بمب، توپ و موشك هدف قرار مي‌داد. امام پس از مشورت با مسئولان و فرماندهان نظامي، سياست دفاعي كشور را بر هجوم پيشگيرانه بنيان نهاده و فرمودند:"وارد شديم در عراق براي اينكه نگذاريم هر روز شهرها مورد حمله واقع شود و مي‌خواهيم اين حملات را به حدي برسانيم كه نتوانند كاري بكنند و اين يك دفاعي است كه ما داريم.”
(صحيفه نور، ج16،ص223)
ايشان خطاب به فرماندهان نظامي، سياست پيشروي در داخل خاك عراق را اينگونه ترسيم نمودند: ” تكليف ما اينست كه جلوي اينكار را بگيريم. تكليف ما اين است كه تا هر كجا كه جلوگيري از اين امر لازم است، پيش برويم و تاهر كجايي كه بايد دفاع كرد، پيشروي بايد كرد.”
(صحيفه نور، ج16، ص28)
حضرت امام ضمن تبيين علت ورود به خاك عراق از نظر سياسي و نظامي، ازاين اقدام به عنوان اهرمي براي فشار به مجامع بين المللي استفاده مي‌كند و اتمام عمليات دفاعي رزمندگان را در خاك عراق متوقف بر پذيرش خواسته هاي جمهوري اسلامي مي داند.


منبع: صحیفه نور

 

 نظر دهید »

40 حدیث در باب «غیبت»

24 شهریور 1395 توسط زهرا تجري

معنای غیبت
1- عَن أبى ذَر قُلتُ: يا رَسُولَ اللّه وَ مَاالغَيبَةُ؟ قالَ ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يُكِره. قُلتُ يا رَسُولَ اللّه ِ فَإنْ كانَ فيهِ الّذى يُذكَرُ بِهِ، قالَ: إعلَمْ أنّكَ إذا ذَكَرتَهُ بِما هُوَ فيهِ فَقَد أغتَبتَهُ وَ إذا ذَكَرتَهُ بِما لَيسَ فيهِ فَقَد بَهَتَّهُ.

ابوذر مى گويد به رسول خدا گفتم: غيبت چيست؟ فرمود: برادرت را به آنچه دوست ندارد ياد كنى. گفتم: اى رسول خدا اگر آنچه كه ياد مى شود دراو باشد چه؟ فرمود: بدان، اگر آنچه را دراو هست ياد كنى غيبت او را كردى، واگر آنچه راكه در اونباشد ياد كنى پس به اوبهتان زدى.

ملاك وحرمت غـيبت

2- قالَ الصادِقُ عليه السلامعليهم السلام ألغَيبَةُ حَرامٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ، مَأثُومٌ صاحِبُها فى كُلِّ حالٍ، وَ صِفَةُ الغَيبَةِ أنْ تَذكُرَ أَحَداً بَما لَيسَ هُوَ عِندَاللّه ِ عَيبٌ وَ تَذُمُّ ما يَحمِدُهُ أهلُ العِلمِ فيهِ. حديث

امام صادق عليه السلام فرمود: غيبت كردن بر هر مسلمانى حرام است. غيبت كننده هميشه گنهكار است، غيبت آن است كه كسى را با آنچه پيش خدا عيب نيست ياد كنى و مذّمت كنى آنچه را كه اهل علم و دانش ستايش مى كنند.


منفورترين مخلوقات

3 -قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: أبغَضُ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ المُغتابُ.

حضرت على عليه السلام فرمود: منفورترين مخلوقات نزد خدا غيبت كننده است.

بدبخت‏ترين مردم

4 -قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ألأمُ النّاسِ المُغتابُ

على عليه السلام فرمود: دردناكترين مردم (در قيام) غيبت كننده است.

بدترين دروغ

5 -قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ألغَيبَةُ شَرُّ الإفكِ

على عليه السلام فرمود: غيبت كردن بدترين دروغ و حرف نارواست.

خورشت سگان

6 -قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ألغَيبَةُ قُوتُ كِلابِ النّارِ.

على عليه السلام فرمود: غيبت، خورشت سگان جهنم است.

نشانه منافق

7 -قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: ألغَيبَةُ آيَةُ المُنافِقِ.

على عليه السلام فرمود: غيبت كردن نشانه و خصلت منافق است.


ارزش ترك غيبت

8 -عَنِ النَّبِىِّ عليه السلام قالَ: تَركُ الغَيبَةِ أَحَبُّ إلَى اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ مِن عَشرَةِ آلاف رَكعَةٍ تَطَوُّعاً.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: ترك غيبت از ده هزار ركعت نماز مستحبى پيش خدا محبوبتر است.

بدتر از مردار

9 -عَنِ الإمامِ العَسكَري عليه السلام: إعلَمُوا أَنَّ غَيبَتَكُم لاَِخيكُمُ المُؤمِنِ مِن شيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ أَعظَمُ فِى التَّحريمِ مِنَ المَيتَةِ.

از امام حسن عسكرى عليه السلامنقل شده كه فرمود: بدانيد غيبت كردن شما از مؤمنى از شيعه آل محمد صلي الله عليه و آله از مرده خوارى بدتر و حرامتر است.

اشاعه گناه

10 -عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: مَن قالَ فى مُؤمِنٍ مارَأَتهُ عَيناهُ وَ سَمِعَتهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِن الّذينَ قالَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ: إنَّ الّذينَ يُحِبُّونَ أنْ تَشيعَ الفاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنُوا لَهُم عَذابٌ أليمٌ.

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه آنچه را از مؤمنى ديده يا شنيده بگويد، او از كسانى است كه خدا درباره آنان فرمود: كسانى كه دوست دارند گناه و فساد در بين مؤمنان پخش شود عذاب دردناكى براى آنان خواهد بود.

زشت‏ تر از زنا

11- قالَ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: يا أباذَرَ إيّاكَ وَ الغَيبَةَ فَإنَّ الغَيبَةَ أشَدُّ مِنَ الزِّنا قُلتُ: وَلِمَ ذلِكَ يا رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله؟ قالَ: لاَِنَّ الرَّجُلَ يَزنى فَيَتُوبُ إلَى اللّه ِ فَيَتُوبُ اللّه ُ عَلَيهِ، وَالغَيبَةُ لاتُغفَرُ حَتّى يَغفِرُها صاحِبُها.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر! بپرهيز از غيبت، زيرا غيبت از زنا سخت تر وبدتر است. اباذر مى گويد گفتم: چرا يا رسول اللّه ؟ فرمود: چون مرد زنا مى كند و توبه مى كند، خدا هم مى پذيرد، ولى غيبت بخشوده نمى شود تا اينكه صاحبش ببخشيد.

خوردن گوشت مردم

12- قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: يا نُوفُ! كَذِبَ مَن زَعَمَ أنِّهُ وُلِدَ مِن حَلالٍ وَ هُوَ يَأكُلَ لُحُومَ النّاسِ بِالغَيبَةِ.

اميرالمؤمنين عليه السلام به نوف بكّالى فرمود: دروغ مى گويد كسى كه فكر مى كند حلال زاده است، درحالى كه گوشت مردم را با غيبت كردن مى خورد.

شريك شيطان

13- قالَ الصّادِقُ عليه السلام: مِنِ اغتابَ أخاهُ المُؤمِنَ مِن غَيرِ تِرَةٍ بَينَهُما فَهُوَ شَرَكَ الشَّيطانَ.

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى بدون اينكه برادر مؤمنش به او ظلمى كرده باشد غيبت او را بكند شريك شيطان است.

معصيت الهى

14- قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله: سِبابُ المُؤمِنِ فُسُوقٌ وَ قَتالُهُ كُفرٌ وَ أَكلُ لَحمِهِ مِن مَعصِيَةِ اللّه ِ.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: فحش دادن به مؤمن فسق و فجور است و كشتن او كفر است و خوردن گوشت او (با غيبت كردن) گناه و نافرمانى خداست.

دشمنى با خـدا

15- قالَ عَلِى عليه السلام: إيّاكَ وَالغَيبَةَ فَإنَّها تَمقِتُكَ إلَى اللّه ِ وَ النّاسُ وَتحَبِطُ أجرَكَ.

على عليه السلام فرمود: از غيبت بپرهيز، كه آن تو را با خدا و مردم دشمن مى كند و اجر و پاداش كارهاى تو را از بين مى برد.

محروميت از بهشت

17- عَنِ النَّبِىّ صلي الله عليه و آله: تَحرُمُ الجَنَّةُ عَلى ثَلاثَةٍ: عَلَى المَنّانِ، وَ عَلَى المُغتابِ، وَ عَلى مُدمِنِ الخَمرِ.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: بهشت بر سه گروه حرام است، بر منّت گذار، غيبت كننده و دائم الخمر، (اين سه گروه از بهشت محروم هستند).

آثار غيبت

18- قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: مَنِ اغتابَ إمرَءً مُسلِماًبَطَلَ صَومُهُ، وَ نَقَضَ وُضُوئَهُ وَ جاءَ يَومَ القِيامَةِ يَفُوحُ مِن فيهِ رائِحَةٌ أنتَنُ مِنَ الجيفَةِ يَتَأَذى بِهِ أَهلُ المَوقِفِ.

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه غيبت مسلمانى را بكند، روزه اش باطل مى شود، وضويش مى شكند، و روز قيامت درحالى مى آيد كه از دهانش بويى متعفن تر از مردار بيرون مى آيد كه اهل قيامت از آن بو رنج مى برند.

عاقبت غيبت

19- قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: مَنِ اغتابَ مُؤمِناً بِما فيهِ لَم يَجمَعِ اللّه ُ بَينَهُما فِى الجَنَّةِ أَبَدا وَ مَنِ اغتابَ مُؤمِناً بِما لَيسَ فيهِ فَقَدِ انقَطَعَتِ العِصمَةُ بَينَهُما، وَ كانَ المُغتابُ فِى النّارِ خالِداً فيها وَ بِئسَ المَصيرُ.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه از مؤمن به آنچه در او هست غيبت كند، خداوند آن دو را در بهشت جمع نمى كند و كسى كه مؤمنى را به چيزى كه در او نيست غيبت كند عصمت بين آن دو قطع مى گردد و غيبت كننده براى هميشه در جهنم خواهد بود و جهنم بدفرجامى است.


عكس العمل غيبت

20- عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: لاتَغتَب فَتُغتَب، وَلاتَحفِر لاَِخيكَ حُفرَةً فَتَقَعُ فيها، فَإنَّكَ كَما تُدينُ تُدانُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: غيبت نكن كه غيبتت مى كنند، براى برادرت چاه مكن كه در آن مى افتى، چون همانطور كه برخورد مى كنى با تو برخورد مى شود.

نـماز و روزه غيبت كننده

21- قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: مَنِ اغتابَ مُسلِماً أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه ُ صَلاتَهُ وَلاصِيامَةُ أربَعينَ يَوماً وَ لَيلَةً إلاّ أنْ يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه غيبت زن يا مرد مسلمانى را بكند خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نمى پذيرد، مگر اينكه صاحب غيبت او را ببخشد.

نخستين جهنّمى

22- عَنِ الصّادِقِ عليه السلام قالَ: وَالغَيبَةُ تَأكُلُ الحَسَناتُ كَما تَأكُلَ النّارُالحَطَبَ؛ أوحَى اللّه ُ تَعالى عَزَّوَجَلَّ إلى مُوسَى بنِ عِمران عليه السلام:ألمُغتابُ إن تابَ فَهُوَ آخِرُ مَن يَدخُلُ الجَّنَةَ وَإنْ لَم يَتُب فَهُوَ أوَّلُ مَنْ يَدخُلُ النّارَ. حديث

امام صادق عليه السلام فرمود: غيبت، حسنات را مى خورد همانطور كه آتش هيزم را مى خورد، خداوند بزرگ به موسى وحى مى فرمود: غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسى است كه وارد بهشت مى شود، و اگر توبه نكند نخستين كسى است كه وارد آتش مى گردد.

نابودى حسنات

23- قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: يُؤتى بِأَحَدٍ يَومَ القِيامَةِ يُوقِفُ بَينَ يَدَىِ اللّه ِ وَ يُدفَعُ إلَيهِ كِتابَهُ فَلايُرى حَسَناتِهِ، فَيَقُولُ: إلهى لَيسَ هذا كِتابى، فَأنى لا أرى فيها طاعَتى، فَيُقالُ لَهُ: إنَّ رَبَّكَ لايَضِلُّ وَ لايَنسى، ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتِيابِ النّاسِ.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: روز قيامت فرد را مى آورند و در پيشگاه خدا نگاه مى دارند و نامه علمش را به او مى دهند و او حسنات خود را در آن نمى بيند، مى گويد: خدايا اين نامه عمل من نيست، زيرا طاعات من در آن نيست، به او گفته مى شود پروردگار تو فراموش نمى كند و جا نمى گذارد، عمل تو با غيبت مردم كردن از بين رفته است.

حرمت شكنى ديـگران

24- قالَ رَسُولُ اللّه ُ صلي الله عليه و آله: لَمّا عَرَجَ بى رَبّى عَزَّ وَ جَلَّ ، مَرَرتُ بِقُومٍ لَهُم أَظفارٌ مِن نُحاسٍ يَخمِشُونَ وُجُوهَهُم، وَ صُدُورَهُم، فَقُلتُ مَن هؤُلاءِ يا جَبرَئيلُ؟ فَقالَ هؤُلاءِ الّذينَ يَأكُلُونَ لُحُومَ النّاسِ، وَ يَقَعُونَ فى أعراضِهِم.

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه پروردگارم مرا به معراج برد به گروهى برخوردم كه ناخنهايى از مس داشتند، صورت و سينه خود را با آنها مى تراشيدند گفتم: جبرئيل اينها چه كسانى اند؟ گفت: اينان كسانى اند كه گوشت مردم را مى خوردند، وآبروى آنانرا مى برند.

شريك جـرم

25- قالَ على عليه السلام: سامِعُ الغَيبَةِ شَريكُ المُغتابِ.

امام على عليه السلام فرمود: شنونده غيبت شريك غيبت كننده است.

گناه شنيدن غيبت

26- عَن رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله أنَّهُ قالَ فى خُطبَةٍ لَهُ: وَ مَن رَدَّ عَن أخيهِ غَيبَةً سَمِعَها فى مَجلِسٍ رَدَّاللّه ُ عُنهُ ألفَ بابٍ مِنَ الشَّرِ فِى الدُّنيا وَ الاخِرَةِ فَإنْ لَم يُرَدَّ عَنهُ وَأعجَبَهُ كانَ عَلَيهِ كَوِزرُ مَنِ اغتابَ.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله در يكى از خطبه هايش فرمود: كسى كه غيبتى را از برادرش در مجلسى بشنود و ردّ كند، خداوند درب هزار شر دنيوى واخروى را بروى او مى بندد، واگر ردنكند وخوشش بيايد، گناه اوهمانند گناه غيبت كننده است.

شرط ايمان

27- قالَ أبُوعَبدِاللّه عليه السلام: مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَاليَومِ الاخِرِ فَلايَجلِس مَجلِساً يَنتَقِص فيهِ إمامٌ أو يُعابُ فيهِ مُؤمِنٌ.

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد در مجلسى كه از امام و حاكم اسلامى يا مؤمنى عيب گوئى شود ننشيند.

حق برادرى

28- عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام: ألمُسلِم أَخُو المُسلِم لايَظلِمُهُ وَ لايَخذُلُهُ، وَ لايَغتابُهُ وَ لايَغِشُّهُ وَ لايَحرِمُهُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان است به او ستم نمى كند و او را خوار نمى سازد و غيبت او را نمى كند و او را فريب نمى دهد و محروم نمى كند.

وظيفه عمومى

29- فى وَصِيَّةِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله لِعَلِىٍّ عليه السلام: يا عَلِىُّ مَنِ اغتَيبَ عِندَهُ أَخُوهُ المُسلِمُ فَاستَطاعَ نَصرَهُ فَلَم يَنصُرَهُ خَذَلَهُ اللّه ُ فِى الدُّنيا وَالاخِرَةِ.

در وصيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به على عليه السلام چنين آمده است: يا على اگر پيش كسى غيبت برادر مؤمنش بشود و او توان يارى او را داشته باشد ولى او را يارى نكند (يعنى جلوى غيبت را نگيرد) خداوند او را در دنيا و آخرت خوار و ذليل خواهد كرد.

حجاب از آتش

30- قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: مَن رَدَّ عَن عِرضِ أَخيهِ كانَ لَهُ حِجاباً مِنَ النّارِ.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه از آبروى برادر دينى اش دفاع كند اين كار حجاب و مانع او از آتش مى شود.

جلوگيرى از غيبت يا پاداش بهشت

 31- قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: مَن رَدَّ عَن عِرضِ أَخيهِ المُسلِمِ، وَجَبَت لَهُ الجَنَّةَ ألبَتَةَ.

رسول اكرم عليه السلام فرمود: كسى كه مانع آبروريزى برادر مسلمانش بشود بهشت براى او واجب خواهد شد.

دفاع از مؤمن

32- عَن أبى ذَر عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله فى وَصِيَّتِهِ لَهُ قالَ: يا أباذَر مَن ذَبَّ عَن أخيهِ المُؤمِن الغَيبَةَ كانَ حَقاً عَلَى اللّه ِ أنْ يَعتِقَهُ مِنَ النّارِ…

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: اى اباذر كسى كه از غيبت برادر مؤمنش جلوگيرى و دفاع كند بر خداوند است كه او را از آتش جهنم آزاد كند.

حقوق مؤمن

33- قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقُوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ: ألإجلالُ لَهُ فى غَيبَتِهِ وَالوَدُّ لَهُ فى صَدرِهِ، وَ المُواساةُ لَهُ فى مالِهِ، وَ أنْ يَحرُمَ غَيبَتَهُ، وَ أنْ يَعُودُهُ فى مَرَضِهِ وَ أنْ يُشَيِّعَ جَنازَتَهُ، وَ أنْ لايَقُولَ فيهِ بَعدَ مَوتِهِ إلاّ خَيراً.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب الهى دارد.
1 ـ احترام او در هنگامى كه حضور ندارد.
2 ـ دوستى قلبى با او.
3 ـ شريك ساختن او در ثروتش.
4 ـ غيبت او را حرام بداند.
5 ـ در بيمارى او را عيادت كند.
6 ـ جنازه او را تشيع كند.
7 ـ بعد از مرگ درباره او جز به نيكى سخن نگويد.

كفّاره غيبت

34- عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: سُئِلَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله ما كَفّارَةُ الإغتِيابِ قالَ: تَستَغفِرُاللّه َ لِمَن اغتَبتَهُ كُلَّما ذَكَرتَهُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سؤال شد: كفّاره غيبت كردن چيست؟فرمود: هرگاه او را ياد كردى براى او از خدا طلب مغفرت كنى.


غيبت فاسق

35- عَنِ الصّادِقِ عليه السلام قالَ: إذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَ لا غَيبَةَ.

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه فرد فاسق، فسق و گناه خود را آشكار و علنى كند او حرمتى ندارد و غيبت او جايز است.

36- عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبيهِ عليه السلام قالَ: ثَلاثَةٌ لَيسَت لَهُم حُرمَة: صاحِبُ هَوىً مُبتَدِعٌ، وَالإمامُ الجائِرُ، وَالفاسِقُ المُعلِنُ الفِسقُ.

امام باقر عليه السلام فرمود: سه نفر داراى حرمت و احترام نيستند:
1 ـ هوسباز بدعتگذار
2 ـ پيشوا و حاكم ستمگر
3 ـ فاسقى كه گناه خود را علنى كند.

غيبت مجاز

37- عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: ألغَيبَةُ أنْ تَقُولَ فى أخيكَ ما سَتَرَهُ اللّه ُ عَلَيهِ،وَ أمَّا الأمرُ الظّاهِرُ مِثلُ الحَدَّةِ وَالعَجَلَةِ فَلا. وَ البُهتانُ أنْ تَقُولَ فيهِ ما لَيسَ فيهِ.

امام صادق عليه السلام فرمود: غيبت آن است كه درباره برادر مؤمنت چيزى را كه خدا پوشانده سخن بگويى. اما چيزى كه آشكار است مثل تندخويى و عجله غيبت نيست و بهتان آن است كه چيزى كه در او نيست بگويى.

38- قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: لاصَلاةَ لِمَن لايُصَلّى فِى المَسجِدِ مِعَ المُسلِمينَ إلاّ مِن عِلَّةِ، وَلاغَيبَةِ إلاّ لِمَن صَلّى فى بَيتِهِ وَ رَغِبَ عَن جَماعَتِنا، وَ مَن رَغِبَ عَن جَماعَةِ المُسلِمينَ سَقَطَت عَدالَتُهُ.

پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: كسى كه بدون عذر با مسلمانان در مسجد نماز نمى خواند نمازش كامل و مفيد نيست، و غيبت جايز نيست مگر از كسى كه از جماعت ما مسلمانان كناره گيرى كند و نماز را در خانه اش بخواند، و كسى كه از جمع مسلمانان كناره گيرى كند عدالتش ساقط مى شود.

بـازگويى برخورد زشت

39- عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام: إنَّ الضَّيفَ يَنزِلُ بِالرَّجُلِ فَلا يُحسِنُ ضِيافَتَهُ فَلا جُناحَ عَلَيهِ أنْ يَذكُرَ سُوءَ ما فَعَلَهُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر ميهمانى به شخصى وارد شد و او با ميهمان رفتار خوبى نكرد، مانعى ندارد كه برخورد بد او را بازگو كند.


غيبت ممنوع

40- عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم وَ واعَدَهُم فَلَم يَخلِفهُم كانَ مِمَّن حَرُمَت غَيبَتُهُ وَ كَمُلَت مُرُوّتُهُ وَ ظَهَرَ عَدلُهُ وَ وَجَبَ أُخُوَّتُهُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه با مردم معاشرت كند و به آنان ستم نكند، و با آنان گفتگو كند و دروغ نگويد و به آنان وعده بدهد و تخلف نكند از كسانى است كه غيبت او حرام و جوانمردى او كامل و عدالت او آشكار است و برادرى او واجب است.

 

 

1-وسائل الشيعه 8: 599 ح 9.
2-بحارالانوار 75: 257 ح 482.
3-غررالحكم 2: 824 ح 31283.
4-غررالحكم 2: 381 ح 29114.
5-غررالحكم 1: 13 ح 484.
6-غررالحكم 1: 298 ح 1144.
7-غررالحكم 1: 13 ح 484.
8-بحار الانوار 75: 261 ح 66.
9-بحار الانوار 75: 258 ح 52.
10-وسائل الشيعه 8: 598 ح 6.
11-وسائل الشيعه 8: 598 ح 9.
12-مشكاة الانوار:88.
13-بحارالانوار 75، 25 ح 21.
14-بحارالانوار 75: 255 ح 39.
15-غررالحكم 2: 287 ح 2632.
16-وسائل الشيعه 8: 598 ح 7.
17-وسائل الشيعه 8: 599 ح 10.
18-وسائل الشيعه 8: 599 ح 13.
19-جامع الاخبار 412 ح 9.
20-بحارالانوار 75: 248 ح 16.
21-جامع الاخبار 412 ح 7.
22-بحارالانوار 75: 257 ح 48.
23-جامع الاخبار 412 ح 10.
24-كنزالعمال 3: 587 ج 8029.
25-غررالحكم 4: 142 ح 5617.
26-وسائل الشيعه 8: 607 ح 5.
27-وسائل الشيعه 11: 504 ح 7.
28-وسائل الشيعه 8: 597 ح 5.
29-وسائل الشيعه 8: 606 ح 1.
30-بحارالانوار 75: 253 ح 34.
31-وسائل الشيعه 8: 606 ح 3.
32-وسائل الشيعه 8: 608 ح 8.
33-وسائل الشيعه 8: 546 ح 13.
34-وسائل الشيعه 8: 605 ح 1.
35-وسائل الشيعه 8: 605 ح 4.
36-وسائل الشيعه 8: 605 ح 5.
37-وسائل الشيعه 8: 604 ح 2.
38-وسائل الشيعه 8: 605 ح 7.
39-وسائل الشيعه 5: 394 ح 13.
40-وسائل الشيعه 5: 393 ح 9.

کتابخانه احادث شیعه

 نظر دهید »

روایت بوسه امام بر پیشانی «اِشلو»

15 شهریور 1395 توسط زهرا تجري

در عملیات کربلای 5، «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصره‌ی دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما را محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن. بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه. دیدار به قیامت!». سردار جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی‌سیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان!»

«اِشلو» کیست؟

«مرتضی جاویدی» فرمانده گردان فجر لشکر المهدی که معروف به «اشلو» بود به همراه نیروهایش خود را به پشت نهر جاسم در محدوده‌ی پنج ضلعی می‌رساند. با نیروهای عراقی درگیر می‌شود و می‌تواند محاصره‌ی آن‌ها را بشکند و دشمنان را به عقب براند و بچه‌های لشکر ثارالله از محاصره‌ی دشمن بیرون بیایند.

عراقی‌ها و اشلو

مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو. از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی با آنها صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که آنجا را ترک می‌کرده، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم به دروغ از رادیو عراق اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد.

مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادت‌های بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای می‌کند تا به قول خودش «اُحد» تکرار نشود.

روایت سرلشکر صیادشیرای از «اشلو»

«بعد از پیروزی عملیات والفجر 2 (عملیات در منطقه حاج عمران) به محضر امام (ره) رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام(ره) را در حسینیه جماران پیدا کردند.رزمندگان دسته‌دسته وارد حسینیه می‌شدند و هر بار لحظاتی مداحی می‌شد سپس بچه‌ها بعد از دیدار با امام (ره) جایشان را به دیگران می‌دادند. ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام مرتضی جاویدی که بعدها در زمره پاسداران کادر رسمی قرار گرفت،از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام(ره) معرفی شد. این چهره دلاور که از خطه فارس (روستایی نزدیک فسا) بود، در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردان‌های تیپ 33 المهدی حماسه‌آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصره تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینه پیروزی رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود. بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) او سر و صورت و پیشانی و دست امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرمانده‌اش قرار گرفت. در این لحظه صحنه جالبی رخ داد و آن، این بود که امام (ره) بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن این منظره، عشق و علاقه عمیق امام (ره) را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.»

صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان.همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار،از ماشین پیاده می‌شود.لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار شهید می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.

 

 


منبع: ایسنا

 نظر دهید »

روایت بوسه امام بر پیشانی «اِشلو»

15 شهریور 1395 توسط زهرا تجري

در عملیات کربلای 5، «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصره‌ی دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما را محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن. بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه. دیدار به قیامت!». سردار جعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی‌سیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان!»

«اِشلو» کیست؟

«مرتضی جاویدی» فرمانده گردان فجر لشکر المهدی که معروف به «اشلو» بود به همراه نیروهایش خود را به پشت نهر جاسم در محدوده‌ی پنج ضلعی می‌رساند. با نیروهای عراقی درگیر می‌شود و می‌تواند محاصره‌ی آن‌ها را بشکند و دشمنان را به عقب براند و بچه‌های لشکر ثارالله از محاصره‌ی دشمن بیرون بیایند.

عراقی‌ها و اشلو

مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو. از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی با آنها صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که آنجا را ترک می‌کرده، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم به دروغ از رادیو عراق اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد.

مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادت‌های بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای می‌کند تا به قول خودش «اُحد» تکرار نشود.

روایت سرلشکر صیادشیرای از «اشلو»

«بعد از پیروزی عملیات والفجر 2 (عملیات در منطقه حاج عمران) به محضر امام (ره) رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام(ره) را در حسینیه جماران پیدا کردند.رزمندگان دسته‌دسته وارد حسینیه می‌شدند و هر بار لحظاتی مداحی می‌شد سپس بچه‌ها بعد از دیدار با امام (ره) جایشان را به دیگران می‌دادند. ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام مرتضی جاویدی که بعدها در زمره پاسداران کادر رسمی قرار گرفت،از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام(ره) معرفی شد. این چهره دلاور که از خطه فارس (روستایی نزدیک فسا) بود، در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردان‌های تیپ 33 المهدی حماسه‌آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصره تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینه پیروزی رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود. بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) او سر و صورت و پیشانی و دست امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرمانده‌اش قرار گرفت. در این لحظه صحنه جالبی رخ داد و آن، این بود که امام (ره) بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن این منظره، عشق و علاقه عمیق امام (ره) را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.»

صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان.همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار،از ماشین پیاده می‌شود.لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار شهید می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.

 

 


منبع: ایسنا

 نظر دهید »

پیام ولی امر مسلمین جهان به کنگره عظیم حج:

15 شهریور 1395 توسط زهرا تجري

برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان!

موسم حج برای مسلمانان، موسم افتخار و شُکوه در چشم خلایق، و موسم نورانیّت دل و خشوع و ابتهال (۱) در برابر خالق است. حج، فریضه‌ای قدسی و دنیوی و خدایی و مردمی است. از سویی فرمان «فَاذکُرُوا اللّهَ کَذِکرِکُم ءابآءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا» (۲) و «وَ اذکُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعدوداتٍ» (۳) و از سویی خطابِ «اَلَّذی جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَوآءَنِ العاکِفُ فیهِ وَالباد» (۴) ابعاد بی‌انتها و متفاوت آن را روشن میسازد.

در این فریضه‌ی بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسانها را آرامش میبخشد و حج‌گزار را از محاصره‌ی عوامل ناامنی که از سوی ستمگران سلطه‌گر، همواره آحاد بشر را تهدید کرده است بیرون میکشد و لذّت ایمنی را در دوره‌ای معیّن به او میچشاند.

حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان میکِشد و فاصله‌ی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و قلدران بین‌المللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» (۵) است؛ جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.

آنان که حج را به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینه‌ی خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساخته‌اند، شیطانهایی خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود میلرزند. حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیل‌اللّه و المسجد الحرام کرده (۶) و راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانه‌ِی محبوب را بسته‌اند، گمراهانی روسیاهند که بقای خود بر اریکه‌ی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران جهانی و هم‌پیمانی با صهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواسته‌ی آنان میدانند و در این راه از هیچ خیانتی روی‌گردان نیستند.

اکنون قریب یک سال از حوادث مُدهش (۷) منا میگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند. حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که همه‌ی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاقِ‌نظر دارند؛ و گمانِ عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در نجات مجروحان نیمه‌جانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است. مردان قسیّ‌القلب و جنایت‌کار سعودی آنان را با جان‌باختگان، در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان تشنه‌ی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانواده‌ها همچنان مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است.

حکّام سعودی به جای عذرخواهی و پشیمانی و تعقیب قضائیِ مقصّران مستقیمِ این حادثه‌ی هولناک، با نهایت بی‌شرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقت‌یاب بین‌الملل اسلامی نیز سر باز زدند؛ به جای ایستادن در جایگاه متّهم، در جایگاه مدّعی ایستادند و دشمنیِ دیرین خود با جمهوری اسلامی و با هر پرچم برافراشته‌ی اسلام در مقابله با کفر و استکبار را با خباثت و سَبُک‌سریِ بیشتر آشکار ساختند.

بوقهای تبلیغاتی آنان اعم از سیاستمدارانی که رفتار آنان در برابر صهیونیست‌ها و آمریکا ننگ جهان اسلام است، تا مفتیان ناپرهیزکار و حرام‌خواری که آشکارا برخلافِ کتاب و سنّت فتوا میدهند، تا پادوهای مطبوعاتی که حتّی وجدان حرفه‌ای هم مانع دروغ‌سازی و دروغ‌گویی آنان نیست، تلاش بیهوده میکنند که جمهوری اسلامی را در محروم‌سازی حجّاج ایرانی از حجّ امسال، متّهم نشان دهند. حکّام فتنه‌انگیزی که با تشکیل و تجهیز گروه‌های تکفیری و شرور، دنیای اسلام را گرفتار جنگهای داخلی و قتل و جرح بی‌گناهان کرده‌اند و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به خون آغشته‌اند؛ سیاست‌بازانِ از خدا بی‌خبری که دست دوستی به رژیم اشغالگر صهیونیست داده و چشم بر رنج و مصیبت جانکاه فلسطینیان بسته‌اند و دامنه‌ی ظلم و خیانت خود را تا شهر و روستای بحرین گسترده‌اند؛ حاکمان بی‌دین و بی‌وجدانی که فاجعه‌ی بزرگ منا را پدید آورده و با نام خادمان حرمین، حریم حرم امن الهی را شکسته و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش از آن در مسجدالحرام قربانی کرده‌اند، اکنون از سیاسی نشدن حج دَم میزنند و دیگران را به گناهان بزرگی که خود مرتکب شده یا تسبیب (۸) کرده‌اند، متّهم میکنند. آنان مصداق کامل بیان روشنگر قرآن کریمند که فرمود: وَ اِذا تَوَلّیٰ سَعیٰ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الفَساد * وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالاِثمِ فَحَسبُه‌و جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهاد». (۹)

امسال نیز بنا بر گزارشها، علاوه بر صدّ (۱۰) حجّاج ایرانی و برخی ملّتهای دیگر، حجّاج دیگر کشورها را در محدوده‌ی کنترل‌های نامعهود (۱۱) با کمک دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده و خانه‌ی امن الهی را برای همه ناامن کرده‌اند. جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بی‌ایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید به‌خاطر جنایاتی که در گستره‌ی جهان اسلام به بار آورده‌اند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید به‌خاطر رفتار ظالمانه‌ی آنان با ضیوف (۱۲) الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئله‌ی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آینده‌ی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگ‌تری مواجه خواهد ساخت.

برادران و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که شجره‌ی ملعونه‌ی طواغیت نتوانند گزندی به آنان برسانند. برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاری‌ها از جوامع اسلامی و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیست‌ها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی دعا کنید.

اینجانب یاد شهدای منا و مسجدالحرام در سال گذشته و شهدای مکّه در سال ۶۶ (۱۳) را گرامی میدارم و از خدای عزّوجلّ برای آنان طلب مغفرت و رحمت و علوّ درجات میکنم و با سلام به حضرت بقیّةالله اعظم (روحی له الفداء) دعای مستجاب آن بزرگوار را برای اعتلای امّت اسلامی و نجات مسلمانان از فتنه و شرّ دشمنان طلب مینمایم.

و باللّه التّوفیق و علیه التُّکلان
سیّدعلی خامنه‌ای
آخر ذی‌القعده ۱۴۳۷
۱۲/ شهریور ماه/۹۵

 نظر دهید »

هنگامی که حجرالأسود سخن گفت/ توصیف حضرت زهرا(س) و امام باقر(ع) از حقیقت حج

14 شهریور 1395 توسط زهرا تجري

 در ایام ذی‎الحجه که مصادف با مناسک حج واجب است، به جاست که ابعاد مختلف این مانور عظیم مسلمانان مورد بررسی قرار گیرد و با رویکردهای مختلف آن آشنا شویم.

پیوند بحث امامت و ولایت با مقوله حج تا جایی است که خداوند هر ساله برنامه‎ای جهت یادآوری این امر مهم نظام الهی قرار داده است تا در پرتو آن بتوانیم با اهل عترت(ع) تجدید عهد و میثاق داشته باشیم.

یکی از منظرهای زیبایی که خداوند متعال در ماجرای حج اصرار بر آموختن معارف آن دارد، تمرین در قبال ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. در واقع می‎توان گفت پیوند بحث امامت و ولایت با مقوله حج تا جایی است که خداوند هر ساله برنامه‎ای جهت یادآوری این امر مهم نظام الهی قرار داده است تا در پرتو آن بتوانیم تجدید عهد و میثاق با اهل عترت(ع) را داشته باشیم.

در روایات داریم حتی درون سنگ حجرالأسودی که در کعبه جای گرفته، عهد و میثاقی است که خداوند در عالم ذر از تمام بشریت نسبت به ولایت امامان معصوم(ع) گرفته است.

در این زمینه در جلد اول کتاب الکافی صفحه 348 روایتی از امام محمد باقر(ع) نسبت به ضعف محمد بن حنفیه در قبال امامت امام سجاد(ع) نقل شده است، به این صورت که به حضرت گفت «ولادت من از علی(ع) است و از نظر سِنّی و قدمت از تو که جوان هستی در امر امامت شایسته‌ترم، پس در موضوع وصایت و امامت با من مخالفت و محاجّه نکن». امام سجاد(ع) او را دعوت به تقوای الهی کرد و زمانی که حنفیه قانع نشد، امام(ع) حجرالاسود را به عنوان حَکم قرار داد.

پس امام علیّ بن الحسین(ع) به حنفیه فرمودند «سنگ را بخوان و او نیز این کار را انجام داد، ولی صدایی از حجرالاسود در نیامد. امام(ع) فرمودند:« ای عمو اگر تو وصیّ و امام بودی حجرالاسود پاسخت را می‌داد. محمد بن حنفيّه به حضرت عرض کرد: تو ای برادرزاده‌ام از خدا درخواست کن و دعا کن.

امام علیّ بن الحسین(ع) از خدا آنچه را می‌خواست، درخواست کرد و سپس خطاب به حجرالاسود فرمود: از تو می‌خواهم به حقّ کسی که در تو میثاق انبیاء و عهد اوصیاء و پیمان همه مردم را قرار داده است، به من از وصیّ و امام بعد از حضرت امام حسین(ع) خبر بدهی. در این زمان حجرالاسود به حرکت درآمد به طوری که نزدیک بود از محلّ خود کنده شود، خداوند او را به زبان عربیِ روشن به نطق آورد و گفت: خداوندا وصایت و امامت بعد از امام حسین(ع) به علی بن الحسین بن ابی‌طالب و فرزند فاطمه دختر رسول الله(ص) می‌رسد. محمّدبن حنفیه با دیدن این صحنه ازسخن خود منصرف شد و ولایت امام سجّاد(ع) را پذیرفت». (کافی، ج 1، ص 348 ) طبق این روایت می‎بینیم که حتی سنگی که با عنوان حجرالأسود در کعبه به کار گرفته شده است، یادآور امامت و ولایت اهل عترت(ع) است.

اما خود بنای کعبه که مسلمانان به دور آن طواف می‎کنند نیز از منظر معارف امامت مورد توجه خداوند قرار دارد. در این رابطه طبرانی در صفحه 62 جلد اول معجم‎الکبیر خود روایتی را به این ترتیب نقل می‎کند: محمود بن بلید می‌گوید: من به فاطمه زهرا(س) عرض کردم چرا حضرت امیرالمؤمنین(ع) از حق خودش دفاع نکرد؟

حضرت فرمودند: مَثل امام، مَثل کعبه است «إذ تؤتی ولا یأتی؛ مردم سراغ کعبه می‌روند نه کعبه سوی مردم». و در روایتی دیگر نقل شده است پیامبر اکرم (ص) به حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «یا عَلِیُّ اَنْتَ بِمَنْزِلَة الْکَعْبَةِ تُؤْتی وَلا تَأْتی؛ ای علی! تو به منزله‌ کعبه هستی که به سوی تو می‌آیند و نه این که تو به سویشان بروی». سه برداشت از جمع این دو روایت حاصل می‎شود: اول اینکه خداوند کعبه را نماد امام قرار داده است، بنابراین کعبه از این منظر نیاز است مورد مطالعه قرار گیرد. دوم اینکه باید در قبال اهل‌‏بیت(ع) رفتار مناسب داشت و پروانه‎وار به دور امام طواف کرد. سوم اینکه مرکزیت کعبه، یادآور محوریت و مرکزیت امامت بر عوالم و بشریت است.

بنابراین طبق آنچه بیان شد، همچنان که عبادات در غیر پرتو ولایت ارزشی ندارند، حج نیز به عنوان مهم‎ترین شعائر الهی نیز بدون اتصال به مقام امامت و ولایت عترت(ع) جایگاهی ندارد، زیرا اساس مناسک حج، ارتباط و معرفت نسبت به مقوله امامت و ولایت است. در این زمینه امام باقر(ع) می‌فرمایند: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام؛ تمام بودن حجّ، به زیارت امام است‏» (صدوق، محمد، عیون‌اخبار الرضا‌(ع)، ج2، ص262).

در واقع کسانی که کعبه را بدون التزام به ولایت و امامت اهل‎بیت(ع) طواف کنند، سربلند و سرافراز نخواهند شد. این مسأله در ماجرای امام حسین(ع) و خروجشان از مکه به سوی مدینه ـ که در کربلا موجب شهادت ایشان شد ـ به صورت عملی آشکار شد.

به نقل تاریخ زمانی که امام حسین(ع) راه خود را از مسیر حج واجب به سمت مدینه کج کردند، آن کسانی که سنگ کعبه را اصل و امام را فرع دین می‎دانستند، از همراهی با امام بازماندند و حج اکبر را به حج اصغر فروختند. اما افرادی همچون حضرت ابوالفضل و علی اکبر(ع) و سایر خویشان و اصحاب که امام را محور عالم و اصل دین می‎دانستند، با امام حسین(ع) همراه شدند و در این مسیر بذل جان و مال کردند. در واقع در اعتقاد شیعیان، خداوند همه احکام و معارف را قائم به امام و تحت تسلط کامل ایشان قرار داده است.


منبع: تسنیم

 

 نظر دهید »

پویایی شهید بَلباسی در جذب جوانان به مسجد

22 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

برادر یک شهید مدافع حرم گفت: تمام تلاش‌ برادرم برای خدمت به مردم بود و دوست نداشتند هیچ مستمندی در جامعه وجود داشته باشد.

همسر شهید بلباسی در دیدار حدادی امام جمعه مازندران و اعرابی معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مازندران و برخی از مسؤولان بسیج رسانه این استان گفت: شهادت برای همسرم دست‌یافتنی بود. شهید بلباسی نمازشان ترک نمی‌شد، مگر ضرورت یا خواسته مردم در محل کار ایجاب می‌کرد کمی نمازشان به تأخیر بیافتد.

وی یادآور شد: همسرم همیشه تاکید می‌کرد انسان هر اشتباهی هم داشته است از این به بعد شیوه اصلاحی را راهکار خود قرار دهد. محمد در راه جذب جوانان به مسجد بسیار پویا بود در مسجد ولیعصر قائمشهر جوانان به هیجان حضور ایشان صف‌های طولانی‌تری برای نماز در این مسجد می‌بستند.

این همسر شهید گفت: همیشه دست من قرآن بود و بالای سرش می‌گرفتم و ایشان می‌رفتند و خیلی کم در محل زندگی حضور داشتند. شهید محمد بلباسی برنامه‌های زیادی در جهت رشد جوانان و تقویت مسائل دینی داشت.

در بخش دیگر این دیدار برادر شهید بلباسی گفت: محمد برنامه‌های متعددی را در اردوگاه شهید باکری و هفت تپه برای جوانان برگزار کرد و از دغدغه‌های ایشان فعالیت بیشتر اردوگاه راهیان نور بود. تمام تلاششان را برای خدمت به مردم انجام می‌دادند و دوست نداشتند هیچ مستمندی در جامعه وجود داشته باشد.

منبع: ایسنا

 نظر دهید »

سخنان رهبر معظم انقلاب درباره حمید سبزواری

22 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

 

  

نخستین «نکوداشت استاد حمید سبزواری» سال 91 در شهر سبزوار برگزار شد. پیش از این بزرگداشت اعضای ستاد برگزاری مراسم خدمت رهبر انقلاب رفته و گزارشی ارائه کردند. رهبر انقلاب در این جمع سخنانی درباره مرحوم حمید سبزواری بیان کردند که در ادامه می خوانید.

تجلیل از آقای حمید سبزواری کار بسیار شایسته‌ای است. هر کسی که این به ذهنش رسیده و مطرح کرده و هر کس که این کار را دنبال می‌کند بداند که کار بسیار خوب و مناسب و لازمی را دارد انجام می‌دهد.

در مورد آقای حمید دو بخش در مورد شخصیت ایشان هست که هر کدام باید جداگانه مورد توجه قرار بگیرد:

یکی رتبه شعری ایشان است. ایشان شاعر بسیار خوبی هستند، یعنی هم قریحه شعری خوبی دارند و هم مضمون‌ساز هستند.هم تسلط بر لفظ و گستره میدان واژگانی دارد و هم از واژگان فراوانی استفاده می‌کند.

ایشان در شعر هم متنوع هستند. غزل، قصیده، تصنیف و ترانه‌های گوناگون می‌گوید.این تنوع در باب شعر و شاعری خصوصیتی است که در همه شاعران یافت نمی‌شود. این که یک شاعر بتواند در انواع شعر طبع آزمایی کند یک امتیاز است و آقای حمید سبزواری از این امتیازات برخوردار هستند،و همین مطلب ایشان را در رتبه بالای شعر معاصر ما قرار می‌دهد.

نکته دوم که اهمیتش از نکته اول کمتر نیست این است که ایشان این هنر را در خدمت مردم و انقلاب و در خدمت بصیرت‌افزایی قرار داده است و این خیلی مهم است.

آقای حمید سبزواری در آن دورانی که یک جریانی به عنوان روشنفکری هنر در مقابل انقلاب قرار گرفت و از معارضین و مزاحمین انقلاب حمایت کرد و عده‌ای در کوچه و بازار با ادعای روشن بینی و روشن فکری مردم را کشتند، کاسب را کشتند، روحانی را کشتند، دانشجو و رهگذر را کشتند و آن جریان مدعی روشنفکری نه تنها حرفی نزد بلکه حمایت هم کرد، در یک چنین شرایطی آقای حمید سبزواری در میدان بود و با همه وجود ایشان هر کار در حوزه گفتن و سرودن توانست انجام داد و این مهم است.

به نظر من، این بعد دوم شخصیت آقای حمید نباید نادیده گرفته شود و در بزرگداشتی که از ایشان می‌شود این بعد مورد توجه قرار بگیرد.

همچنین سخنان مقام معظم رهبری در مورد حمید سبزواری که در ابتدای کتاب “سرود درد” یکی از کتاب های شعر مرحوم استاد سبزواری چاپ شده است نیز به این مضمون است:

«انتشار آثار شاعر انقلابی و مخلص جناب آقای حمید سبزواری بی شک گامی در جهت غنی سازی گنجینه ی ادبیات انقلاب و عرضه ی آن به مشتاقان و هنرشناسان است. شعر در دوران انقلاب باید بخش برجسته ای از اصیل ترین و صادقانه ترین شعر همه دوران تاریخ ایران به شمار آید . شعر فارسی هرچند در عمر هزار و دویست ساله خود و در مقاطع گوناگون به والایی و تعالی شایسته ای نائل شده و نقطه های درخشانی که در ادبیات جهان می درخشند پدید آورده ، لیکن هرگز به طور کامل از آمیختگی به انگیزه های غیر صمیمی و پیرایه های ناشایسته برای شعر و هنر ، کاملاً مبرا نبوده است و همین است که شعر فارسی را با وجود شاعران و شعرهایی که جز به صفا و حقیقت ناظرنبوده اند و البته تعداد چنین شاعران و شعرهایی نسبت به حجم شعر فارسی چندان زیاد نیست از صورت مجموعه ای پاکیزه و بی غلّ و غش خارج ساخته و در آن فصول ناخوشایند و حتی تأسف انگیزی پدید آورده است.

شعر دوران انقلاب در میان همه ی مقاطع تاریخ طولانی ، این ویژگی را دارد که تقریباً یکدست و کامل در جهت آرمانها و هدف های والا و سخنگوی احساسات و افکار و جهت گیری های ملتی است که شاعر ، از دل آن برخاسته و بدان وابسته است.شعر دوران انقلاب ، شعر زر و زور نیست . شعر احساسات سطحی و فردی و متوجه به آرزوها و امیال حقیر بشری نیست . زبان یک ملت و شرح حال یک امت است.انعکاسی از روح بزرگ جامعه ای است که یکپارچه در جهت هدفها و آرمانهای الهی و انسانی گام برداشته و فداکاری کرده است.شعر هدفدار و سازنده ی مردمی است.شعر دربارها و میخانه ها و عشرتکدها نیست. شعر صحنه ی عظیم جهاد و سیاست و انقلاب و جهان نگری است. شعر خدایی.

شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری از پیشکسوتان و پیشروان این راه است. زبان فاخر ، در شعر حمید ، با مضمون انقلابی و مکتبی ، آمیزه ای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی ، فصل رغبت انگیز و شایسته ای گشوده است.

اینجانب از شاعر ارجمند به خاطر ارائه این مجموعه ی باارزش شعری ، به ادبیات مضبوط معاصر ، صمیمانه تشکر می کنم و توفیق روز افزون ایشان را مسئلت می نمایم.»

 نظر دهید »

شش خصوصیت متقین در قرآن

21 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                             

خصوصیات « متقین » دربیانات مقام معظم رهبری .

 سوره مبارکه بقره آیات ۲، ۳ می فرماید : 

ذٰلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ ۛ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین﴿۲﴾
الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ﴿۳﴾
وَالَّذینَ یُؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَیکَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُم یوقِنونَ﴿۴﴾

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.(۲) (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.(۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.(۴)

متقین بلاشک از قرآن هدایت خواهند گرفت

تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون، یک وقت هست شما در حال سکون پرهیز می‌کنید، یعنی برو در خانه‌ات بنشین و کاری به کار چیزی نداشته باش و با رانندگی نکردن پرهیز کن به این که به کوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهیز از کوهنوردی کردن، حرکت نکردن در خارزارها که خارهای مغیلان دامن شما را نگیرد، این یک جور پرهیز است و اسلام این را به شما توصیه نمی‌کند. بلکه می‌گوید در سینه‌ی قضایا و واقعیت‌ها با حوادث روبرو بشوید و در عین حال پرهیز کنید. مثل راننده‌ای که رانندگی می‌کند اما پرهیز هم می‌کند و این پرهیز همان است که گفته شد، مراقبت کردن و مواظب خود بودن.(۱)
قرآن کریم می‌گوید: «هدی للمتقین»(۲)؛ نمی‌گوید «هدی للمؤمنین». «هدی للمتّقین»؛ یعنی اگر یک نفر باشد که دین هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممکن است کسی دین نداشته باشد، اما به همین معنایی که گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشک از قرآن هدایت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ایمان هم پایدار نیست. بستگی به شانسش دارد: اگر در فضای خوبی قرار گرفت، در ایمان باقی می‌ماند؛ اگر در فضای خوبی قرار نگرفت، در ایمان باقی نمی‌ماند.(۳)

خصوصیات متقین
«الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون»(۴): برای همین متقین شش خصوصیت بیان شده که این شش خصوصیت در یک انسان، در حقیقت عناصر تشکیل دهنده‌ی تقواست و آن تقوای صحیح و عینی با این شش خصوصیت در انسان تأمین می‌شود البته فراموش نشود که من در جلسه‌ی قبل گفتم: این تقوا در همه‌ی مراحل به انسان کمک می‌کند، یعنی شما وقتی یک مایه‌ای از تقوا داشته باشید از قرآن یک چیزی می‌فهمید و هدایت می‌شوید و این تقوا هرچه بیشتر بشود شما از قرآن بیشتر می‌فهمید یعنی حتی یک انسانی که در حد اعلای تقوا هست اگر باز تقوایش بیشتر شود به همان نسبت افزایش روحیه تقوا ممکن است باز چیزهای جدیدتر و ترفه‌تر و یک ظرافت‌هایی را از قرآن بفهمد و این فقط مربوط به اول کار نیست که بگوئیم اگر می‌خواهید از قرآن چیزی بفهمید باید با تقوا بشوید و بعد که تقوا یعنی همان هشیاری و دقت را بدست آوردید دیگر برو در بطن قرآن، نخیر، درهمه‌ی مراحل هرچه این تقوا بیشتر شد درک انسان بیشتر می‌شود، حالا این شش خصوصیت مقدماتی است برای اینکه یک سطح قابل قبولی از تقوا در انسان بوجود بیاید، یا بگوییم یک حداقل لازمی از تقوا در انسان بوجود می‌آید.

الف) ایمان به غیب
اولین خصوصیت این است که: «الذین یؤمنون بالغیب». یعنی آن کسانی که ایمان به غیب می‌آورند، که در ترجمه گفتیم آنها که به غیب باور می‌آورند. ایمان به غیب در قرآن جاهای متعددی خشیت به غیب و توجه به غیب ذکر شده، مثلاً در یک جا، «و خشی الرحمان بالغیب»(۵) و از این قبیل آیات آمده و غیب یعنی آنچه که پنهان از حواس آدمی است و تمام عالم وجود به غیب و شهادت تقسیم می‌شود و شهادت یعنی آن عالم مشهود ما، البته نه مشهود با چشم فقط، بلکه مشهود به حواس، آنچه را که شما آن را لمس می‌کنید و در مقابل شماست، که زیر چاقوی جراحی شما می‌آید، روی تلسکوپ مثلاً کیهان نگر شما می‌آید، زیر ذره‌بین و میکروسکوپ شما می‌آید: آنچه که شما می‌بینید آنچه که شما می‌شنوید، آنچه که شما حس می‌کنید این شهادت است و ماورای این شهادت، عالم ادامه دارد، وجود به آنچه من و شما آدمی می‌بینید و می‌توانید ببینید محدود نیست. بلکه وجود در نواحی و مناطقی که احساس آدمی قادر به درک آن نیست ادامه دارد، یعنی غیب عالم و این مرز جهان بینی‌ها و بینش‌های الهی با بینش‌های مادی است.

بینش مادی می‌گوید: من آنچه را که می‌بینم وجود دارد و هست. اما آنچه را من نبینم او نیست. البته ممکن است چیزی را که امروز نمی‌بینیم فردا ببینیم او هم هست. این بینش مادی تنگ نظرانه، خود خواهانه و موجب محدودیت است، شما چه دلیلی دارید که آنچه را نمی‌بینید بگوئید نیست؟ وقتی حکم می‌کنید به هست یا به نیست باید با بینش خودتان به او رسیده باشید! شما وقتی می‌گوئید هست باید ثابت بکنید که هست! و وقتی می‌گوئید که نیست چگونه ثابت می‌کنید که نیست؟ مادی هیچ دلیلی بر نبود عالم غیب ندارد. او می‌گوید من عالم غیب را نمی‌بینم و از آن خبر ندارم؛ آنوقت با این که می‌گوید من خبر ندارم، در عین حال بطور قاطع می‌گوید نیست!! اینجا اولین سؤالی که باید از او بشود اینست که: تو وقتی خودت می‌گویی من از او خبر ندارم پس چگونه می‌گویی نیست؟ ولذا در قرآن نسبت به مادیون و ملحدین و دهریون: آن کسانی که ماورای جهان ماده را انکار می‌کنند این تعبیرات بکار رفته: «ان هم الا یظنون»(۶) با گمان حرف می‌زنند. «و ان هم الا یخرصون»(۷) با هم سخن می‌گویند.

ب) به‌پاداشتن نماز
اما شرط دوم: «الذین یؤمنون بالغیب» به پاداشتن نماز از شرایط متقین است. «و یقیمون الصلوة»: و نماز را به پا می‌دارند. من بارها این را گفته‌ام که به پاداشتن نماز غیر از گزاردن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمه‌ها مشاهده می‌شود می‌نویسند و نماز می‌گزارند، در حالی که نمازگزاردن در عربی می‌شود «یصلون» و «یقیمون الصلوة» یعنی نماز را بپا می‌دارند، پس به پا داشتن نماز چیزی بیش از گزاردن نماز است، که البته نمازگزاردن را هم شامل می‌شود. یعنی اگر شما بخواهید جزو نماز بپادارندگان باشید نمی‌توانید نمازگزاردن را ترک کنید. بپاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز کردن و دیگری را به نماز دعوت کردن و نماز را با توجه ادا کردن، و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است، که مفهوم اصلی نماز عبارت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است که در حاشیه‌اش هم چیزهای دیگری وجود دارد. پس شرط دوم متقین اقامه‌ی صلوة است «یقیمون‌الصلوة» و آنکه قبلاً گفتیم: «الذین یؤمنون ‌بالغیب»، یکی از مقومات تقوا بود در عالم بینش و این دومی، اقامه‌ی صلوة یکی از مقومات تقوا در عالم خودسازی است و خودسازی بسیار مهم است.

ج) انفاق در راه خدا
«و ممّا رزقناهم ینفقون»: و از آنچه که ما روزی آنها کرده‌ایم انفاق می‌کنند. حالا آیا این انفاق همان زکاتی است که در کتابهای فقهی گفته شده به ۹ چیز تعلق می‌گیرد و در غیر آن ۹ چیز زکوة نیست؟ نه این آن نیست. البته ممکن است در مورد زکوة هم ما نظرات فقهی‌ دیگری را هم سراغ داشته باشیم. و بشناسیم که دایره زکوة را بسی وسیع‌تر گرفته باشند و از آنچه که در این ۹ چیز وجود دارد و ممکن است وجود داشته باشد اما به هر حال این آن انفاق نیست و فراتر از آن است.
انفاق کردن یعنی خرج‌کردن از مال، و بدیهی است که مراد از این خرج‌کردن، آن خرجی نیست که انسان برای خودش می‌کند، چون خرج کردن برای خود را هر انسانی می‌کند و بی‌تقواها بیشترش را برای خورد و خوراک و لذت و شهوترانی خودشان خرج می‌کنند. پس مقصود آن نیست، بلکه مقصود انفاق در راه خداست. یعنی در راه هدفهای والا و در راه آرمانهای الهی خرج‌کردن بسیار مهم است!(۸)

د و هـ) ایمان به پیامبر اسلام و پیامبران پیشین
و اما آیه بعد: «و الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک»(۹) ترجمه‌اش را قبلاً گفتیم: و آنان که به هر آنچه بر تو فرو فرستاده شده‌ است ایمان می‌آورند و به هر آنچه پیش از تو. در این‌جا هم دو خصوصیت دیگر هست. اولاً: ایمان به وحی در هر دو جمله مورد توجه قرار گرفته و این دو جمله در این معنا با هم مشترکند. یعنی یکی از نشانه‌ها یا از عناصر و ارکان تشکیل دهنده‌ی آن تقوایی که مایه هدایت و مایه‌ی نورانیت انسانی است، همین است که ایمان می‌آورند به وحی و وحی را قبول می‌کند، منتها اینکه این وحی مطلق است به پیغمبر اسلام یا پیغمبرهای دیگر.
پس خصوصیت اولی که در این دو فقره و این دو عبارت وجود دارد، اصل ایمان به وحی است که این هم، در تشکیل شخصیت تقوا در انسان یک عنصر لازمی است! ممکن است کسی به‌خدا ایمان داشته باشد، لکن به وحی ایمان نداشته باشد، این کافی نیست، لذا در قرآن در موارد عدیده اطاعت پیغمبر پس از اطاعت خدا ذکر شده «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»(۱۰) خدا را اطاعت کن و پیامبر را اطاعت کنید. در حالی که شما پیرو پیغمبر هستید می‌گوئید: معلوم است من وقتی خدا را اطاعت کردم پیغمبر را هم اطاعت کرده‌ام. بله شما این‌جور هستید، چون به پیغمبر (یعنی به وحی) اعتقاد دارید، اما اگر کسی به وحی اعتقاد نداشته باشد آن‌وقت دیگر اطاعت از پیغمبر وجود ندارد.(…)
پس اعتقاد به وحی، و ایمان به اصل وحی، یک شرط اصلی و یک عنصر اصلی است. امّا اینکه وحی چگونه چیزی است؟ آن موکول به بحث‌های معارف است که معلوم می‌کند وحی و جوهر وحی و حقیقت وحی چیست؟ لذا این را ما اینجا بحث نمی‌کنیم.(…)

و) یقین به آخرت
«و بالآخرة هم یوقنون»: و آنان به آخرت یقین می‌ورزند. یقین به آخرت نشانه‌ی ششم است و آخرت هم، آن نشأه و مرحله‌ی بعد از دنیاست که چون متأخر از دنیاست به آن می‌گویند آخرت و دنیا چون مرحله‌ی نزدیکتر به ماست و الان ما در ان زندگی می‌کنیم به آن می‌گویند دنیا، پس یکی از نشانه‌های باتقوا یا متقی، یقین به آخرت است، و بارها گفتیم: از ارکان و از اصول و از مایه‌های اصلی تدین و تقوا یقین به آخرت است. که یک مرحله‌ والائی است، و لذا گمان به آخرت کافی نیست. (…)
شما در اصول عقاید اسلامی، عقیده‌ای که منقطع باشد از زندگی و از عمل اصلاً ندارید و اعتقاد به آخرت و اعتقاد به قیامت و اعتقاد به محاسبه و پرس و جو و اعتقاد به جزا برای هر عمل و یقین به اینها، ‌تأثیرات زیادی در زندگی دارند و زندگی را شکل خواهند داد. لهذا، همانطور که در قرآن هست: یکی از اولین کارهای ادیان این است که عقیده را در ذهن مردم قرار بدهند و به مردم تفهیم کنند که زندگی شما با مرگ پایان نمی‌پذیرد،‌ بلکه بعد از مرگ هم، زندگی و حساب و جزا است، و به انسانها بفهمانند که اینجا صحنه‌ی عمل است و آنجا برداشت از عمل.(۱۱)


پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR

 

 نظر دهید »

سیمای یاران حضرت مهدی(ع) در عصر ظهور چگونه است؟

20 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                                       

در روایات متعددی که از ائمه معصومین(ع) وارد شده سیمای یاران حضرتش ترسیم شده است، که از میان آنها به مرفوعه فضیل بن یسار از امام صادق(ع) می پردازیم:

 خداوند را در طالقان گنجی است نه از جنس سیم و زر و پرچمی است که از هنگامی که فرو پیچیده شده برافراشته نشده است و مردانی که انگار دلهایشان پاره های آهن است. شک و دودلی در ذات خدا، آن را نیالوده و از سنگ با صلابت تر است. اگر برکوهها یورش برند آنها را از جای برمی کنند و هیچ شهری مقصد پرچمهای آنان واقع نمی شود مگر آنکه ویرانش می سازند. گو اینکه بر اسبانشان بازها پر گشوده اند، از راه تبرّک، دست بر زین امام برده و دور امام گرد می آیند.

 در جنگها با جان خود از امام(ع) محافظت نموده و از پس هر آنچه امام(ع) از آنان می خواهد، برمی آیند. مردانی که شب نمی آرمند و در نمازشان زنبورسان زمزمه دارند، شب را در قیام و قعود به سر می آورند و صبح را بر پشت اسبانشان آغاز می نمایند، در شب رهبانند و در روز شیران. از فرمانبری کنیز، نسبت به آقایش، برای امام فرمانبردارترند.

 بسان چراغهایی هستند. مثل اینکه دلهاشان چراغدان است. آنان از خشیت خدا ترسانند. شهادت را می خواهند و آرزو می کنند که در راه خدا کشته شوند، شعارشان «یا لثارات الحسین» است. وقتی به حرکت درمی آیند رعب و ترس [حاصل از هیبت و شکوه و انسجامشان] به مسافت راه یک ماه پیششان می تازد. رهسپار کوی مولایند. خداوند با آنان امام حقّ را یاری می نماید.1

  به اختصار از منظر این روایت مرفوعه به بعضی از خطوط چهره نورانی یاوران آن امام همام(ع) نظر می کنیم:

1. خلوص اعتقاد و شدّت توحیدگرایی:

 «کأنّ قلوبهم زبرالحدید لایشوبها شکّ فی ذات اللّه أشدّ من الحجر»

 یاران حضرت حجت در اعتقاد خود چنان از درجه بالای خلوص برخوردارند که لحظه ای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمی گسترد و کنج قلبشان را به تسخیر نمی آورد، بلکه با سراسر وجود او را ادراک کرده و در همه حال خود را در حضور او می یابند؛ چرا که اینان از نردبان «علم الیقین» به بام بلند «عین الیقین» رسیده و از آنجا به بال ریاضت و توفیق و تقرّب در فضای بیکران «حق الیقین» به پرواز درآمده اند. پروانه صفت در حرارت کانون شمع وجود حقّ، جلّ و علا، پر و بال سوخته اند و ققنوس وار از خاکستر خود تولدی تازه یافته اند و خود روشن است که با این وصف قلمرو وجودشان از تنش تارهای عنکبوتان شرک منزّه بوده و لمحه ای در هیچ یک از ابعاد، شرک نمی ورزند. از اشعه آفتاب توحیدشان هیچ زاویه مبهم و تاریکی بی بهره نمانده است، تا نامرئی ترین تارتنان شرک در آن توان تنش داشته باشند. آری حصار قلب توحیدی اینان چنان پاره های آهن است که یغماگران شرک و کفر و بی مبالاتی در آن هیچ راهی ندارند.

 یاران حضرت حجت در اعتقاد خود چنان از درجه بالای خلوص برخوردارند که لحظه ای شکّ و تردید در دل آنها سایه نمی گسترد و کنج قلبشان را به تسخیر درنمی آورد، بلکه با سراسر وجود او را ادراک کرده و در همه حال خود را در حضور او می یابند.

 2. توانمندی و قدرت اراده:

 «لو حملوا علی الجبال لأزالوها»

 یاوران حضرتش چنان قوی و با اراده و ذوفنون اند که اگر بر کوهها یورش برند از بن بر می کنند. در راه پیشبرد اهداف و اغراض خود چنان صلب و سخت عزم اند که اگر کوهها از جا کنده شود، اینان خم به ابرو نمی آورند و چرا اینگونه نباشند که اهل تقوایند و «إنّ التقوی أعزّ عزّ؛ فیه نجاة کل هارب و درک کل طالب و ظفر کل غالب»2 و این اکسیر تقواست که زندگی قدرتمندانه را به ارمغان می آورد که: «من اتّقی اللّه عاش قویا»3، البته بدیهی است که هیچ قدرتی بی فیض علم صورت تحقّق نمی بندد، پس یاران آن حضرت از لحاظ دانش همه در مرتبه والایند.

 3. عشق والا به امام(ع) و متعلقات ایشان:

 «یتمسّحون بسرج الإمام، علیه السلام، یطلبون بذلک البرکة».

 بسیارند تنگ نظرانی که بر اعتقاد تشیع نسبت به بزرگداشت لوازم وجودی ائمه معصومین(ع) و تقبیل مشاهد متبرکه خرده های شناعت مآب گرفته اند، حتی در اثر اینگونه القائات و جوّهای مسموم، بر شیعیان ساده لوح هم صورت این خیال حاصل گشته که این کارها سلوک متوحّشان و کوران و ابلهان و به دور از آئین خرد است، تا آنجایی که گاه این کارها را به وادی شرک و کفر کشانده و بسیار مهملات بافته اند.

 اما درک فلسفه این کارها و ژرفای این عوالم نه تنها چنین تخیلاتی را واهی می داند، بلکه حقانیت آنرا مسلم می دارد: گفت بوسم معجر لیلی از آن بوی زلف خوب لیلی دارد آن عشق می ورزم به پای افزار او بهر آنکه هست پای ابزار او شانه اش بوسم گذارم بر دو چشم تا زبویش نور گیرد هر دو چشم

 آری ژرفانگری خاص می طلبد تا فراتر از فضای اندیشه منطق تراش بشر، علقه بین محبوب و متعلقات او را ادراک نموده و ساحت او را برتر از عرض حاجت خود شمرده و بر زینش بوسه زنند و دست ارادت بسایند، این شدت محبت و نهایت عمق اندیشی یاران حضرتش را می رساند.

 4. از خودگذشتگی و ایثار:

 «یقونه بأنفسهم فی الحروب»

 یاران حضرت حجت(ع) با دل و جان از حضرتش پاسداری می کنند و پیشمرگ او می شوند و جان را فدای آن جانان می کنند، که جان تحفه ناقابلی است.
چو جان فدای لبت شد خیال می بستم که قطره ای ز زلالت به کام ما می افتد خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز کزین شکار فراوان به دام ما افتد

 5. داشتن کفایت کافی و وافی:

 «یکفونه ما یرید فیهم»

 یاران حضرت مهدی کفایت فوق العاده جهت انجام وظایف محوله دارند؛ چرا که کفایت، مشروب از زلال علم است و یاران آن حضرت چون از مشرب تقوای بی بدیل و خالص سیراب شده اند، به اقتضای «واتقوا اللّه و یعلّمکم اللّه »،4 دانش وسیع هر کاری را دارند و هر آنچه حضرت از آنها بطلبد به تمام وجود خواسته، اشراف کامل دارند و آن را به نحو احسن و اتم، انجام می دهند و مراد حضرتش را کما هُوَ المَطلوب حاصل می نمایند.

 6. شب زنده داری:

 «رجال لاینامون اللّیل رهبان باللّیل».

 یاران حضرت مهدی(ع) شب را به قیام و قعود و عبادت و تهجد به سر می آورند. رهبانان شب اند. در خلوت شبان به دور از انظار ریاطلبان، سجاده نیاز و نماز را می گسترانند و اشک خونی را بدرقه امید وصال می گردانند. به فرمایش علی(ع): «أمّا اللّیل فصافون أقدامهم تالین لأجزاء القرآن یرتّلونه ترتیلاً و یحزنون به أنفسهم».5 نای غرّش شیران روز در خلوت شبانگاهان باز می شود؛ چرا که اراذل بهایم در خواب غفلتند. مثل مار زخم خورده از شدت فراق بر خود می پیچند و ناله های نیازمندانه شان مینای حیرت ملکوت را صد پاره می کند. در شب، شیاطین شرک انگیز کمتر میدان دار معرکه اند و در حظیره قدس عبادت بین عابد و معبود، حجابهای روزانه نیست.

 7. شجاعت و دلاوری:

 «لیوث بالنّهار»

 یاران حضرتش که شب تا سحر را نغنوده اند، بر عکس شب زنده داران دنیوی روز را در خواب و غفلت نمی سپارند، بلکه شیران نهارند و پگاه را بر فراز سمندهای تیز پای خود پیشواز می کنند و از هرگونه بطالت و اهمال و لهو و لعب بدورند. البته از فراز «و یصبحون علی خیولهم» جهت و سوی کارها و تلاششان مشخص می شود که اینان یاریگران اند و یاریگر باید هماره در فکر یاری و کارهایش در جهت آن باشد. در فرهنگ قویم اینها، تلاش پربار واژه ای است که ژرفناک ترین معانی را حمل می کند. آری مصداق بارز فرمایش مولای متقیان اند که «و أمّا النهار فحلماء علماء أبرار و أتقیا». 6

 8. عبادت خالصانه:

 «لهم دوی فی صلاتهم کدویّ النحل»

 یاران آن حضرت شیفته عبادت اند و قرة العین شان نماز است. زمزمه عاشقانه آنها در نماز ذوق شهد مصفّا را دارد. به خاطر خدا رو به قبله عشق می آورند و از عبادت تجارت پیشگان و برده صفتان سخت احتراز می جویند. بلکه او را به خاطر او، جلّ و علا، می پرستند، (فتلک عبادة الأحرار) اینان محصول کمال را از سرزمین زرافشان سجاده درو می کنند و از خمخانه آن، هر فضیلت دیگر را صبغه الهی می زنند و صفای اندرون را که لیاقت هم صحبتی و انس و یادگیری حضرتش را ارزانی می دارد، از میخانه سجاده حاصل می کنند.

 9. فرمانبری و اطاعت محض:

 «هم أطوع له من الأمة لسیّدها»

 یاران امام زمان(ع) بر اطاعت بی چون و چرای مولای خود کمر بسته اند و دل در رضای او سپرده اند و هر آنچه او بخواهد آن را حق محض و محض حق شمرند. اینان ولایتمداران سر سپرده و بی همتایند که به هیچ رو از خط فرمان ولیّ خود سربر نمی تابند و سالک نستوه صراط قویم «أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»7 هستند. تا آنجا که اگر دستور باشد در دل آتش می روند و خطاب: «یا نار کونی بردأ و سلاما»8 را به جان تجربه می کنند.

 10. روشنگری و هدایت بخشی:

 «کالمصابیح کأنّ قلوبهم القنادیل»

 یاران مهدی(ع) چراغهای روشن هدایت اند؛ چرا که سرچشمه های حکمت در اثر تقوای محض از سرزمین قلبشان بر زبانشان جاری است و سراسر وجودشان بارقه لطف ازل را نمایان ساخته و در ظلمت اندیشه ها از قندیل قلبشان پرتو افشانیها رخ داده و مهار خرد خردورزان را بر دست با کفایت خود گرفته و به سوی کعبه مقصود هدایت می کنند.

 11. خداترسی:

 «و هم من خشیة اللّه مشفقون»

 یاوران آن حضرت از خشیّت حضرت حق چون بید بر خود می لرزند؛ چرا که بصیرتشان کامل است و اعتقادشان خالص و شهودشان حق الیقین و در این مرتبه است که نیران صاعقه جلال و هیبت و قهّاریّت خرمن هستی را می سوزاند و ترس بر وجود، سیطره مطلق می یابد تا جایی که: «قد براهم الخوف بری القداح ینظر إلیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول لقد خولطوا و لقد خالطهم أمر عظیم»9؛ به سوهان ترس چونان تیرهای نازک تراشیده شده اند. تا جایی که نظاره گر، بیمارشان می پندارد، در حالی که بیماری ندارند و می گوید: اینان دیوانه اند. در حالی که امری عظیم از خود بی خودشان ساخته است.

 12. آرزوی شهادت:

 «یدعون بالشهادة و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل اللّه »

 یاران حضرت حجت(ع) مدام دست بر دعا از حضرت حق وصال شاهد شهادت را می خواهند. شهادت به عنوان اعلی ترین و راقی ترین وسیله تقرب به مبدأ هستی هماره آرزوی قلبی انسانهای موحد خالص است و یاران حضرتش هم با عنایت به فیض بی منتهای «بل أحیاء عند ربّهم یرزقون»10 پر و بال در هوای شهادت می گسترانند و دولت این غم را به دعا از خدا می خواهند.

 13. خونخواهی از حسین:

 «شعارهم: یا لثارات الحسین»

 از نشانه های دیگر یاران آن حضرت(ع) آن است که اهل شعار «یا لثارات الحسین» هستند. یعنی داعیان خونخواهان حسین(ع) و داعیه داران اخذ حق آن مظلوم تاریخ اند. قرار گرفتن راستین ـ نه ادّعایی ـ در جناح سیدالشهدا و اهتزاز لوای ولای آن امام(ع) و اهتمام در اخذ خون آن بزرگوار حکایت از فرهنگی بس ناب دارد که ریشه در همه خصایص و فضایل عالی دارد، اینان کارگزاران حق اند و حسین(ع) کشته راه حق. ندای «ألا ترون أنّ الحقّ لایعمل به و أنّ الباطل لایتناهی عنه»11 آن مظلوم پژواک همت عالی یاران آن حضرت(ع) است تا طنین حکومت حق را در تمامت جهان آشنای گوشهای همگان نمایند.

 14. یاری امام حق:

 «بهم ینصراللّه إمام الحق»

 رسیدن به منزلت واسطه گری و نصرت قائم آل محمد(ع) برترین کمالها را می طلبد و بایستی در بی بدیل ترین فراز کمال و عشق بود تا به این خلعت عالی مخلع گردید. بدین تشریف هر کسی را مشرف نمی گردانند، باید گوهری پاک داشت و اهل حال بود و ریاضت کش کوی عشق که:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

 آری همین خصیصه به تنهایی در ژرفای لیاقت یاران آن حضرت کفایت می کند که ورود در سلک ناصران مقتضی سنخیّت و تناسب است چرا که:
ز روی دوست دل دشمنان چه در یابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا؟ چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا



 

پی نوشتها:
1 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص307 و 308: «له کنز بالطالقان ماهو بذهب، ولا فضة، و رایة لم تنشر منذ طویت، و رجال کأنَّ قلوبهم زبر الحدید لایشوبها شکُّ فی ذات اللّه أشدّ من الحجر، لو حملوا علی الجبال لأزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلدة إلاّ خرَّبوها، کأنَّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الإمام،علیه السلام، یطلبون بذلک البرکة، و یحفّون به یقونه بأنفسهم فی الحروب، و یکفونه ما یرید فیهم.
رجال لاینامون اللّیل، لهم دویُّ فی صلاتهم کدویِّ النحل، یبیتون قیاما علی أطرافهم، و یصبحون علی خیولهم، رهبان باللّیل لیوث بالنّهار، هم أطوع له من الأمة لسیّدها، کالمصابیح کأنَّ قلوبهم القنادیل، و هم من خشیة اللّه مشفقون، یدعون بالشهادة، و یتمنّون أن یقتلوا فی سبیل اللّه ، شعارهم: یا لثارات الحسین، إذا ساروا یسیر الرُّعب أمامهم مسیرة شهر، یمشون إلی المولی إرسالا، بهم ینصراللّه إمام الحقِّ».
2 .همان، ج77، ص374، از حضرت علی(ع).
3 .همان، ج70، ص213، از حضرت علی(ع).
4 .سوره بقره(2) آیه 282.
5 .سید علینقی فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 184، ص612.
6 .همان، ص613.
7 .سوره نساء(4) آیه 59.
8 .سوره انبیاء(21) آیه 69.
9 .ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 184، ص613.
10.سوره ال عمران(3) آیه 169.
11.محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج44، ص381.

 منبع: تابناک

 

 

 نظر دهید »

منزل آخرت در کلام عارف بالله مرحوم دولابی

20 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                                                                                                      

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: از این به بعد آخرت است. منتهی درهای جدید مِن بعد باز می‌شود. اینجا اولین منزل آخرت است، دنیا تمام شده است، موت شد. اصلاً هر چیزی که تا حالا بود همه مرد و رفت. حال دیگر حیات است. اَوّلُ مَنزِلٍ مِن منازلِ الاخرَه.

خوشا به حال کسی که این میهمان عزیز وقتی وارد شد آن را درست تحویل بگیرد. آخرتی که دارد می‌آید خداست، پیغمبر(ص) است، امام(ع) است، نشستن با آنهاست، خوردن با آنهاست، در بهشت و در قرب خدا بودن است. همه اینها در آخرت است. حال این میهمان عزیز را درست تحویل می‌گیری یا می خواهی با اخم تحویل بگیری؟! چون دنیا رفت و تمام شد، ازجای پست خلاص شدید. جایی که فنا داشت تمام شد. جایی که می‌خوردی و دوباره گرسنه می‌شدی تمام شد. جایی که ریاست می کردی بعد انزجار پیدا می‌کردی تمام شد. هر چیزی که آخر داشت تمام شد. حال به آخرت آمدی. آخرت آخر ندارد. چه جای بدی بودم، حال چه جای خوبی آمده‌ام! قبلاً جایی بودم که همه چیزش تمام می‌شد و تمام شد. حال جایی آمده‌ام که هیچ چیز آن تمام نمی‌شود.

به آخرت آمده‌ای، آخرت دائم است، دائماً غنی است. دائماً عزیز است، دائماً حیّ است، اُبعثُ حَیّا. من مبعوث می‌شوم حیّ. حیّ یعنی کسی که در آخرت به رویش باز است، الان نشسته با اهل بیت طهارت(ع) گفتگو می‌کند. این چنین کسی مبعوث شده است حیّ. حیّ موت ندارد، در حیات دائم است. حیات این دنیا بود که قلابی بود.

موت را قبول کرد، گفت بفرما اتاق من. خوشا به حال آن کسی که قدوم این میهمان عزیز را گرامی بشمارد. یعنی از همان جوانی قبول کند که موت خوب است. می گویند: کم حرف بزن. می‌گوید: چشم. می‌گویند: این کار را بکن، نپرس برای چه؟ می‌گوید: چشم! این موت است. به پدرت می‌گویی اینها را خودت به من یاد دادی. پس چرا هر کاری می‌خواهم انجام دهم می‌گویی نکن! قبا را اینطور تنت نکن، اینطور تنت کن، غذا را اینجور نخور، اینجور بخور.

اینجا باغی است که هر کس می‌آید می‌تواند از میوه‌ آن بچیند و بخورد، امّا از بردن خبری نیست. اگر درون قبر یک ریال همراهت باشد، قبر را نبش می‌کنند و آن را در می‌آورند. اگر یک انگشت دستت باشد آن را در می‌آورند. از این باغ هیچ چیز را نمی‌شود بیرون بُرد.

در باغ نمی‌توانستی کول کنی و ببری. تا درون باغ هستی می‌خوری و می‌خورانی. بهره‌ی آخرتت هم آن اقبالی است که به جهان دیگر داری. پس اگر کم داد با صاحب باغ دعوا نمی‌کنی. اگر هم زیاد داد دعوا نمی‌کنی. با باغدار نمی‌گویی چرا اینچنین نمی‌کنی، چرا چنان نکردی، این گل‌ها چیست؟ این میوه‌ها چیست؟ ایراد نمی‌گیری، می‌خوری و در باغ راه می‌روی.

کتاب طوبی محبّت جلد دوم – ص 24
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی

منبع: تسنیم

 

 نظر دهید »

غبطه هر روز مردگان به حال روزه داران

20 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

 پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: در هر روز فرشته­‌اي در قبرستان به مرده‎­ها خطاب مي­‌کند، غبطه چه کسانى را مي‌­خوريد؟

آنها مي­‌گويند: غبطه اهل مساجد مي­ خوريم، آنها نماز مي­‌خوانند و ما توان انجام آن را نداريم و روزه مي­‌گيرند و ما توان انجام آن را نداريم.

متن حدیث:

مَا مِنْ يَوْمٍ إِلَّا وَ مَلَكٌ يُنَادِى فِى‌الْمَقَابِرِ مَنْ تَغْبِطُونَ، فَيَقُولُونَ أَهْلَ الْمَسَاجِدِ يُصَلُّونَ وَ لَا نَقْدِرُ وَ يَصُومُونَ وَ لَا نَقْدِر.


«مستدرک الوسائل، ج3، ص363، روايت 18»

 نظر دهید »

جایگاه فرزند از نگاه اسلام کجاست؟

20 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

     

تمام پیامبران و ائمه(علیهم السلام) فرزند را در چارچوب «منظومه توحیدی» می خواستند که در آن، فرزند از ابتدا نذر توحید شده است.

                                  

 * جایگاه فرزند در منظومه توحید

آموزه ‌های اسلامی، ایجاد جامعه توحیدی و گسترش آن را هدفی بزرگ برمی ‌شمرد و فرزندآوری و افزایش نسل صالح را شاهراه تحقق آن معرفی کرده، از فرزند به عنوان «ولیّ» یاد می ‌کند. در قرآن کریم درباره فرزند، بحث استثناییِ حضرت زکریا(علیه السلام) آمده است که به پروردگارش عرضه داشت: «قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا»؛[1] گفت: پروردگارا! همانا استخوان از (بدن) من سست شده و (موی) سر هم از (سپیدیِ) پیری می ‌درخشد و هرگز در دعایم از تو - ای پروردگارم - محروم نبوده ‌ام و من از موالی بیم دارم (که جانشینانی بد باشند) و همسرم از ابتدا نازا بوده، پس مرا از جانب خویش جانشینی ارث ‌بَر عطا کن که از من و اولاد یعقوب ارث ببرد! و ای پروردگار من، او را (از نظر کمالات معنوی) پسندیده قرار ده.»

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیات می ‌نویسد: «مقصود از اینکه گفت: «از موالی می ‌ترسم» این است که از عملِ عموها و پسرعموهایم می ‌ترسم. و مقصود از «مِن ورائی» بعد از مرگ است. و خلاصه اینکه حضرت زکریا می ‌ترسید از اینکه از دنیا برود و نسلی که وارث او باشند، نداشته باشد و این کنایه از همان بی ‌اولاد مُردن است.»[2]؛ تنها چیزی که حضرت زکریا(علیه السلام) را به چنین دعایی وادار کرد، همان کرامتی بود که از خدا نسبت به حضرت مریم(علیها السلام) مشاهده کرد و عبودیت و خلوصی بود که وی نسبت به خدایش داشت. حضرت از مشاهده این وضع لذّت برد و دوست داشت که بعد از خود نیز فرزندی دارای قرب و کرامتی این چنین داشته باشد.[3]

نکته قابل توجه آنکه حضرت زکریّا(علیه السلام) از خداوند «ولیّ» درخواست کرد. بدین جهت که ولیّ هر فردی عبارت است از آن شخصی که متولّی و عهده‌ دار کار او باشد. به عنوان مثال، ولیِّ میّت آن کسی است که به امر او قیام می ‌کند و جانشین او در ارثیه ‌اش می ‌شود،[4] لذا نفرمود: من از جانب تو ولد یا غلام می ‌خواهم؛ یعنی نگرانم مسیری که آمده ‌ام و این حرکت توحیدی که آغاز کرده ‌ام، در آینده ابتر یا منحرف شود، و لذا از خدا می ‌خواهد ولیّی به او عنایت کند که این حرکت توحیدی را ادامه دهد.

حضرت ابراهیم نیز فرزندش اسماعیل(علیهما السلام) را ادامه آن حرکت توحیدی در نظر می‌گیرد و عرضه می ‌دارد: «رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی[؛[5]‌«پروردگار من! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم (نیز چنین فرما)!»

در وصیت ‌نامه امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی(علیهما السلام) نیز همین دغدغه توحیدی (ادامه یافتن راه خدا به وسیله انسان‌ های بعدی) را می ‌بینیم که فرمود: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُر… إِلَی خَلِیفَةِ الْأَمْوَات؛[6] از پدری فانی، اعتراف ‌کننده به گذشتِ زمان، کسی که زندگی را پشت سر نهاده… به کسی که جانشین گذشتگان است.»

خلاصه اینکه: تمام پیامبران و ائمه(علیهم السلام) فرزند را در ادامه منظومه توحیدی می ‌خواستند که در آن، فرزند از ابتدا نذر توحید شده است.

قرآن کریم از «امْرَأَةُ عِمْرَانَ»یاد می‌ کند که این زن، همان مادر حضرت مریم(علیها السلام) است که گفت: «نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»؛[7]«پروردگار من! آنچه (از فرزند) در رحم دارم، برای تو نذر کردم که “محرَّر” (و آزاد، برای خدمت به خانه تو) باشد.»

خدای متعال پذیرفت: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا»؛ «پس پروردگارش او را به بهترین شکل پذیرفت و به طرز نیکی رشد دادو زکریا را (که شوهر خاله ‌اش بود) کفیل (تربیت) او نمود.»

بنابراین، فرزند در منظومه توحیدی، ولیّ و ادامه دهنده راه پُرافتخار پدران توحیدی است. به این جهت، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «چون یوسف(علیه السلام) برادرش را دید، به او گفت: ای برادر! چگونه توانستی که پس از من ازدواج کنی؟ برادر یوسف گفت: «إِنَّ أَبِی أَمَرَنِی فَقَالَ: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ یَکُونَ لَکَ ذُرِّیَّةٌ تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِالتَّسْبِیحِ فَافْعَلْ»؛[8] پدرم به من دستور داد که اگر بتوانی نسلی داشته باشی که زمین را با تسبیح خدا سنگین سازد، پس این کار را انجام بده!»


 

پاورقی:

 [1]. مریم/ 4 - 6.

 [2]. تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج ‌14، ص8.

 [3]. همان، ص 10.

 [4]. همان، ص9.

 [5]. ابراهیم/ 40.

 [6]. نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه: محمد دشتی، نشر محدث، قم، چاپ اول، 1390ش، نامه 31.

 [7]. آل ‌عمران/ 35.

 [8]. وسائل الشیعة، شیخ حُرّ عاملی، مؤسسة آل ‌البیت(علیهم السلام)، ج 21، ص356، ح27282.

منبع: حوزه



 نظر دهید »

راهکارهای حل مشکلات اقتصادی ازدیدگاه قرآن کریم

20 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

                                                  

 قرآن کریم راه‌های برون‌رفت از مشکلات اقتصادی را این چنین بیان می فرماید که به آنها اشاره می شود :                           

  1- ایمان و تکیه بر خدا: بی‌گمان ایمان مهم‌ترین عامل برون‌رفت از مشکلات از جمله مشکلات اقتصادی است. خداوند در آیه 96 سوره اعراف و 112 سوره نحل بر این امر تأکید دارد؛ همچنین از آیه 28 سوره توبه به دست می‌آید که جامعه اسلامی باید به جای تکیه بر دیگران به خداوند و فضل الهی تکیه و اعتماد کند. اعتقاد به اینکه قبض و بسط اقتصادی در دست خداوند است، مهم‌ترین عامل در تحقق این راه برون‌رفت است. به سخن دیگر، مشیت الهی، منشأ توسعه و تنگناهای اقتصادی است. چنین باوری است که می‌تواند انسان را در مسیر کمالی قرار دهد و جامعه را از مشکلات رهایی بخشد. (بقره، آیه245؛ رعد، آیه26؛ اسراء، آیه30)

2- تقوا: براساس آیات پیش‌گفته تقوای الهی از دیگر عوامل حل مشکلات از جمله مشکلات اقتصادی است. خداوند در آیات 2 و 3 سوره طلاق می‌فرماید: هر کسی تقوای الهی پیشه کند خداوند برای او محل خروجی قرار می‌دهد؛ و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رسانده است. به راستی خدا برای هر چیزی اندازه‌ای مقرر کرده است.

3- نظارت مستمر رهبران صالح: از دیگر عوامل برون‌رفت از مشکلات اقتصادی، نظارت مستمر رهبران صالح است. این نظارت مستمر بویژه در فعالیت مهم اقتصادی و طرح‌های سازندگی لازم و ضروری است؛ یعنی همان‌طوری که حضرت سلیمان(ع)، حضرت یوسف(ع) و حضرت ذوالقرنین(ع) در طرح سازندگی عظیم، نظارت مستقیم و مستمر داشتند با آنکه پیامبر بودند، بر رهبران صالح جامعه است تا بر کارها و طرح‌های بزرگ نظارت مستقیم و مداوم داشته باشند. (یوسف، آیه55 و 58؛ کهف، آیات 93 تا 97؛ سبا، آیات 12 و13)

4- برنامه‌ریزی درست مدیران صالح: مدیران صالح همان‌ طوری که در کلیات دخالت می‌کنند باید در برنامه‌ریزی مشارکت داشته باشند؛ زیرا بدون برنامه‌ریزی نمی‌توان امیدی به برونرفت از مشکلات بویژه بحران‌های عظیم اقتصادی داشت. (یوسف، آیات 47 تا 48؛ کهف، آیات 93 تا 97؛ سبا، آیات 12 و 13).

5- قطع واردات و اعتماد به منابع داخلی: از آیه 28 سوره توبه به دست می‌آید که حل مشکلات اقتصادی با واردات کالا شدنی نیست؛ بلکه با قطع واردات کالا و تکیه و اعتماد به منابع داخلی است که می‌توان از مشکلات اقتصادی رهایی یافت. امید به خارج از مرزها هرگز نمی‌تواند مشکلات را حل کند، بلکه بر مشکلات می‌افزاید هر چند که ممکن است در کوتاه مدت آثار مثبتی داشته باشد، ولی در بلندمدت موجب نابودی اقتصاد، این ستون اصلی خیمه، جامعه اسلامی می‌شود؛ خداوند در همین آیه 28 سوره توبه تاکید دارد که برخلاف تصور ساده برخی که گمان می‌کنند قطع واردات و تحریم اقتصادی و مانند آن موجب می‌شود تا جامعه اسلامی با بحران اقتصادی مواجه شود، باید گفت که قطع واردات و حتی تحریم، خود مهم‌ترین عامل تکیه بر خدا و منابع داخلی خواهد شد.

پس جامعه اسلامی نه تنها نباید از قطع واردات و یا تحریم بیمناک و نگران باشد، بلکه باید خوشحال باشد؛ از همین رو واردات و تکیه بر منابع خارجی و بیگانه بویژه بیگانگانی که دشمن جامعه هستند مورد نهی قرآن است.

6. پرهیز از اسراف و تبذیر: از جمله راه‌های برونرفت از مشکلات اقتصادی پرهیز از هرگونه اسراف و تبذیر است که موجب هدر رفت سرمایه‌های جامعه می‌شود. (اسراء آیه 26 و 27)

7. قناعت و میانه‌روی: اصولا اقتصاد، قوام بخش جامعه است و با قناعت و صرفه‌جویی به معنای مصرف درست کالا می‌توان بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل و فصل کرد. از این رو میانه روی و قناعت در آیات و روایات مورد تاکید قرار گرفته است؛ زیرا این رویه موجب می‌شود تا جامعه به جای آنکه به دست دیگران توجه کند به همان چیزهایی که دارد بسنده کرده و برای رسیدن به خودکفایی تلاش کند. (فرقان، آیه 67)

8. پرهیز از روحیه تجاوزگری و قانون‌گریزی: از دیگر عوامل مشکلات اقتصادی تجاوزگری و قانون گریزی است. خداوند با اشاره به روحیه تجاوزگری و قانون گریزی ملت یهود بر این نکته تاکید می‌کند که راه برنروفت از مشکلات، ترک چنین روحیه‌ای است تا گرفتار سنت غضب الهی نشوند. (بقره، آیه 61)

9. انفاق و احسان: بر اساس آیات 17 تا 31 سوره قلم، ترک انفاق و احسان از اموال و عدم پرداخت حقوق واجب مالی موجب خشم خداوند و گرفتاری انسان و جامعه در مشکلات اقتصادی است، بنابراین راه برون رفت از چنین مشکلاتی انفاق و احسان است.

10. یتیم نوازی: بر اساس آیات 16 و 17 سوره فجر ترک یتیم نوازی عامل مشکلات اقتصادی و از دست رفتن برکت از مال است، لذا یتیم نوازی عامل رشد اقتصادی و برون‌رفت از مشکلات است.
11. ترک تنوع‌طلبی تبذیری و اسرافی: نوعی از اسراف و تبذیر، همان اسراف تنوع‌طلبی است. جامعه‌ای که گرفتار این نوع تنوع‌طلبی است هم گرفتار بحران و مشکلات اقتصادی می‌شود و هم‌ ناتوان از برون‌رفت از آن؛ پس باید آن رویه را ترک کند تا مشکلات اقتصادی‌اش برطرف شود. (بقره، آیه 61)

12- حکومت صالحان: حکومت فاسدان مهم‌ترین عامل در مشکلات اقتصادی است. خداوند در آیات 204 و 205 سوره بقره حکومت صالحان را مهم‌ترین عامل در حل مشکلات اقتصادی دانسته و بر آن تاکید می‌کند. مراد از حکومت صالحان تنها حکومت آنان در راس هرم قدرت نیست، بلکه در سطوح میانی تا پائین‌ترین سطح لازم است تا صالحان حضور و حکومت داشته باشند. در جوامعی که صالحان، فقط در رأس حضور دارند درحالی که کارگزاران در سطوح میانی و زیرین از افراد نامناسب و ناشایست هستند، نه‌تنها مشکلات حل نخواهد شد بلکه ناامیدی نیز تقویت می‌شود؛ زیرا گمان بر این خواهد شد که صالحان ناتوان از مدیریت یا خود، عامل فساد هستند.

13- ترک رباخواری: ویژه‌خواری و رباخواری و اختلاس و مانند آن از دیگر عوامل موثر در ایجاد اقتصاد بحرانی و شکست خورده است؛ بنابراین برای برون رفت از آن مشکلات باید نخست ریشه این گونه حرکات و رویه اقتصادی نامناسب گرفته شود. (بقره، آیه 275؛ روم، آیه 39؛‌ نساء، آیات 160 و 161)

14- عدالت: اگر بی‌عدالتی بویژه ظلم و ستم در حوزه سهم‌بندی اقتصادی مهمترین عامل در زمینه آسیب‌های اقتصادی باشد، باید گفت که عدالت مهمترین عامل در برونرفت از این مشکلات است که در آیات قرآن از جمله آیه 25 سوره حدید و نیز 34 سوره ابراهیم و مانند آنها به آن توجه داده شده است.

15- مدیریت خردمندان: باید اموال در دست خردمندان قرار گیرد و حکومت و مدیریت در دست آنان باشد نه سفیهان سبک مغزی که اموال ملی و شخصی را تباه کرده و بر باد می‌دهند. (نساء، آیه 5)

16- شکر نعمت: شکر نعمت به معنای استفاده درست از نعمت و به کارگیری آن برای رشد فردی و جمعی مردم است. پس باید ترک کفران نعمت به معنای پیش گفته شود، تا این گونه مشکلات اقتصادی نیز حل شود (ابراهیم، آیات 7 و 34؛ نحل، آیه 112؛ سباء، آیات 12 و 13)

17- عدالت اقتصادی: استفاده از موازین اقتصادی چون کیل و ترازو و متر و مانند آن باید در دستور کار قرار گیرد؛ زیرا کم‌فروشی و گران‌فروشی و مانند آن همان‌طوری که موجب سلب اعتماد می‌شود، غضب الهی را به دنبال دارد. پس برای رهایی از بحران‌ها و مشکلات اقتصادی باید بر عدالت اقتصادی به این معنا نیز توجه ویژه‌ای شود. (اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 84 و 85 و آیات دیگر)

18- گردش سالم ثروت: برای رهایی از مشکلات اقتصادی باید انفال و ثروت ملی در تمام اقشار جامعه به گردش درآید و تنها در دست ثروتمندان و قدرتمندان نباشد؛ توجه به انفال و پرداخت یارانه‌های مستقیم و غیرمستقیم و حمایت از اقشار ضعیف و مستضعف از مهمترین راهکارهای قرآنی برای حل مشکلات اقتصادی است. (حشر، آیه 7)

19- اصلاح روابط اقتصادی: هرگونه رفتار فاسد و افساد در حوزه اقتصادی مشکل‌زا است؛ بنابراین باید در راستای اصلاح روابط اقتصادی تلاش شود تا مشکلات اقتصادی جامعه برطرف شود. (اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 84 تا 88)

 

منبع: کیهان

 

 نظر دهید »

آشنایی بافرازهای دعای ابوحمزه ثمالی

19 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

  از دعاهای شورانگیز ماه رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی است. این دعا از نعمت های بزرگ الهی و از گنج های نهفته ربوبی و فوران عشق و محبت و بیانگر اوج بندگی و خاکساری است.

این دعا از لحاظ موضوعی دارای چند بخش است:

بخش نخست

شامل سپاس و ثنای خداوند و معرفی آن یکتای بی همتا است و از باز بودن و نزدیک بودن راه قرب به او حکایت می کند. به چند قسمت از این بخش اشاره می شود:

بِکَ عَرَفْتُکَ و اَنْتَ دَلَلْتَنی عَلَیکَ و دَعَوْتَنی اِلیکَ وَ لَولا اَنتَ لَمْ اَدِرْ ما اَنْتَ…

اَلّلهُمَّ اِنّی اَجِدُ سُبُلَ المَطالِبِ اِلیکَ مُشْرَعَةً وَ مَناهِلَ الرَّجاءِ اِلَیکِ مُتْرَعَةً وَ الاسِتعانَةَ بِفَضلِکَ لِمَنْ اَمَّلَکَ مُباحَةً …

 بخش دوم

بیانگر خوف و رجا و بیم و امید بنده در برابر مولای بزرگ و مهربان است. از یک طرف، عظمت و جلال و شکوه بی پایان خدای متعال، قلب بنده عارف را تسخیر می کند و بندبندِ وجودش را به لرزه درمی آورد و بی اختیار، نغمه «سُبُّوحٌ قُدوُّس» بر زبانش جاری می شود. از طرف دیگر، رحمت و کرم بی پایان حق، همه وجودش را از امید سرشار می سازد و وجودش را از شوق لبریز می کند. هنگامی که جرم، عصیان، گستاخی و غفلتش را به یاد می آورد، در گرداب ترس از کیفر الهی می افتد و زمانی که لطف و کرم و گذشت آن مولای مهربان را مشاهده می کند، به ساحل امید و شوق پا می گذارد و نور امید در قلبش می درخشد.

اِذا رَاَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبی فَزِعْتُ و اِذا رَاَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ راحِمٍ وَ اِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظالِمٍ….

 بخش سوم

 این بخش درباره درخواست های آن حضرت درباره خود، پدر و مادر، خانواده، اقوام، اهل ایمان و اسلام است.

اَلّلهُمَّ إنّی اَسْئَلُکَ صَبْرا جَمیلاً وَ فَرَجاً قَریباً وَ قَولاً صادقا وَ اَجْرا عَظیما؛ ….

 بخش چهارم

 درباره خواسته های بلند و ارزشمندی است که رسیدن به آنها، نیازمند آمادگی کافی و توجه کامل به خداوند و اشتغال دائم به ذکر و یاد او است و جز برای عده ای محدود از اولیای الهی و بندگان ویژه خداوند، حاصل نمی شود؛

اَلّلهُمَّ إنّی اَسْئَلُکَ ایمانا لا اَجَلَ لَه دُونَ لِقائِکَ اَحْیِنی ما اَحْیَیْتَنی عَلَیْهِ وَ تَوَفَّنِی اِذا تَوَفَّیْتَنِی عَلَیْهِ وَ ابْعَثْنِی اِذا بَعَثْتَنی عَلَیْه …

 این بخش از دعای دل نواز ابوحمزه، سه درخواست مهم و اساسی را دربردارد؛ خواسته هایی که رسیدن به آنها، آرزوی همیشگی بندگان صالح خدا است و تحقق آنها نشانه رسیدن به اوج قرب و قله کمال انسانی است. به دلیل محتوای عالی این بخش از دعا و تأثیر عمیق آن در سعادت حقیقی انسان، بر آن تأکید فراوان می کنند.

 خواسته اول: «ایمان» کاملی است که به واسطه آن، همه حجاب های میان بنده و پروردگار برداشته شود و خداوند، مباشر و هم نشین دل انسان باشد.

 خواسته دوم: یقینی است که ثمره آن، رسیدن به این دانش و دریافت است که: «هر چه به انسان می رسد، از طرف خداوند و به اراده و مشیت او است».

 خواسته سوم: خشنودی از تقدیر الهی و رضایت به چیزی است که او روزی ما ساخته است. این مقام از ویژگی های مؤمنان راستین و صاحبان بصیرت و یقین است. در واقع، رضا به داده ها، از شیرین ترین میوه های درخت ایمان و یقین است.


 نظر دهید »

آداب وشرایط تشویق وتنبیه در اسلام

19 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                      

آداب وشرایط تشویق و تنبیه در اسلام  طبق بیان استاد قرائتی :

1. تشویق باید به اندازه باشد و نباید مخاطب را به طوری  تشویق کنیم که فکر کند به آخرین درجه تکامل رسیده است. قرآن کریم، گاهی مى‏‌گوید: اگر این کار را بکنید، شاید رستگار شوید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/ 189) «لعل»؛ یعنى امید است.

2. تشویق باید با انصاف و عدالت باشد. اگر کسی گفت: سلام شما بگوئید: سلام علیکم! اگر گفت: سلام علیکم! شما بگوئید: سلام علیکم و رحمهًْ الله!

3. تشویق و تشکر نباید فقط جنبه مادی داشته باشد؛ گاهی نام خیر یا ستایش فرد یا دعایی…  خود تشویق است و تشویق‏ معنوى، گاهى کارسازتر است: «إِنَّ صَلاتَکَ‏ سَکَنٌ‏ لَهُمْ؛ و بر آنان درود فرست(و دعا کن). زیرا دعاى تو، مایه‏ آرامش آنان است. (توبة/ 103) یا اینکه پیغمبر به عنوان تشویق دست کارگر را بوسید.

4. تشویق شونده نباید از هر جهت بی‌عیب باشد؛ ممکن است که به دلیل کار خوبی تشویق شود؛ اگرچه از جهات دیگری نقص داشته باشد. بلال در گفتن حرف شین نقص داشت و پیامبر اکرم(ص) فرمود: خدای تعالی شین او را به جای سین می‌پذیرد. ما نباید انتظار داشته باشیم که کسی که تشویق می‌شود، هیچ عیبی در او و بستگان و دوستانش نباشد.
5. گاهی تشویق جنبه حمایت دارد؛ یعنی افرادی در کوبیدن شخصی یا چیزی یک دست می‌شوند، در این موارد انصاف اقتضاء می‌کند تا انسان، کمالی را از آن شخص برجسته کند تا جلوی انتقادها را بگیرد.

حضرت عیسى(ع) با جمعیتى بودند. خواستند از کنار سگى بگذرند. یکى گفت: چه سگ‏ سیاهى است. یکى گفت: چه سگ‏ لاغرى است. یکى گفت: چه سگ بد‌بویى است. هرکسى یک نقطه ضعفى را گفت. حضرت عیسى‏(ع) فرمود: «چه دندان‏‌هاى سفیدى دارد.» و با این عمل به همه آنها فهماند که اگر کسی را به رگبار می‌بندید، خوبی‌های آنها را هم بگوئید.

6. جهت و علت تشویق باید برای دیگران روشن باشد و الاّ ممکن است که تشویق بعضی، افکار و اخلاق و عقاید دیگران را تخریب کند. قرآن کریم در موارد متعدد که سخن از لطف و پاداش است، دلیل آن را برای دیگران نقل می‌کند: «لمّا صبروا»، «بما کانوا یعملون»، «بما کانوا یفعلون» و… تا فکر نشود که در تشویق، یک تبعیض است.

7. توجه به استعداد و وُسع افراد در تشویق، امر مهمی است؛ یعنی کار را با توان بدنی و جسمی و روحی افراد بسنجیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» (بقره/286) خداوند هیچ کس را جز بقدر توانایى‌اش تکلیف نمى‌کند:«لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًاإِلَّا مَا آتَاهَا» (طلاق/7) خدا هیچ کس را جز [بقدر] آنچه به او داده است تکلیف نمى‌کند.

کسى که ندار است و مقدار کم‏ انفاق مى‏‌کند، قابل ستایش است، «لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ؛ مؤمنانِ (تهیدستى) که جز به اندازه‏ توانشان چیزى (براى انفاق و پشتیبانى از جبهه) نمى‏‌یابند» (توبه/79) ولى اگر فرد دارا و متمکّن به مقدار قابلى کمک نکند، نه تنها که شایسته تشویق نیست، بلکه شایسته توبیخ‏ است. «أَعْطى‏ قَلِیلًا؛و اندکى (از مال) بخشید.» (نجم/ 35)

یک لیوان آب ظهر عاشورا یک میلیارد می‌ارزد، ولی غروب عاشورا ارزشی ندارد. این به این معناست که هر چیزی در جای خویش ارزش دارد.

 اصول تنبیه و توبیخ
توبیخ نیز اصولی دارد که باید رعایت شود.
1. غیرمستقیم باشد.
2. بگونه‌ای عمل شود که به یأس تبدیل نشود.
3. توبیخ باید همراه با نشان دادن راه جبران باشد.
4. پس از پشیمانی فرد صورت نگیرد. همچون یوسف(ع) که برادران خطاکار خود را پس از پشیمانى توبیخ‏ نکرد و فرمود: «لا تَثْرِیبَ‏ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ؛امروز بر شما توبیخ و ملامتى نیست.» (یوسف/ 92)
5. در انتقاد، همه را توبیخ‏ نکنیم؛ اشتباه فردی یا گروهی، نباید سبب عمومی شدن توبیخ و سرایت آن به دیگران شود.
6. دلیل تنبیه و توبیخ‏ اعلام شود.
7. توبیخ و تنبیه متناسب با میزان نقش افراد در تخلف باشد:‏ «وَ الَّذى تَوَلّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ؛ کسى که در انجام گناه نقش اصلى را ایفا کرده است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینى در انتظارش است.» ( نور/ 11)
8. باید همراه با ارشاد و رهنمود باشد.
9. مناسب با عمل باشد.



 

 1 نظر

چهار رکن اساسی ضیافت الهی

19 خرداد 1395 توسط زهرا تجري


به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله مظاهری در ادامه سلسله جلسات  اخلاقی ،  خطاب به روزه داران اظهار داشت: نباید فرصت ماه مبارک رمضان را از دست  داد انسان می تواند در این ماه سعادت دنیا و آخرت خویش را تامین کند.

                                                                

این مرجع تقلید با بیان این که در این ماه چهار رکن اساسی وجود دارد، ابراز داشتند: “گناه نکردن” اولین رکن اساسی است. در روایات آمده کسی که گناه می کند روزه او مانند گردوی پوک است، روزه همراه با گناه با وجود آن که کفاره ندارد، اما چون با گناه همراه بوده، روزه واقعی نیست. روزه همراه با گناه مورد قبول خدا نبوده و موثر نیست، بتابراین روزه فردی قبول است که متقی باشد.

معظم له تصریح کردند: مطلب دومی که در ماه رمضان بسیار مهم است و رکنی دیگر از مسائل این ماه را تشکیل می دهد، “نشستن پای منبر و حضور در مجالس وعظ و خطابه” در ماه رمضان است، همه باید آشنا به دین، اعتقادات و اخلاق باشیم و مبارزه با صفات رذیله را فرا بگیریم تا بتوانیم از معارف اهل بیت(ع) دفاع کنیم.

ایشان با بیان این که اسلام مرکب از اعتقادات، احکام و اخلاق است و اگر جاهل به دین باشیم، مسلمان هستیم اما شیعه واقعی نیستیم، افزودند:اگر شبانه روز یک ساعت برای این امر وقت بگذاریم، به راحتی هم مسلمان می شویم و هم متقی.

این مرجع تقلید، “انس با قرآن” را یکی دیگر از رکن های های اساسی ضیافت الهی برشمردند و گفتند: انس با قرآن در سه مرحله برای ما امکان پذیر است، مرتبه اول “خواندن قرآن” است، بارها تاکید شده تا می توانید قرآن بخوانید و زبان انس با قرآن داشته باشید، برخی زبانشان با حرف های بیخود و بی سود پر است و این امر فشار قبر می آورد، حرفی که از دهان مسلمان خارج می شود یا باید برای خودش و یا دیگری سودی داشته باشد، چرا که رستگاری مختص کسانی است که نماز خشوع و حرف سودمند بر زبان جاری کنند.

حضرت آیت الله مظاهری، “تفسیر” را مرحله دوم انس با قرآن دانستند و افزودند: در قرآن آمده «مگر قفل شقاوت بر دلهایتان است که نمی توانید در قرآن تدبر کنید؟».

معظم له در تبیین سومین مرحله انس با قرآن، خاطرنشان کردند: مرحله نهایی “عمل به قرآن” است. قرآن کتاب انسان سازی است و می توان به واسطه آن آدم شد.

ایشان، چهارمین رکن اساس در ماه مبارک رمضان را “دعا و راز و نیاز” برشمردند و تصریح کردند: خداوند دوست دارد انسان به مقام رشد برسد و با ملکوت سر و کار داشته باشد، لذا دعا کلامی است که در کنار قرآن که از آسمان به زمین نازل می شود، از زبان انسان به سوی خدا می رود، انسان باید در نماز به جایی برسد که نماز برایش معاشقه باشد.313/38

 نظر دهید »

پیام مقام معظم رهبری در محفل انس با قرآن کریم (امروز دنیا در خلأ معنوی و فکری است ...)

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

                           

                                                        

 

در اولین روز از ماه مبارک رمضان،  محفل انس با قرآن در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.

 گزیده سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای به شرح ذیل است:

 - امروز دنیا محتاج قرآن است؛ امروز دنیا در خلأ معنوی و فکری است. اینکه شما می‌بینید قتل و جنایت در دنیای غرب روزبه‌روز زیاد می‌شود به این خاطر است. اگرچنانچه رشحه‌ای از رشحات قرآن با بیان متناسب امروز فرستاده بشود دل‌ها جذب می‌شود.

 - قرآن در دنیای امروز می‌تواند فعال ما یشاء باشد و ابرقدرت‌ها و قدرت‌های صهیونیستی هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

 - از مشاهده‌ی رشد روزبه‌روز قرآنی‌های کشور لذت می‌برم. قبل انقلاب از این خبرها نبود.

 - جلسات تلاوت قرآن که قاری قرآن بخواند و مستمع فقط برای شنیدن قرآن در جلسه حاضر شود باید رواج یابد.

_حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آرامش روحی و دینی را یکی از برکات آشنایی با مفاهیم قرآنی برشمردند و افزودند: این آرامش زمینه‌ساز افزایش ایمان انسان به خداوند متعال و قدرت الهی خواهد شد.

 

 نظر دهید »

نقش روزه در حل مشکلات از زبان آیت‌الله جوادی‌آملی

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                               
از آنجا که در مسیر زندگی‌، دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور داده‌اند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.

یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت می‌کنیم و می‌گوئیم :«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» راه کمک‌رسانی را هم خدا بیان فرموده است ولی این چنین نیست که بگوئید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ» و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «إِذَا نَزَلَتْ بِالرَّجُلِ النَّازِلَةُ وَ الشَّدِیدَةُ فَلْیَصُمْ» هرگاه برای کسی مشکل یا حادثه خاصی پیش آمد باید برای دفع یا رفع آن روزه بگیرد. نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.

این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل می‌کند؟ انسان را به کجا می‌رساند که بر مشکل پیروز می‌شود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ اما روزه، حکمت‌هایی دارد که روح را به مقام بالا می‌رساند و روح بلند بر طبیعت فائق است.

اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل می‌کند که فرموده‌اند: «یا مسهّل الأمور الصّعاب». قرآن هم فرمود: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی* فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی»؛ ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیمند، راحت می‌کنیم. آنگاه نمونه‌هایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.

وقتی موسای کلیم‌الله از خدای سبحان درخواست می‌کند: «وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی» در پاسخ می‌فرماید: «قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى» تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را و نیز خواستی که او را از وحی خاص برخوردار کنیم، همه را عطا کردیم.

این راه‌ها را قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ زیرا باطن روزه بقدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت - به اذن خدا - پیروز می‌کند.

 

 نظر دهید »

توصیه‌های اساتید بزرگ اخلاق خطاب به روزه‌داران

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 *توصیه‌ امام(ره) به روزه‌داران چه بود

امام خمینی(ره) توجه ویژه‌اى نسبت ‏به ماه رمضان داشتند و به همین خاطر ملاقات‏‌هاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مى‏‌کردند و به دعا و تلاوت قرآن و … مى‌‏پرداختند و مى‏‌گفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کارى است»، رهبر کبیر انقلاب به هنگام سحر و افطار، بسیار کم مى‏‌خوردند، به گونه‌‏اى که خاد‏مشان فکر مى‏‌کردند که امام، چیزى نخورده است.

امام در نجف اشرف با آن گرماى شدید ماه مبارک رمضان را روزه مى‏‌گرفت و با اینکه در سنین پیرى بودند و ضعف بسیار داشتند تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل به ‏جاى نمى‌‏آوردند، افطار نمى‏‌کردند! و شب‏‌ها تا صبح، نماز و دعا مى‏خواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مى‏‌کردند و صبح زود، براى کارهایشان آماده مى‌‏شدند.

امام خمینی(ره) درباره ماه مبارک رمضان توصیه‌هایی را خطاب به روزه‌داران داشته و فرمودند: شما در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا کنید، از کردار و رفتار ناشایسته خود استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شده‌‏اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلاً، به آداب اولیه‏ روزه عمل کنید و همان ‏طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مى‌‏دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید … اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مى‌شود روزه‏‌اى که از شما خواسته‏‌اند، محقق نشده است.

*سیره بهجت العرفا در ماه مهمانی خدا

حجت‌الاسلام علی بهجت فرزند آیت‌الله بهجت این گونه از سیره مرحوم پدرشان یاد می‌کند: ایشان تدبر در قرآن را در سحرها و بین‌الطلوعین داشت، در ماه رمضان در میان روز هم تدبر در قرآن داشتند، همچنین در شب‌های قدر ادعیه وارده در آن شب‌ها را مراعات می‌کرد و شب‌های قدر را که بیدار می‌ماند قرآن سر می‌گرفت، البته ایشان قرآن سر گرفتن را مخصوص شب قدر نمی‌دانست… ایشان شب‌ها قبل از خواب حدیث کساء را حتما قرائت می‌کردند و همچنین با وضو به بستر خواب می‌رفتند و بعدها که به جهت مشکلات نمی توانستند وضو بگیرند با تیمم می‌خوابیدند و بعضی شب‌هایی را که می‌خواستند احیاء بگیرند یک مقداری استراحت می‌کردند و سپس بلند می‌شدند و می‌فرمودند که حضرت زهرا(س)، حسنین(ع) را شب زودتر می‌خواباندند تا قبل از نیمه شب برای احیاء بلند شوند.

*توصیه حاج آقا مجتبی درباره ختم قرآن در ماه بهار دل‌ها

مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی از اساتید شهر تهران نیز در یکی از سخنرانی‌هایشان پیرامون ماه رمضان به برخی نکات مهم اشاره کرد و بیان داشت: ماه مبارک رمضان به حسب آنچه که اهل معرفت می‌گویند، ماه سلوک إلی‌الله‌تعالی و دار ضیافت‌الله است، این ماه، ماهی است که خداوند با بندگانش سخن گفته است و آن­ها را مورد خطاب قرار داده و مورد عنایت خاصه خودش قرار داده است، لذا ما در روایات بسیار داریم که در ماه مبارک رمضان، به قرائت قرآن سفارش شده است.

*درهای آسمان باز است؛ هیچ دعایی به بایگانی نمی‌رود

وی با اشاره به اینکه سنت ائمه در ماه مبارک رمضان ختم قرآن بوده است،‌افزود: یک روایت در وسائل از مُقنع مفید نقل شده که در آن آمده حضرات ائمه در ماه مبارک رمضان 10 ختم قرآن می‌کردند. یعنی هر سه روز، یک ختم قرآن. روایتی است که محدث قمی از مرحوم مجلسی نقل می‌کند که در یک حدیث هست که بعضی از ائمه(ع) در ماه مبارک رمضان، 40 ختم قرآن می­کردند و اگر هر ختم قرآن را ثوابش را به روح مقدس یکی از چهارده معصوم(ع) هدیه کند، ثوابش مضاعف می‌شود. در آن روایت دارد که هر ختم قرآنی که می­ کردند، ثوابش را به یکی از معصومین(ع) هدیه می‌­کردند.

مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی با بیان اینکه تمام درهای آسمان، از شب اول ماه رمضان تا آخرین شب باز می‌شود،‌ خطاب به روزه‌داران چنین توصیه کرد: روایت از علی(ع) دارد: آگاه باشید که درهای آسمان از شب اول ماه مبارک رمضان باز است؛ یعنی تمام حُجُب از ناحیه ربّ برداشته شده است، در این ماه دیگر هیچ حجابی نیست. یعنی از ناحیه خداوند نسبت به بندگانش هیچ حجابی نیست. هیچ دری بسته نیست؛ اصلاً و ابداً، تمام درها باز است… هر تقاضایی! چه مادی و چه معنوی به ربّ می‌ رسد و به هیچ مانعی از آن ناحیه برخورد نمی‌کند، نتیجه آن این است که این تقاضاها در این ماه بی‌­جواب نمی‌‌ماند، به تعبیر روز هیچ دعایی به بایگانی نمی‌رود!

*بهترین عمل در ماه بهار قرآن به روایت آیت‌الله خوشوقت

مرحوم آیت‌الله خوشوقت از دیگر اساتید فقید پایتخت نیز خطاب به مهمانان خدا در ماه  مبارک رمضان درمدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر(عج) در 23 مهر ماه سال 1387 ابراز داشت: ماه به این بزرگی، ماه عبادت، ماه توبه، ماه تلاوت قرآن، با همه خوبی‌ها بهترین عمل در آن ترک حرام و ترک گناه است. یعنی این قدر این کار اهمیت دارد. شما سعی کنید این ریاضت را تحمل کنید و در این ماه گناه نکنید، کار دیگر هم نکنید، البته این یک فرض است، آدم نمی شود که کار دیگر نکند اما فرض است. این قدر تقوا اهمیت دارد که اگر شما تقوا را مراعات کردی و فقط خوابیدی جایت ته بهشت است. این قدر مهم است. این بیان پیغمبراکرم است که فرمودند: افضل اعمال در این ماه ترک گناه و ترک عمل حرام است.

*سیره صاحب تفسیر المیزان

علامه محمدحسین طباطبایی شب‌های ماه رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه می‌کرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز مشغول بود.

 

 

*سیره صاحب فتوای تحریم تنباکو

در شرح احوال عالم ربانی میرزا محمدحسن شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو بیان شده است: وی بیشتر آیات قرآن را حفظ بود، همچنین دعاهای ماه رمضان را و دعاهایی را که در دیگر اوقات قرائت می‌کرد و زیارت‌هایی را که در حرم امامان می‌خواند و از آنجا که رقیق القلب بود و چشمه‌ اشکش هم جوشان، بسیار می‌گریست.

منبع: فارس

 نظر دهید »

یازده فایده افطار با آب در کلام امام صادق(ع)

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

امام جعفر صادق عليه‌‏السلام فرمودند:
پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، به هنگام روزه گشودن، با حلوا افطار مى‌‏كرد. اگر حلوا نبود، با شكرينه‏‌اى ديگر يا چند دانه خرما، و اگر آن نيز نبود، با آبِ ولرم. مى‏‌فرمود: آب، معده و كَبِد را تميز مى‏‌كند، دهان را خوش‏بو مى‏‌كند، دندان‌‏ها را محكم مى‏‌سازد، چشم را قدرت مى‏‌دهد و ديده را جلا مى‏‌بخشد، گناهان را از انسان می‌شويد، رگ‏هاى برآشفته و تلخه تحريك شده را فرو مى‏‌نشانَد، بلغم را از ميان مى‏‌بَرَد ، حرارت را از معده برمى‏‌دارد، و سردرد را نيز از ميان مى‏‌بَرَد.

متن حدیث:

الإمام الصادق عليه‏‌السلام:
كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم إذا أفطَرَ بَدَأَ بِحَلواءَ يُفطِرُ عَلَيها ؛ فَإِن لَم يَجِد فَسُكَّرَةٍ أو تَمَراتٍ، فَإِذا أعوَزَ ذلِكَ كُلَّهُ فَماءٍ فاتِرٍ. وكانَ يَقولُ: يُنَقِّي المَعِدَةَ والكَبِدَ، ويُطَيِّبُ النَّكهَةَ وَالفَمَ، ويُقَوِّي الأَضراسَ، ويُقَوِّي الحَدَقَ و يَجلُو النّاظِرَ، و يَغسِلُ الذُّنوبَ غَسلاً، و يُسَكِّنُ العُروقَ الهائِجَةَ و المِرَّةَ الغالِبَةَ، و يَقطَعُ البَلغَمَ، و يُطفِئُ الحَرارَةَ عَنِ المَعِدَةِ، و يَذهَبُ بِالصُّداعِ.


«اصول كافى، ج4،ص153 -دانش نامه احاديث پزشكي، ج1،ص545

 

 نظر دهید »

چرا با اینکه شیطان در ماه رمضان در زنجیر است باز هم گناه !؟

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

یکی از شبهات مطرح درمیان مردم  مرتکب شدن مردم به گناه درماه رمضان است درحالی که پیامبر (ص) درروایتی فرمودند: در روز نخست ماه رمضان شیاطین سرکش دربند می شوند.[۱] وخداوند (عزّوجلّ) بر هر شیطان سركش، هفت تن از فرشتگانش را گمارده است و تا زمانى كه این ماه شما [ماه رمضان‏] سپرى نشده است نمى‏ توانند آزاد گردند.کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی به این شبهه این گونه پاسخ داده اند:

شیطان برای همگان در بند می شود، اما اعمال و رفتار ما، سبب آزادی او می شود و به همین سبب می تواند بر روی ما اثرگذار باشد.

حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى ماه رمضان فرا رسید، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله برخاست و خداوند را حمد گفت و ستایش كرد، سپس فرمود: اى مردم، خداوند شما را از دشمنان جن و انس شما حمایت كرد و فرمود: «مرا فراخوانید تا براى شما اجابت كنم، و به شما وعده اجابت داد، بدانید براستى خداوند (عزّ و جلّ) بر هر شیطان سركش، هفت تن از فرشتگانش را گمارده است و تا زمانى كه این ماه شما [ماه رمضان‏] سپرى نشده است نمى‏ توانند آزاد گردند.[۲]

اما عده بسیاری، تاثیر شیطان بر خود در این ماه را تجربه کرده و می کنند. بنابراین روشن است که جنود شیطانی به طور کامل غیر موثر نمی ‌شوند. و همچنان توانایی ایجاد انحراف هایی دارند. و در تبیین چگونگی تاثیر شیطان، علیرغم روایات بیان کننده محبوس شدن شیطان چند احتمال می توانیم طرح کنیم:

* سبب حبس شدن شیطان

سبب حبس شدن شیطان، عمل روزه‌ داری است چرا که گرسنگیِ ناشی از روزه، راه ورود شیطان را مسدود می ‌کند کما اینکه پیامبر (ص) می‌ فرمایند: شیطان مانند خون در انسان جارى مى‌‏شود، پس با گرسنگى، مجارى او را تنگ كنید.[۳] در واقع محدود شدن شیطان برای هر کس به میزان اثرگذاری روزه اوست. و کسانی که روزه نمی گیرند یا آداب آن را به خوبی رعایت نمی ‌کنند، شیطان در مقابل شان محدود نیست و به همین جهت تاثیر شیطان را احساس می کنند. در واقع محبوس شدن شیاطین برای عده‌ ای مخصوص است.

* شیطان برای همگان در بند می شود

شیطان برای همگان در بند می شود، اما اعمال و رفتار ما، سبب آزادی او می شود و به همین سبب می تواند بر روی ما اثرگذار باشد. و روایت ذیل می تواند بر این مطلب دلالت داشته باشد.

پیامبر (ص) می فرمایند: ای مردم در این ماه درهای بهشت باز است، از خداوند بخواهید آن را بر شما نبندد، و درهای آتش بسته است از پروردگارتان بخواهید آن را بر شما باز نگرداند، و شیاطین را بسته‌اند، از پروردگارتان تقاضا کنید که آنها را بر شما مسلّط نگرداند.[۴] و حتی رفتار ما در قبل از ماه مبارک رمضان نیز می تواند در این باره موثر باشد.[۵]

* منظور از در بند شدن شیاطین

منظور از در بند شدن شیاطین، در بند شدن همه آنها نیست. کما اینکه در بعضی از روایات تعبیر شیطان با الفاظی نظیر “مرید"[۶] مقید شده است. و سید بن طاووس نیز این احتمال را با وجوه مختلفی ذکر کرده است. از جمله اینکه شاید هر ماه، شیاطین مخصوص به خود داشته باشد و تنها شیاطین مخصوص ماه رمضان در بند می شوند اما سایر شیاطین همچنان مشغول فعالیت خویش هستند. یا اینکه اگر چه شیاطین در بند می شوند، اما ابلیس همچنان آزاد بوده و به فعالیت خویش می پردازد.[۷]

علاوه بر اینکه تنها عامل موثر در انجام گناه، شیطان نیست و انسان نباید از تاثیر نفس اماره خود غافل شود.

 

[۱]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۲، ص۷۱، ح ۳۳۱.

[۲]. وسائل الشیعة،  ج‏۱۰، ص ۳۰۴، ح ۱۳۴۷۷.

[۳]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،  ج‏۱۶، ص۲۲۰،  ح۱۹۶۵۰.

[۴]. أمالی الصدوق، ص۹۵، المجلس العشرون.

[۵]. ر.ک: الإقبال‏ بالأعمال الحسنة فیما یعمل ‏مرة فی‏ السنة،ج۱، ص  ۷۳.

[۶]. وسائل الشیعة، ج‏۱۰، ص ۳۰۴، ح ۱۳۴۷۷.

[۷]. ر.ک: الإقبال‏ بالأعمال الحسنة فیما یعمل ‏مرة فی‏ السنة،ج۱، ص  ۷۳.

منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

 نظر دهید »

حدیث روز/ روزه‌دارانی که فرشتگان صورت آنها را مسح می‌کنند

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
کسی که در گرمای شدید به خاطر رضای خداوند روزه بگیرد، و تشنه شود، خداوند هزار فرشته را موکّل او می‌کند تا صورتش را نوازش دهند و وی را بشارت دهند. تا این که وقتی افطار کرد خداوند به او می‌گوید: چقدر خوش است بو و رائحه تو!  ملائکه من! شاهد باشید که من قطعا او را آمرزیدم.

متن حدیث:

قَالَ أبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : مَنْ صَامَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ یَوْماً فِی شِدَّةِ الْحَرِّ فَأصَابَهُ ظَمَأٌ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ ألْفَ مَلَکٍ یَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ یُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ مَا أطْیَبَ رِیحَکَ وَ رَوْحَکَ مَلَائِکَتِی اشْهَدُوا أنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَه‏.

«ثواب‌الاعمال، ص 113- اصول کافی، ج۴، ص64»

 

 نظر دهید »

توصیه‌ رهبر انقلاب برای ماه رمضان، طبیب خود باش!

18 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                       


ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه براین‌که ساعات این ماه بسیار با برکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این‌گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و یک صله رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی در غیر ماه رمضان انجام می‌شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است. زمینه خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبی که با فردی بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعدّدی مبتلاست -مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربی خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست- طبیب حاذق که امراض او را می‌شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار می‌کند؟ اوّل سعی می‌کند بیماری‌های او را روی کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضی مبتلاست.

اگر طبیب، بعضی از بیماری‌های او را نشناسد و برای علاج بیماری دوایی بدهد که با بیماری دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جای این‌که او را علاج کند، بیچاره را به بیماری‌های دیگری هم متبلا سازد! … پس اوّل باید با دقّت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماری‌ها را پیدا کند و آن‌ها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهم‌تر است، کدام فوتی‌تر است و کدام اصولی‌تر است. فرض بفرمایید اگر کسی معده ناراحتی دارد، هر دوایی به او بدهند نمی‌تواند به‌خوبی آن را جذب کند. یا اگر روده خرابی دارد، هر غذای مقوّی‌ای بدهند و از آن بهره ببرد، نمی‌تواند استفاده کند. راهش این است اوّل آن مرضی را که از بقیه بیماری‌ها تأثیر منفی‌اش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‌کس مثل خود انسان نمی‌تواند بیماری‌های خودش را بشناسد. برخی بیماری‌ها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی می‌شوم و بدم می‌آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید.» مگر کسی تحمّل می‌کند که به او بگویند «حسود»؟ می‌گوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت می‌کنی؟ چرا بی‌خود می‌گویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری‌ها داریم. سرِ هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی‌تواند! پس بهترین کسی که می‌تواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید: «حسد» بنویسید: «بخل» بنویسد: «بدخواهی برای دیگران. وقتی کسی به خیری می‌رسد، ما ناراحت می‌شویم!» بنویسید: «تنبلی در کار» بنویسد: «روح بدبینی به نیکان و صالحان» بنویسید: «بی‌اعتنایی به وظایف» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم!»

اگر بیماری‌های ما این‌هاست، این‌ها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی‌یکی این بیماری‌ها را تا آن‌جایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماری‌ها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه می‌شویم؟ شب خوابمان نمی‌برد. بهترین دکترها را پیدا می‌کنیم، می‌گوییم: «نکند این غدّه‌ای که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش کلّی وحشت می‌کنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامی گنجوی:

«اگر صد سال مانی وَر یکی روز/ بباید رفت از این کاخ دل‌افروز.»

ماندنی که نیستیم. چند صباحی، کمی این‌ور، کمی آن‌ور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانی این است و این‌قدر از آن می‌ترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن. یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه نعمت‌ها و لذّت‌ها و چشم‌روشنی‌هایی که خداوند برای من و شما معین و مقرّر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش -همین افرادی که با آن‌ها معاشریم و آن‌ها را در کوچه و محلّه می‌بینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو- برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشته‌اند، مقامات عالی می‌دهد؛ آن‌ها را به بهشت می‌برد؛ از عذاب دورشان می‌دارد و از عقبات قیامت، نجاتشان می‌دهد؛ و ما به‌خاطر تنبلی، به‌خاطر نرسیدن به خود و به‌خاطر یک لحظه غفلت، از همه آن‌ها محروم مانده‌ایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را می‌گیرد: «و انذرهم یوم‌الحسرة إذ قضی الأمر». کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایده‌ای ندارد. این، هلاکت معنوی است.

برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبی است. کتاب‌های اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزی که آدم از مجموع می‌فهمد و آنچه مهمّ است، این است که انسان بتواند هوا و هوسِ خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است.


سخنرانی در روز اوّل ماه مبارک رمضان‌؛ 04/12/71

 

 نظر دهید »

20نکته بهداشتی برای 30روز روزه داری

16 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                          

 خوردن غذاهای پرحجم اماکم کالری درهنگام افطارخودداری کنید.                                                        .

هنگام سحر،حتماًبرای صرف سحری ازخواب بیدار شوید.

خوردن حداقل یک لیوان شیریامعادل آن ماست یاپنیردرهنگام افطارتوصیه می گردد.

چنانچه تخم مرغ مصرف می کنید سعی کنید به صورت آب پز باشد زیرانیمرو دیرهضم ترازتخم مرغ آب پز است.

روزه داران،به خصوص نوجوانان ،ازسبزیجات تازه ضدعفونی شده یا میوه جات به مقدار کافی استفاده نمایند.

برای تأمین مایعات بدن،خوردن آب ونوشیدنی (چای،آب میوه)درفاصله افطارتاسحرتوصیه می شود.

                                                                                           

                                  

نوشیدن آب فراوان دروسط غذایا بلافاصله بعدازغذاباعث رقیق شدن شیره معده واختلال درهضم می شود.

خوردن آب زیاد بعدازسحری ازترس تشنگی درروز،نه تنهامژثرنیست بلکه باعث اختلال درهضم ونفخ می شود.

خوردن میوه درسحر، باعث افزایش مقاومت بدن دربرابرتشنگی ودرنتیجه کاهش تشنگی درطول روز می گردد.

خوردن زولبیا ،بامیه وتنقلات دیگرجزء عادات نامناسب درهنگام افطار است.

ازخوردن آب سرد،نوشابه ،شربت و…درهنگام افطار،خودداری کنید وبه جای آن می توانید آب گرم،چای شیرین کم رنگ یافرنی میل کنید.

خوردن خرما،کشمش وعسل هنگام افطار،می تواندباعث کنترل اشتها ودرنتیجه جلوگیری از پرخوری گردد.

معده خالی درهنگام افطار،تحمل غذاهای سنگین همچون آش رشته و…رانداردبنابر این خوردن غذاهایی چون پنیروسبزی که هضم آن هاآسان است برای افطارتوصیه می شود.

برای صرف سحری کمی زوتر ازخواب بیدار شوید وحتی اگرمیل به خوردن سحری ندارید خوردن آب،چای،میوه یاشیررافراموش نکنید.

                                             

 تریت کردن نان درآبگوشت یاغذاهای دیگر باعث اختلال هضم وایجادنفخ می گردد.

چنانچه مبتلابه بیماری  خاصی هستید وقصد گرفتن روزه رادارید حتماًنظرپزشک معالج خود راجویاشوید.

بیماران مبتلا به دیابت (بیماری قند)بایددرخوردن خرما،عسل وسایرموادشیرینی که معمولاًدرهنگام افطارمصرف می شودپرهیز نمایید.

والدین باید برای نوجوانانشان که تازه به سن بلوغ وتکلیف شرعی رسیده ودرحال رشد هستندبه گونه ای برنامه ریزی کنندکه غذای موردنیاز روزانه آن هارادردووعده (افطاروسحری)تامین کنند.

به یاد داشته باشیم که پیامبر اسلام(ص)فرمودند:صومواتصحوا  روزه بگیرید تاسالم باشید،این روزه علاوه بردهان شامل روزه زبان ،چشم،قدم،اندیشه،قلم و… نیز می شود.


منبع : مجله اقامه.شماره 51 .

 نظر دهید »

پنج شاخص انقلابی در بیانات رهبر انقلاب

15 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

پنج شاخص انقلابی‌گری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن مطرح‌شده در بیانات رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ۹۵/۳/۱۴

1-پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب

بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم. مبانی اساسی ما آنهاست … اگر این پایبندی وجود داشت، حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود. در تندباد حوادث این حرکت تغییر پیدا نمیکند… نقطه‌ی مقابل این پایبندی عمل‌گرایی افراطی است. یعنی هر روزی به یک طرف رفتن، هر حادثه‌ای انسان را به یک طرف کشاندن.

2-هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها

بعضی سعی می‌کنند جامعه و جوان‌های ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایده ندارد! نمیشود! نمی‌رسیم! … شاخص دوم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمان‌های بلند. تسلیم نشویم در مقابل فشارها.

3-پایبندی به استقلال کشور

استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینه‌ی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم… استقلال فرهنگی که از همه مهم‌تر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم… استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمه‌ی اقتصاد جامعه جهانی است.

4-حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن

باید دشمن را شناخت، نقشه‌ی او را فهمید، از تبعیت دشمن سر باز زد؛ این شاخص چهارم، این عدم تبعیت را قرآن، جهاد کبیر نام نهاده است.

5-تقوای دینی و سیاسی

اینکه ما عرض کردیم که باید به آرمان‌ها پابند بود، اسلام اینها را از ما خواسته است. یک تکلیف دینی است و رعایت آن تقوای دینی است. تقوای سیاسی هم همراه همین است؛ تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاه‌هایی که دشمن می‌تواند از آن استفاده بکند پرهیز بکند.

 

 نظر دهید »

ظرافت‌های اخلاقی امام (ره) در کلام حاج احمد آقا

13 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

        امام(ره) را بهتر بشناسیم                                                                                         

کسی که یک شب نماز شبش ترک نشده است همان کسی است که اهل منزلش را حتی یکبار برای نماز صبح بیدار نکرده، زیرا معتقد بودند که بر خوابیده تکلیفی نیست و خوابیده وظیفه‌ای ندارد.

صفات شخصیتی مختلف حضرت امام 180 درجه با یکدیگر فاصله داشت همان کسی که از کشتن کفار بعثی و مفسدین فی الارض باکی نداشت، از کشتن یک مگس هم خودداری می کرد، امام عارفی فقیه و فقیهی فیلسوف است و شاگردان ایشان در زمینه‌های مختلف نشانگر این حقیقتند، از طرفی آیت‌الله مطهری نمونه فلسفه و نیز شاگردان نمونه در فقه تربیت کردند و از طرفی شاگردان بسیاری که در واقع از گردانندگان انقلاب در زمان تبعید امام به نجف بودند که نمونه‌های بارزش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هستند، همان کسی که کشف‌الاسرار را می‌نویسد، مصباح‌الهدایه را نیز نوشته است، همان کسی که در نجف در طول 15 سال حتی یک شب زیارت حرم امیرالمومنین(ع) را ترک نمی‌کند همان فردی است که به سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق می‌گوید: من از آن سیدهایی نیستم که زیارت، وظیفه‌ام را از یاد ببرد؛ همان کسی که تربت امام حسین(ع) را برای شفا می‌خورد، همان انسانی است که شمشیر امام حسین(ع) را بر کمر دارد، آن کسی که فریاد می کشد فقه سنتی را فراموش نکنید، همان کسی است که می‌گوید آخوند درباری را از میدان به در کنید، همان کسی که برای خرید یک پنکه در نجف فریاد می‌کشد با این کارتان مرا به جهنم نفرستید؛ همان کسی است که استفاده از سهم امام را بطور مطلق برای نابودی شاه اجازه می‌دهد، همان کسی که اجازه نمی‌دهد فرزندش حاج احمد آقا در مواقع غیر ضروری یک تلفن، آری فقط یک تلفن به ایران بزند، و این را خلاف شرع می‌داند، همان کسی است که به پاریس می‌رود و در فرنگ علم دین را به دوش می‌کشد، کسی که در طول 15 سال حتی یکبار حاضر نیست به کوفه سفر کند، زیرا هوایش بهتر از نجف است، تا مثل سایر طلبه‌های فقیر زندگی کند، همان کسی است که نجف را تا نوفل لو شاتو برای تحقق اسلام و انقلاب اسلامی طی می‌کند، همان کسی که صحیفه سجادیه را شب‌ها با اشک و ناله پیش رو دارد، همان کسی است که از جوانی درمیدان نبرد علیه ظلم و ظالم و کفر و کافر تفنگ بر دوش دارد، همان کسی که با جوش و خروش بر منافقان آدم‌کُش و بنی‌صدر خائن و شاه و دارو دسته‌اش و گروه‌های چپ و راست روسی و آمریکایی فریاد می‌کشد، همان کسی است که در نیمه‌های شب آرام و بی صدا ناله می‌کند که خدایا مرا ببخش؛ همان کسی که یک شب نماز شبش ترک نشده است، همان کسی است که اهل منزلش را حتی یکبار برای نماز صبح بیدار نکرده است، زیرا معتقد بودند که بر خوابیده تکلیفی نیست و خوابیده وظیفه ای ندارد.

منبع: سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام(ره) - ج2 - صحفه 16

 نظر دهید »

خودت را برای مهمانی خدا آماده کن!

12 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                      

این سه ماه رجب، شعبان و رمضان مورد عنایت الهی هستند. به حسب ظاهر ما در آخرین لحظات ماه شعبان هستیم. روایت معروف دیگری از امام هشتم(علیه‌السلام) است که دارد اباصلت در آخرین جمعه ماه شعبان، می‌رود خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام). حضرت ابتدا به او می‌فرماید: ای اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است، پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهی کرده‌ای در این چند روزی که باقی مانده تدارک کن، و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه برای تو فائده‌ای ندارد، و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن، و از گناهان و نافرمانی‌هایت به‌سوی خدا بازگرد و توبه نما، تا این ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالی که تو با خدایت- عزّوجلّ- اخلاص ورزیده باشی، و امانتی بر گردن خود باقی مگذار مگر آنکه آن را ادا کنی، و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنی نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنی، و هیچ گناهی را که مرتکب بوده‌ای وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دوری گزینی، و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن، و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافی است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می‌رساند، و برای هر چیز اندازه‌ای قرار داده است، و در باقی‌مانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه». (یعنی: پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیده‌ای، پس از تو می‌خواهیم که در باقیمانده این ماه ما را ببخشی و بیامرزی). زیرا خداوند تبارک و تعالی در این ماه مردم بسیاری را به جهت احترام ماه مبارک رمضان از آتش آزاد می‌کند.

حضرت به او گوش‌زد می‌کند که این ماه شعبان این همه برکات داشت، و چه بسا تو از آن غفلت کرده باشی. بیا از بقیه‌ای که از ماه شعبان مانده است استفاده کن. در مابقی ماه شعبان کوتاهی‌ات را جبران کن. بعد هم فرموده: «وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ». دعا، استغفار و تلاوت قرآن را زیاد انجام بده. این همانی است که پیغمبر اکرم فرمود: «وَ شَهْرُ شَعْبَانَ تَتَشَعَّبُ فِیهِ الْخَیْرَاتُ»؛ خدا خیرات را در ماه شعبان برای امتش پراکنده می‌کند. بیا فکر کن ببین در این ماه چه‌قدر از این خیرات نصیب تو شده است؟ من حرفم این است. امام هشتم(علیه‌السلام) می‌گوید خیلی از خیرات را از دست دادی؛ پس بیا در این بقیه ماه شعبان جبران کن.

دست آخر هم می‌فرماید زیاد این دعا را در مابقی ماه شعبان زیاد بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ»؛ خدایا اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت من را مورد مغفرتت قرار ندادی، در این مابقی‌اش من را مورد آمرزش قرار بده. چرا باید این کار را بکنی؟ برای اینکه خودت را خالص کنی، پاک کنی، تر و تمیز کنی؛ چون می‌خواهی وارد بشوی در ماه رمضان. ماه رمضان ماه ضیافت الهی است. خدا تو را دعوتت کرده، می‌خواهی بروی سر سفره‌اش بنشینی، پس خودت را تطهیر کن.

انسان وقتی می‌خواهد برود مهمانی چه‌کار می‌کند؟ خودش را تر و تمیز می‌کند. اینجا میزبان خداست،‌ میهمان عبد است. باید عبد تطهیر و تزکیه کند. و آن تزکیه هم، تزکیه نفس و درونی است. در این روایت هم امام هشتم (علیه السلام) فرمود که اگر عداوتی از کسی در دلت هست بیرون کن. همه این‌ها جنبه‌های درونی دارد. لذا می‌خواستم به دوستان سفارش کنم، این چند لحظه‌ای که از ماه شعبان باقی مانده این دعا را زیاد تکرار کنید. همین‌طور که داری از اینجا می‌روی بر این ذکر مداومت کن و بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ». تا شب نشده این را پشت سر هم بگو. شاید ان‌شاءالله خدا عنایتی کند و با یک روح باصفا و تطهیر شده و تزکیه شده، وارد ماه مبارک رمضان شوی.

 lمرحوم آیت الله مجتبی تهرانی چهارشنبه20 مرداد 1389 – 30 شعبان1431. مسجد جامع بازار تهران

 نظر دهید »

راهکارهای تقویت اراده

12 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

 

اولین راهکاربرای تقویت اراده این است که انسان اراده خودرا به کارگیرد وازاوکاربکشد تاقوی شود. قوی بودن دست راست انسان،نسبت به دست چپ مؤید همین حقیقت است.معمولا انسان ازدست راست خود بیشتر کارمی کشدودست چپ رادراولویت دوم به کارمی گیرد.از این رو دست راست قوی تر ومهیاتر است.

راهکاردوم برای تقویت اراده عمل به دستور العمل سوره مزمل است .بایددانست که همین دستورات بسیاردرتقویت اراده انسان مؤثر است.مخصوصا بیداری درشب ورازونیازبا خدای سبحان ،اراده قوی برای انسان به ارمغان می آورد.

سومین ومهم ترین راهکارتقویت اراده،اجتناب ازگناه است.اگر انسان درمواقعی که زمینه ارتکاب گناه دارد،ازگناه اجتناب ورزد،به طورناخودآگاه اراده ای قوی پیداخواهدکرد.

انجام وظایف الهی نیزمقارن بااجتناب از گناه،ازعوامل مؤثردرتقویت اراده به شمارمی رود.اقامه نمازاول وقت،اهتمام به روزه داری خصوصاًروزه مستحب،اهمیت به امرمعروف و نهی ازمنکر و رعایت سایر مقررات الهی،تأثیر بسزایی درتقویت اراده انسان دارند.کسی که به عبادت خدامی پردازد ،به آرامش درونی دست می یابدوآرامش درونی، یکی از مؤثرترین عوامل تقویت اراده است.ازعوامل دیگری همچون امیدواری،تلقین به داشتن اراده قوی،داشتن هدف روشن درزندگی،اعتماد به نفس وخودباوری وبهره گیری ازسرگذشت انسان های بااراده،می توان به عنوان عوامل مؤثردرتقویت اراده نام برد .

سیر وسلوک ،آیت الله مظاهری-ص 87-88

 نظر دهید »

داغ بی تسلّی(شهیدآوینی درفراق امام خمینی)

12 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                                                       

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر،در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیا مبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.

ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که«ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند،مصداق حدیث «لو لاک» اند و غایت الغایات وجود……و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز ،خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریا ها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان میشد .

ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ما ندند تا مقصود خمینی«ره» محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند ،یک امت اند و یک تاریخ.

کوران روزحشر در اینجا نیز کورند_ که :" من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی” _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟

نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفتند است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون دربرابر این انقلاب به سجده درآیند که “  امنابرب موسی و هرون “  اگر نه، این ولی خدا برای انان حجتی میشد تا زهد وعدالت  علی را باور کنند، حلم حسن را وشجاعت حسین را و…… واین ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا عظمت حق را و همه صفات خدا یی را در وجودش بنگرد و انسان را، همچون خورشیدی که نورش از ازلیت تا به ابدیت را فرا گرفته است.

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.

دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که می رسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیا موزد، در آینه وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.

امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم»و خود بهترین شاهد بود  که بر این مدعا که  عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیه ای می ما ند برای انان که عرفان را به مثابه امری کاملآ شخصی بهانه واماندگی خویش می گر فتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت رابا مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.

دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که حکم برظاهر  اشعار عرفانی می راندند و با چشمی ظاهربین چهره افیونی خویش را در آینه صیافی وجود عرفا می دیدند و حتی این اواخر ،دیگر افعال و اقوال منصور حلاج را هم با عقل کج اندیش ماتریالیسم دیالکتیک معنا می کردند و حافظ را شرابخواره و زنبازه ای از سلک خویش می گرفتند؟

آیا ندیدند او را که از این سوی پنجه ارباب جور انداخته بود و از آن سوی «سجاده به می رنگین» داشته بود و «دلق مرتع را گرو جامی شراب مرد افکن» نهاده بود؟ آیا ندیدند که در «خلوت ان کار دیگر کردن»  و «صراحی پنهان کشیدن » یعنی چه؟ مگر این مردترین مردان میدان مبارزه و زاهدترین زُهاد زمانه نبود که دم از خال لب چشم بیمار و می و میخانه بتکده و رند می آلود خرقه پیر خراباتی میزد ؟

امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم.با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش . امام رفت تا بار تکلیف ما برگرده عقل واختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیات ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که ” لنبلونکم حتی نعلم الجاهد منکم و الصابرین".

اکنون ، این ماییم و امانت او . دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلام  به غروب خونین شهادت حسین بن علی و «شب بی قمر غیبت » انجامید ، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بار  بشارت که خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

 نظر دهید »

40ویژگی امام(ره) در بیانات رهبری (مدظله العالی)

11 خرداد 1395 توسط زهرا تجري

کتاب «ره، رهرو، رهبر» شامل بیانات رهبر معظم انقلاب درباره شخصیت و مکتب فکری امام(ره) می باشدچهل ویژگی شخصیتی حضرت امام خمینی(ره)از منظر رهبر انقلاب  دراین کتاب بیان  شده که این ویژگی‌ها به اختصار عبارتند از:

1. انس با قرآن کریم.

2. اعلم بودن نسبت به فقها و علمای زمان و جامعیت در فقاهت، فلسفه، عرفان، اصول، و آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی و مظهر نوآوری علمی در فقه و اصول و فلسفه و اخلاق.

3. توجه به اهمیت اخلاق و تهذیب نفس.

4. مداومت بر نماز و ذکر تا آخرین لحظات عمر.

5. جامعیت صفات و ویژگی‌های ممتاز: «بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، تیزبین، حلیم، متین، آینده‌نگر».

6. مؤانست و مداومت بر ادعیه خصوصاً دعای کمیل و مناجات شعبانیه.

7. صراحت و شجاعت در اعلام مواضع و اجتناب از ملاحظه‌کاری و رودربایستی

8. رعایت سادگی در عین توجه به آراستگی ظاهری. نعلین‌های همیشه واکس‌زده و تمییزی و مرتب بودن همیشگی عمامه و لباس‌ها.

9. نظم و انضباط، رعایت دقیق برنامه‌ها و نظم امور روزمره.

10. التزام به ورزش روزانه روزی سه‌بار هربار 20 دقیقه. راه رفتن در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

11. تدیّن و تقوا از دوران جوانی.

12. آزاداندیشی و اعتقاد به اجتهاد مستمر و پویا با التزام به مبانی و روش فقه سنتی

13. تکامل مدام، حرکت و رشد مداوم. که در سن بین هشتاد تا نود سالگی هم تقید به عبادات آثار خود را در ایشان به‌وضوح آشکار می‌کرد.

14. ابتکار عمل حتی در سنین بالای هشتاد سالگی در تصمیمات و هدایت انقلاب و نظام.

15. اعتقاد راسخ و عملی به پیروزی خون بر شمشمیر.

16. اعتماد و اعتقاد حقیقی و صادقانه به مردم.

17. اصرار و پافشاری در اعلام و پیگیری آرمان‌ها.

18. اقدام و عمل بر اساس تکلیف و وظیفه.

19. پیروزی یعنی عمل به تکلیف.

20. راهنمایی ملت و مسئولین بر اساس تحلیل سیاسی.

21. حضور به‌موقع در تمامی صحنه‌ها و با توجه به حکم و تکلیف زمان.

22. امیدبخشی امام به جامعه حتی در سخت‌ترین شرایط .

23. رؤیت دست قدرت و هدایت الهی در امور.

24. ایستادگی بر موضع حق حتی در شرایط محدودیت.

25. رابطه‌ی عشق میان ملت و امام، عشق طبیعی نه احساسی قراردادی و تحمیقی و موقتی

26. اعتقاد به معیار حقانیت در صورت مخالفت دشمنان اسلام و انقلاب.

27. ایمان و باور به نقش روحانیون در بصیرت‌بخشی و هدایت و بسیج مردم.

28. صراحت و قاطعیت.

29. مد نظر قرار دادن آیه‌ی 46 سوره سبأ قل انما اعظکم بواحدۀ ان تقوموا لله مثنی و فرادی.

30. پناهی برای تکیه مسئولان در سختی‌ها و مشکلات.

31. حمایت و پشتیبانی از دولت‌ها و قوای نظام.

32. مأیوس نشدن و تفسیر غیرمأیوس کننده از حوادث ناگوار.

33. خسته نشدن و پرهیز دادن مسئولین از تظاهر به خستگی.

34. عدم ترس از شکوه ظاهری و مادی و اقتدار و امپراتوری‌های مجهز استکبار.

35. اعتقاد به اینکه روحانیت اسلام امروز افتخار می‌کند که لباس سربازی می‌پوشد و جزو لشکر امام زمان(عج) است.

36. کار افسانه مانند امام.

37. عرفان خاص امام،عرفانی ممزوج با دیانت.

38. اتکا به خداوند مهمترین سخن و توصیه امام در وصیت‌نامه‌ی سیاسی– الهی ایشان.

39. غیر قابل توصیف بودن شخصیت و هویت امام.

40. نقش کیمیاگری حضرت امام.

 نظر دهید »

زنان مذهبی از سلامت بهتری برخوردارند

30 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


طبق یک مطالعه جدید، حضور مداوم و منظم در مراسم مذهبی سلامت بهتری برای زنان به همراه دارد.

95/02/28

 محققان دانشگاه هاروارد دریافته اند زنانی که حداقل دو بار در هفته در مراسم مذهبی شرکت می کنند در مقایسه با زنانی که هرگز در مراسم مذهبی شرکت نمی کنند یک سوم کمتر در معرض مرگ در طول بالغ بر ۲۰ سال مطالعه قرار داشتند.

تایلر واندرویل، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «ارتباط بین حضور در مراسم مذهبی و نرخ مرگ و میر احتمالا بیشتر با انجام مراسم مذهبی و بخصوص به شکل مراسم های همگانی مرتبط است تا خود باور مذهبی فرد.»

به گفته وی، «به نظر می رسد چیزی فراتر از تجربه مراسم مذهبی همگانی و جمعی برای سلامت فرد مفید است.»

به گفته واندرویل، تحقیق قبلی نشان داده است که هویت روحی یا مذهبی فردی یا شیوه های انفرادی انجام مراسم مذهبی فایده چندانی برای سلامت ندارد.

نتایج این مطالعه نشان می دهد اهمیت حضور در مراسم جمعی مذهبی به مراتب فراتر از شخصیت مذهبی خود فرد است.

محققان در این مطالعه اذعان داشتند در حدود دو سوم آمریکایی ها معتقدند مذهب بخش مهمی از زندگی شان است. ۸۳ درصد خدا را در تعطیلات آخر هفته عبادت می کنند. بیش از ۴ نفر از هر ۱۰ آمریکایی عنوان کرده اند که در مراسم مذهبی آخر هفته ها شرکت می کنند.

این مطالعه مبتنی بر اطلاعات بدست آمده از ۷۵ هزار زن آمریکایی بود. مطالعه از سال ۱۹۷۶ آغاز شده بود. رده سنی زنان بین ۳۰ تا ۵۵ سال بود. اطلاعات مربوط به سبک زندگی، سلامت و عبادت مذهبی بین سال های ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۲ جمع آوری شده بود.

در طول دوره مطالعه ۲۰ ساله، بیش از ۱۳۵۰۰ زن درگذشتند.

زنانی که حداقل یک بار در هفته در مراسم مذهبی شرکت می کردند ۲۷ درصد کمتر در معرض مرگ ناشی از بیماری قلبی قرار داشتند. همچنین ریسک مرگ آنها به دلیل سرطان در مقایسه با زنانی که در مراسم عبادی شرکت نمی کردند ۲۱ درصد کمتر بود.

 نظر دهید »

وقتی خداوند نوید ظهور حضرت مهدی(عج) را به پیامبر(ص) داد

29 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                                                                                                

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                    


پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درحدیثی فرمودند: پروردگارم درشب معراج ازپاک نمودن زمین ازوجود دشمنان خود به وسیله قائم ما خبرداد .

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، متن روایت را از کتاب أمالي صدوق منتشر می کند.

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: لَمّا عُرِجَ بي إلَى السَّماءِ السّابِعَةِ ومِنها إلى سِدَرةِ المُنتَهى ومِنَ السِّدرَةِ إلى حُجُبِ النّورِ ناداني رَبّي جَلَّ جَلالُهُ : يا مُحَمَّدُ بِالقائِمِ مِنكُم . . . اُطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعدائي واُورِثُها أولِيائي .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله  فرمودند: هنگامى كه به آسمان هفتم و از آن جا به سدرة المنتهى و از سدره به حجابهاى نور عروج کردم ، پروردگار عزوجل مرا ندا فرمود؛ اى محمّد! به وسيله قائم شما… زمين را از دشمنان خود پاك مى كنم و دوستانم را وارث آن مى گردانم.

 

 نظر دهید »

سه توصیه به منتظران در نوشته امام زمان (عج)

29 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


امام زمان (عج) در جواب نامه یکی از شیعیان سه درخواست از منتظران را بیان فرمودند.

 متن حدیث از کتاب الإحتجاج على أهل اللجاج ارائه می گردد.

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ (ع): «… فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عِلْمَ مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ»

اسحاق بن يعقوب گويد: من از محمّد بن عثمان (نائب دوم) درخواست نمودم نامه مرا كه مشتمل بر پاره ‏اى از مسائل مشكل است به ناحيه مقدّسه تقديم كند، پس از ارسال آن جوابى در پاسخ به پرسش هاى من به خطّ مبارك حضرت صاحب الزّمان (عج) بدين مضمون بدستم رسيد….

درهاى سؤال از چيزهايى كه براى شما مفيد نيست، را ببنديد

خود را در مورد دانستن چيزهاى غيرلازم به زحمت نيندازيد،

در مورد تعجيل فرج زياد دعا كنيد زيرا موجب فرج شما خواهد شد.

 

 

افق حوزه

 نظر دهید »

چـــــهـــــــــل گــــــام تـــــــــا امــــــــــــام

29 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

الگوهای شرقی و غربی، امروزه کودکان ما را در محاصره خود قرار داده‌اند. این الگوهای ساختگی و افسانه‌ای که با جذاب‌ترین و اثربخش‌ترین روش‌های علمی و فنی به خانه‌های ما وارد شده‌اند، دل و جان فرزندان‌مان را تسخیر کرده و ذائقه‌ی روانی آن‌ها را تحت تأثیر خویش قرار داده‌اند. قاب شیشه‌ای که از درون آن کودکان ما به تماشای فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای و اطلاعات انبوه اینترنتی می‌نشینند، می‌تواند دل و جان فرزندان ما را وام‌دار خود کند. در چنین هجمه همه‌جانبه‌ای، لازم است طرحی نو در انداخت و قبل از آن‌که گمراهان به دنیای کودکان وارد شوند، چشمه‌های جوشان معنویت و احساس خوش همراهی با امام معصوم را در وجودشان نشاند. با داشتن پیشوایانی کامل و اسوه‌هایی جامع برای یک زندگی سراسر موفقیت و آرامش، نیازی به الگوهای کاذب و نمادین نیست؛ به شرط آن‌که نسل نو، امام و پدران معنوی خود را به نیکی بشناسند و ارتباط عاطفی شایسته را تشکیل دهند. در این فرصت، نگاهیمی‌اندازیم به راهکارهای ایجاد انس میان کودکان و آخرین ذخیره خدا که هماهنگ با روان‌شناسی کودک طراحی شده‌اند.

1. اطلاعات خود را درباره حضرت افزایش دهید.

2. برنامه مطالعه منظمی برای شناخت بیش‌تر امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف داشته باشید.

3. بخشی از کتابخانه‌ی شما و کودک‌تان را کتاب‌هایی با موضوع مهدویت تشکیل دهد.

4. اطلاعات کودک خود را درباره امام معصوم‌ علیه‌السلام افزایش دهید.

5. نرم‌افزارهای مهدوی مناسب را شناسایی کرده و خریداری نمایید.

6. نواها و نغمه‌های مهدوی را در تلفن همراه و خودرو خود داشته باشید و به تناسب از آن‌ها استفاده کنید.

7. داستان کسانی که با حضرت ارتباط داشته‌اند را بخوانید و برای فرزندان نقل کنید.

8. احترام به امام را به کودکان خود یاد دهید. مانند بلند شدن به احترام نام خاص حضرت.

9. خودتان را آماده پاسخ‌گویی به سؤالات کودکان درباره امام‌شان نمایید.

10. امام را به عنوان پدری مهربان که به همه کودکان توجه دارد، معرفی کنید.

11. از کودک خود بخواهید که برای امام خویش دعا کند.

12. زمینه‌ای را فراهم کنید تا کودک برای سلامت حضرت، به دست خود صدقه بدهد.

13. از تابلوها و پوسترهای زیبای مهدوی در اتاق کودک استفاده کنید.

14. به کودک خود بیاموزید که امام در هر زمانی قابل دسترسی است و سلام و دعای او را می‌شنود.

15. به کودک خود بگویید که در مقابل دعای تو، امام هم برایت دعا می‌کند.

16. به هیچ وجه کودک را با جملاتی که ترس از امام و نگرانی جدا شدن از حضرت را تداعی می‌کند، روبرو نکنید: مانند: دیگر امام به تو توجه نمی‌کند؛ دیگر تو را دوست نخواهد داشت!

17. زمانی آموزش شما درباره امام مهدی‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف سودمندتر خواهد بود که خود، پدر و مادری مهربان و آگاه باشید.

18. با تأمین دیگر نیازهای کودک مانند نیاز به بازی و هیجان، آموزش‌های خود را اثربخش‌تر کنید.

19. با فراهم کردن یک زندگی خوب و زیبا، مهدویت را برای کودکان دلنشین کنید.

20. از زیاده‌روی در آموزش و ایجاد انس پرهیز کنید.

21. ظرفیت کودک را در همراهی با این موضوع در نظر بگیرید.

22. از افراط‌های کودک در ارتباط با امام خود جلوگیری کنید.

23. بگذارید همیشه عطش مهدوی در کودک زنده بماند.

24. از طولانی کردن جلسه‌های مهدوی پرهیز کنید.

25. در محفل‌های مهدوی مانند پایان دعای ندبه و جشن‌های نیمه شعبان یا روز امامت حضرت، به کودکان هدیه دهید.

26. در مهمانی‌ها و محفل‌های خانوادگی، از امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم یاد کنید.

27. از کودک بخواهید در برخی مناسبت‌ها، شعر یا داستانی کوتاه درباره امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بخواند.

28. به کودک خود در تهیه روزنامه دیواری با موضوع مهدوی کمک کنید.

29. از سفرهایی با موضوع مهدوی مانند جمکران استفاده کنید.

30. به کودک خود بیاموزید که راه دوستی با امام زمان‌ علیه‌السلام، انجام کارهای خوب و خوب بودن است.

31. از کودک بخواهید که نامه‌ای برای امام خود بنویسد و به او اطمینان دهید که امام از محتوای نامه باخبر می‌شود.

32. از روزهای ظهور امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و زندگی خوش آن دوره برای کودکان حرف بزنید.

33. زندگی روزمره کودک را با موضوع مهدویت پیوند زنید؛ به عنوان مثال: وقتی خوب درس می‌خوانی، یک قدم برای کمک به امام خود نزدیک‌تر می‌شوی؛ چون یاران امام باید دانا باشند.

34. دوستانی همسو و خانواده‌هایی با گرایش‌های مهدوی را شناسایی و با آنان ارتباط بگیرید.

35. از محبت‌های امام به یاران و شیعیان خود که در کتاب‌های معتبر آمده است، صحبت کنید.

36. برخی از سخنان امام را حفظ کنید و برای کودک درباره آن توضیح دهید.

37. به کودک فرصت دهید تا درباره احساس خود نسبت به امام زمان‌ علیه‌السلام صحبت کند.

38. از نام‌های حضرت برای نام‌گذاری کودکان خود استفاده کنید و معنای آن‌را برای کودکان توضیح دهید.

39. به گونه‌ای رفتار کنید که کودک از داشتن نام انسانی کامل مانند امام عصر‌ علیه‌السلام، به خود افتخار کند.

40. به کودک خود یاد دهید که هر روز هدیه‌ای برای امام مهدی‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بفرستد. هدیه کودک شما می‌تواند این جمله زیبا باشد که شما معنا و اثر آن‌را برایش توضیح داده‌اید: «اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم»

 

افق خانواده

 نظر دهید »

فضائل و کرامات حضرت علی اکبر( ع)

29 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 برخی ازفضائل وکرامات حضت علی اکبر (علیه السلام) عباتند از:

الف: شباهت او به پیامبر اكرم(ص) این جوان خوش سیما در طلاقت زبان و زیبائی صورت و سیرت و خلقت اشبه مردم به رسول خدا(ص) بود، كه جامع همه كمالات و صفات حسنه و اخلاق نیكو می باشد.  و لیكن دربارۀ اخلاق پیامبر (ص) میفرماید: « همانا تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی » .  و حضرت علی اكبر (ع) در جمع صفات و اخلاق چون حضرت محمّد (ص) بود. پدر بزرگوارش دربارۀ‌ او فرمودند: « خدایا گواه باش جوانی كه در خلقت و سیرت و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبرت بود به جنگ این مردم رفت، و ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق می شدیم به این جوان نگاه می كردیم ».

ب: عصمت آن بزرگوار عصمت همانند عدالت دارای درجات متفاوت است، و هیچكس به درجۀ‌ چهارده معصوم (ع) نمی رسد،‌ لكن خداوند مقام عصمت را به حضرت علی اكبر (ع) لطف فرموده است. كلمۀ « طیّب » و « زكیّ » كه درزیارت رجبیّه امام حسین (ع) است را می توان مؤیّد عصمت دانست.

ج: صفات آن سرور حضرت علی اكبر دارای صفات جلال و جمال و ملكات نیكو بود، و به عالم ملكوت وصل بود. دو حدیث از مرحوم سیّد بن طاووس و شیخ مفید در طیّ طریق كربلا نقل كردیم كه به پدر بزرگوارش گفت: « آیا ما بر حقّ نیستیم؟». حضرت فرمودند: بلی. گفت: « حال كه چنین است از مرگ باكی نداریم».

د: شجاعت آن بزرگوار شجاعت را از علی مرتضی (ع) به ارث برده بود. علّامه مجلسی (ره) نقل می كند: آن حضرت به هر جانب روی می آورد گروهی را به خاك هلاكت می افكند، «‌بقدری از آن لشكر كشت كه از كثرت كشته به شیون آمدند، و روایت شده؛ علی اكبر با آنكه تشنه بود 120نفر را كشت آنگاه نزد پدر بازگشت. دوباره به میدان آمد و آنقدر جنگید تا كشته ها به دویست نفر رسید».

ز: تربیت شدن در دامان عمویش حضرت مجتبی و پدرش سیّدالشّهداء(ع) در«كافی» و «فقیه» و «تذهیب» در زیارتی ازحضرت صادق(ع) روایت شده كه كنار قبر فرزند آن حضرت علی بن الحسین(ع) كه نزد پای پدر مدفون است می روی و می گوئی: «‌ سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین، سلام بر تو ای فرزند حسن و حسین». شیخ صدوق (ره) بعد از نقل این زیارت می فرماید: این اصلح زیارات نزد من است. گفته اند: ( برای این فرزند امام حسن (ع) گفته شده است كه چون امام مجتبی (ع) مربّی و معلّم حضرت علی اكبر(ع) بوده است، و در حدیث آمده است: « پدر سه گونه است؛ آنكه ترا به دنیا آورد، و كسی كه تو را تعلیم نموده، و دیگر پدر زن ».محدّث قمی (ره) می نویسد: دراین مدّتی كه آن حضرت دردنیا بود، عمر شریف خودرا صرف عبادت و زهادت و اطعام مساكین و اكرام مسافرین، و سعۀ در اخلاق و توسعه در ارزاق فرموده بحدّی كه در مدحش گفته شده: لَمْ تَرَ عَیْنُ نَظَرَتْ مِثْلَهُ مِنْ مُحْتَفٍ یَمشُی وَ لا ناعِلٍ * هیچ دیده ای مانند او ندیده است، نه كسی كه پابرهنه راه می رود و نه كفش پوشیده . حضرت امیرالمؤمنین (ع) بسیار او را دوست می داشت، حتّی آنكه او را مدح نموده، اشعاری درمدح او می سرود.بوالفرج اصفهانی در« مقاتل الطالبین » از مغیره نقل می كند كه روزی معاویه گفت: امروز سزاوارترین مردم به خلافت كیست؟ گفتند:‌ تو، گفت: چنین نیست بلكه شایسته ترین مردم براین امر علی بن الحسین (ع) (علی اكبر) است. چون جدّش رسول خدا(ص) می باشد و شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و جمال و بزرگ منشی ثقیف دراو جمع است..

سایت منهاج

 نظر دهید »

درمان‏هاى عملى درکاهش نگرانی ها‏

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»د به بررسی درمان‏هاى عملى درکاهش نگرانی ها‏ می پردازد.مقصود از درمان‏هاى عملى، اقداماتى اند كه بر اساس آموزه‏هاى اسلامى، در كاهش نگرانى‏ها و از بين بردن غم و غصه‏هاى بيهوده، نقش دارند، هر چند، چگونگىِ رابطه برخى از اين امور بادرمان نگرانى‏ها براى ما روشن نيست.

* اشتغال به كار

از نظر روان‏شناسان، اشتغال به كار، يكى از بهترين داروهاى مسكّنى است كه تاكنون براى بيماران اعصابْ شناخته شده است.

جان كوپر بويز در كتاب فنّ فراموش كردن ناملايمات مى‏نويسد: «وقتى كسى در كار خود غرق مى‏شود، نوعى راحتى و يك آرامش دقيق درونى و يك نوع رخوتِ شادى‏آور، اعصاب او را تسكين مى‏بخشد».

شايان ذكر است كه قرن‏ها پيش از آن كه روانشناسان، باتجربه به اين واقعيت دست يابند، در منابع اسلامى اين مطلب به روشنى بيان شده است.

برپايه احاديث اسلامى، نقشِ كار در تأمين آرامش روانى، تا اندازه‏اى است كه سستى و كوتاهى در كار، نگرانى‏آفرين، و از دست دادن فرصت، موجب غم وغصّه است.

البته از نظر اسلام، اشتغال به هر كارى، موجب زدودن غم و پديد آمدن شادى نيست؛ بلكه تنها كارهاى مفيد و سازنده مى‏تواند آرامش‏آور باشد.

* اجتناب از كارهاى ناروا

 انواع كارهاى زشت و ناروا، به دليل اين كه با فطرت و سرشت آدمى سازگار نيستند، موجب اضطراب و نگرانى روانى مى‏شوند. بنا بر اين، به منظور درمان نگرانى‏ها در كنار اشتغال به كارهاى مفيد و سازنده، اجتناب از كارهاى ناروا نيز ضرورى است كه در نصوص اسلامى از آن به عنوان «تقوا» ياد مى‏شود.

قرآن كريم تأكيد مى‏فرمايد كه‏ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛  يعنى در زندگى افراد باتقوا، بن‏بست وجود ندارد و خداوند سبحان، همه گره‏هاى كور زندگى انسان‏هاى باتقوا را باز مى‏كند و نگرانى‏هاى آنان را برطرف مى‏نمايد:

مَنِ اتَّقَى اللَّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً، ومِن كُلِّ ضيقٍ مَخرَجاً.

هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند براى او از هر غمى گشايشى و در هر تنگنا راه برون‏رفتى قرار مى‏دهد.

* انجام دادن انواع كارهاى نيكو

كارهاى نيكو، به عكس كارهاى زشت و ناروا، به دليل اين كه با فطرت انسان هماهنگ اند، نه تنها فشارهاى روانىِ غم و غصّه را كاهش مى‏دهند و در مواردى، از بين مى‏برند، بلكه موجب شادى و آرامش و آسايش روحى مى‏گردند.

*گره‏گشايى و غم‏زدايى‏

يكى از  كارهاى نيكو که مى‏توانند در زدودن نگرانى‏ها، مؤثّر باشد عبارت است از گره‏گشايى از گرفتارى‏هاى اهل ايمان و غم زدايى از غم زدگان.  در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: مَن أجرَى اللَّهُ عَلى‏ يَدِهِ فَرَجاً لِمُسلِمٍ، فَرَّجَ اللَّهُ عَنهُ كُرَبَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ.

هر كه خداوند به دست او گشايشى را براى مسلمانى جارى گردانَد، غصّه‏هاى دنيا و آخرت را از او مى‏زدايد.

*توسّل به اهل بيت عليهم السلام‏

يكى ديگر از اقدامات نيكويى كه در گشايش گره‏هاى پيچيده زندگى و زدودن غصّه‏ ها بسيار مؤثّر است، بهره‏گيرى از توسّل به خاندان رسالت است؛ زيرا خداوند سبحان، آنان را واسطه فيض خود قرار داده است. چنان كه در زيارت جامعه كبيره- كه از امام هادى عليه السلام نقل شده-، خطاب به اهل بيت عليهم السلام مى‏گوييم:

بِكُم يُنَفِّسُ الهَمَّ وَيَكشِفُ الضُرَّ.

به وسيله شما خداوند اندوه را مى‏گشايد و سختى را برطرف مى‏كند.

در فراز ديگرى از اين زيارت مى‏خوانيم:

بِكُم أخرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ، وفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الكُروبِ.

و به وسيله شما خداوند ما را از خوارى بيرون آورد و شدّت غم‏ها را از ما برداشت.

همچنين در زيارت امام حسين عليه السلام- كه از امام صادق عليه السلام روايت شده- آمده است:

بِكُم يَكشِفُ اللَّهُ الكَربَ.

به وسيله شما خداوند، غم را مى‏گشايد.

اين روايات و روايات مشابه، به خوبى نشان مى‏دهند كه در نظام آفرينش، اولياى الهى، واسطه فيض الهى هستند، و همگان مى‏توانند با بهره‏گيرى از توسّل به آنان، از عنايت خاصّه الهى در زدودن نگرانى‏هاى زندگى بهره‏مند شوند.

در ميان ارادتمندان اهل بيت عليهم السلام، كم نيستند كسانى كه اين واقعيت را تجربه كرده‏اند و از گرفتارى‏هاى بزرگ و نگرانى‏هاى جانكاه، رهايى يافته‏اند

*غنيمت شمردنِ حال

يكى دیگراز آموزه‏هاى علمىِ بسيار مهم براى درمان نگرانى‏هاى زندگى، غنيمت شمردن حال است. توضيح مطلب، اين كه دوران زندگى، به سه قسمت تقسيم مى‏شود: گذشته، حال و آينده. غصّه‏ ها، دل‏مشغولیها و نگرانیهاىِ انسان، عمدتاً يا به دليل افسوس بر گذشته‏اى است كه دست‏يافتنى نيستند، و يا بر آينده‏اى است كه تحقّق آن روشن و قطعى نيست. خطر اين است كه غمِ گذشته‏اى كه قابل دستيابى نيست و غصّه آينده نامعلوم، موجب كدورت و آشفتگى روانى حال گردد، و امكان بهره‏بردارى و لذّت بردن از زمان حال را كه قطعى و قابل دستيابى است، از انسان سلب نمايد. در روايتى از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود: ماضى يَومِكَ فائتٌ، وآتيهِ مُتَّهَمٌ، ووَقتُكَ مُغتَنَمٌ.

گذشته روز تو رفته است و آينده‏اش محلّ ترديد است و زمان حالْ مغتنم است.

ايشان در حديث ديگرى مى‏فرمايد: خُذ بِالثِّقَةِ فِى العَمَلِ، وإيّاكَ وَالِاغتِرارَ بِالأَمَلِ، ولا تُدخِل عَلَيكَ اليَومَ هَمَّ غَدٍ، يَكفِى اليَومَ هَمُّهُ، وغَداً إذا حَلَّ لَتَشغُلُهُ، إنَّكَ إن حَمَلتَ عَلَى اليَومِ هَمَّ غَدٍ زِدتَ فى حُزنِكَ وتَعَبِكَ، وتَكَلَّفتَ أن تَجمَعَ فى يَومِكَ ما يَكفيكَ أيّاماً، فَعَظُمَ الحُزنُ وزادَ الشُّغلُ، وَاشتَدَّ التَّعَبُ وضَعُفَ العَمَلُ لِلأَمَلِ.

كار را استوار بنيان بگذار و فريب آرزو را نخور و غم فردا را امروز به خود راه مده كه غم امروز براى خود كافى است و چون فردا شود، بدان خواهى پرداخت؛ چرا كه اگر امروز غصه فردا را هم به دوش بكشى، اندوه و رنج خود را افزوده‏اى و رنج چندين روز را در يك روز بر خود تحميل كرده‏اى.

در نتيجه، اندوهت گران و دل‏مشغولى‏ات بسيار و زحمتت فراوان و عملت به خاطر آرزويت، سست خواهد بود.

اين ره‏نمود به قدرى مهم و كارساز است كه پس از چهارده قرن، ديل كارنگى، فصل اوّل بخش نخست كتاب خود را به شرح اين دستور العمل (دم، غنيمت است) اختصاص داده است.

نكته قابل توجه اين كه در مقدّمه اين كتاب نوشته: «خواهش مى‏كنم 34 صفحه اوّل اين كتاب را به دقّت بخوانيد، اگر در آن هنگام، حس كرديد كه نيروى جديدى براى جلوگيرى از نگرانى در شما توليد نشده است، آن وقت آن را پاره كرده و در آتش بيندازيد و خاكسترش را هم بر باد دهيد؛ زيرا آن به كار شما نمى‏خورد!»

*الگوى شادى از نگاه قرآن و حديث:آیت الله ری شهری

 

 نظر دهید »

تقویت روحیه انقلابی در فضای مجازی

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


 رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی وابسته به پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خواستار بهره گیری حداکثری از فضای مجازی به منظور تقویت روحیه انقلابی در آحاد ملت شد.

حجت الاسلام و المسلمین منصور میراحمدی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، با بیان این که مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان در دیدار طلاب و اساتید حوزه علمیه تهران بار دیگر تقویت روحیه انقلابی را مورد تاکید قرار دادند، ابراز داشت: حقیقت امر آن است که ما به هر میزان که به لحاظ فکری و رفتاری از اصل انقلابی بودن فاصله بگیریم به همان نسبت از ماهیت و هدف انقلاب دور شده ایم و از این رو تقویت روحیه و تفکر انقلابی برای حفظ و بقای نظام اسلامی به خصوص در بین نسل جدید یک ضرورت است.

وی با بیان این که حوزویان و نخبگان و اساتید به طور خاص باید با تبیین و ترویج اندیشه اسلام ناب محمدی به مقابله با اسلام التقاطی و اسلام آمریکایی بپردازند، افزود: آنچه مهم است این که روحیه و تفکر انقلابی می بایست همچون نخ تسبیحی، وصل کننده نسل گذشته و نسل فعلی و نسل های آتی باشد و در هر دوره ای بر این مهم به اقتضائات زمانه توجه جدی صورت گیرد تا شاهد گسست نسل های بعدی از آرمان های انقلابی و اسلامی نباشیم.

معاون فرهنگی دانشگاه شهید بهشتی همچنین خاطرنشان کرد: همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند هیچ شان و جایگاهی به تاثیرگذاری روحانیت در جامعه نیست و لذا حوزویان باید در عین توجه به امور علمی و فرهنگی و اجرایی و مدیریتی در درجه اول شان طلبگی خود را کماکان حفظ و تقویت کنند.

وی با تاکید بر این که ما نباید از فرصت عظیم فضای مجازی در جهت تبیین حقایق و دستاوردهای انقلاب اسلامی به مردم و نسل جوان غافل شویم، افزود: امروز دیگر نسل جدید  حتی نسل اینترنت و رایانه هم نیست و لذا بیشتر باید آن را نسل موبایل و شبکه های اجتماعی بدانیم و از این حیث چنانچه ما بتوانیم از این فرصت و ظرفیت عظیم نهایت استفاده را ببریم توانسته ایم در مسیر حفظ و تقویت روحیه انقلابی گام های جدی را برداریم.



 

 نظر دهید »

چرا حضرت ولى‌عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به صورت موقت ظهور نمی‌کنند؟

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

چرا حضرت ولى‌عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف براى رفع ظلم و ارشاد مردم تا حدودى که ممکن است، ظاهر نمی‌شوند که به دوستان و شیعیان و حق‌پرستان مددهایى بدهند و هر زمان خطرى براى ذات شریفشان جلو آمد یا مصلحتى اقتضا کرد، غایب شوند؟

▪ پاسخ آیةالله‌العظمی صافی

این نحو ظهور و غیبت، خلاف مصالح تربیتى جامعه است؛ و مانند مداخله یک قوه مستمر غیبى در کار اختیار بشر و سلب اختیار از انسان مى‌باشد؛ و بالأخره با هدف خلقت انسان، تکامل عادى و اختیارى و سیر ارادى و تدریجى او به‌سوى کمالى که: «اِنَّا خَلَقْناالْاِنْسانَ من نطفةٍ أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً»؛ (دهر/2) ما او را از آب نطفه مختلط خلق کردیم و داراى قواى چشم و گوش گردانیدیم»؛ آن‌را بیان می‌دارد، سازگار نیست؛ و موجب وقوف و بازماندن بشر از سیر ترقى و کمال است؛ و مانند آن است که همه‌چیز، وابسته به معجزه گردد، و جریان طبیعى و عادى که سنت خدا برآن قرار دارد، متروک شود.

ما می‌دانیم که شرایط و مقدمات ظهور، دفعتاً و به‌طور ناگهانى حاصل نمى‌شود، (این نکته با مسئله دفعى و ناگهانى بودن ظهور آن‌حضرت، که بر حسب روایات، اصل مسلم ظهور آن‌حضرت است، منافات ندارد؛ زیرا غرض ما از این شرایط و مقدمات، امورى است که بر حسب اراده و حکمت بارى‌تعالى، قبل‌از ظهور، باید تحقق یافته باشد به‌طورى که ظهور ناگهانى، موجب آن تحول عظیم و تغییر مسیر حرکت جهان گردد.) بلکه از قرن‌ها پیش و به تدریج فراهم مى‌گردد و دنیا به‌سوى آن پیش مى‌رود و از آن استقبال مى‌نماید. بلکه ظهور، نتیجه حرکت و سیر جامعه انسانى و تحولات فکرى مختلف و دیدن مکتب‌ها و کلاس‌هاى متعدد بسیارى است.

چنان‌که می‌دانیم، از مقدمات و شرایط ظهور آن‌حضرت، این است که باید سطح اندیشه و طرز تفکر مردم، آمادگى براى ظهور و قبول حکومت واحد و جهانى اسلام را داشته باشد و این ویژگى در اثر سیر عادى جامعه در جهات علمى و فکرى و سیاسى و اجتماعى حاصل مى‌گردد و این نحو غیبت و ظهور، غیبت در عین ظهورهاى پراکنده، مانع از حصول این اهداف و موجب غیرعادى شدن وضع رشد و ترقى افراد و جوامع خواهد شد. به علاوه، این ظهور و اختفا، اگر ملازم با شناختن شخص امام‌ علیه‌السلام باشد، لازمه آن این است که هر وقت در بین حوادث، به حسب وضع عادى، اهل باطل به‌حسب ظاهر غالب شده و آن‌حضرت‌ علیه‌السلام در خطر افتادند، ایشان که برنامه‌اش یک سلوک عادى و رهبرى متعارف رهبران الهى است، براى حفظ جانش که ودیعه خدا براى ظهور کلى است، مختفى گردد و مردم را تنها بگذارد. بدیهى است که این برنامه، عکس‌العمل مساعدى نخواهد داشت؛ و اگر با شناختن ایشان ملازم نباشد و متنکراً و به‌طور ناشناس باشد، این ظهور و غیبت نیست، بلکه استمرار غیبت است؛ زیرا که با مداخله داشتن در امور، به‌حسب امکان و مصالح، که البته هست، هرچند ما نحوه دخالت ایشان را ندانیم؛ از کجا که آن‌حضرت مثلاً در جنگ‌هاى صلیبى شرکت نکرده باشند منتهى تحت فرمان کسى نبوده‌اند؟ و یا این‌که اصحاب و خواص ایشان به فرمان ایشان شرکت نجسته‌اند؟

ما در حوادث بسیار، تأثیر غیبى می‌بینیم، که اگر عنایت غیبى نبود، وضع آن حوادث طور دیگر گشته بود و فاتحه اسلام خوانده شده بود، یا صدمات جبران‌ناپذیرى وارد مى‌شد. این حوادث، بسیار است، حتى در عصر خود ما نیز مى‌توانیم مواردى را نشان بدهیم. که در بعضى از امور و کارها و حوادث وارد مى‌شوند.

حال اسم آن‌ها هرچه باشد، رجال‌الغیب یا ابدال یا اوتاد یا اصحاب خاص امام‌ علیه‌السلام بالأخره معلوم است که تحت نظر و فرمان ولىّ امر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف انجام وظیفه مى‌نمایند.

حاصل این است که: آن‌چنان نیست که امام‌ علیه‌السلام در عصر غیبت به‌طور کلى از امور رعیت خود و جریان اوضاع بر کنار و بی‌تفاوت باشند؛ و شاید فرمایش رسول‌اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حدیث جابر، اشاره به همین نکته باشد، آن‌جا که جابر عرضه داشت: «و هل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟ قال: أی والذی بعثنی بالنبوة انهم لیستضیئون بنوره، و ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب»؛ (منتخب‌الاثر/ف1/ب8/ص101/ح4) «جابر پرسید آیا شیعه او در عصر غیبتش از او نفع مى‌برند؟ حضرت فرمود: آرى، سوگند به آن‌کس که مرا به پیغمبرى برانگیخت، در دوران غیبت او، به نور او روشنى مى‌گیرند و به ولایت او بهره‌مند می‌شوند، مانند سودبرى مردم از آفتاب پشت ابر».

یکى از اقسام استضائه و انتفاع از وجود امام‌ علیه‌السلام همین مداخلات و تصرفات است که دلیل بر این است که امام‌ علیه‌السلام، امر شیعیان را مهمل نگذارده و رها نفرموده است. چنان‌که از آن‌حضرت در «احتجاج طبرسی» روایت شده است، فرمودند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم، و لولا ذلک، لنزل بکم اللاواء، و اصطلمکم الاعداء»؛ (بحارالانوار/53/175) «ما در مراعات شما کوتاهى نمى‌کنیم و شما را فراموش نمى‌نماییم، و اگر این نبود، شر و بدى بر شما نازل مى‌گشت و دشمنان بر شما مستولى می‌گردیدند.»

در این‌جا مناسب است به این مسئله هم توجه شود که این درک شیعه، و ایمان به این‌که حضرت در پشت پرده، پشتیبان آن‌هاست و آن‌ها را در مقاصد و اهداف اسلامى به انحاء مختلف و مناسب یارى می‌دهد، نهضت‌ها و حرکات اسلامى و جنبش‌ها را مایه می‌دهد، و انسان‌ها را امیدوار می‌سازد و به جهاد و کوشش بیشتر براى برقرارى نظام اسلام تشویق مى‌نماید.

آخرین نکته:

آخرین نکته‌اى که در این‌جا تذکر آن لازم است، این است که: این طرح‌ها و پرسش‌ها در برابر یک امر واقع شده غیبت امام‌ علیه‌السلام، از جانب افرادى که در تعیین برنامه آن‌حضرت صلاحیت دخالت ندارند، اگر از جنبه فکرى تا حدى مفید شمرده شود، از جنبه عملى اثرى ندارد و واقعیت را عوض نمی‌سازد.

غیبت به این نحو که واقع شده، واقع شده است؛ مثل این‌که انسان یا مخلوقات دیگر، همه و همه، به همین نحو که آفریده شده‌اند، آفریده شده‌اند، و گفتن این‌که: «چرا این چنین شده، و چرا آن‌چنان نشده است؟» در کار دیگرى و در دایره اختیار و سلطنت و مالکیت و آزادى دیگرى، خصوصاً خداى عالم قادر مختار حکیم، دخالت بیهوده است؛ بنابراین، از جنبه عملى باید به برنامه این امر واقع شده، توجه داشت و تکالیف و وظایفى را که داریم انجام دهیم. آن‌چه واقع نشده است، نه با حیات و نه با معاش ما، و نه با دنیا و نه با آخرت ما، ارتباط ندارد.

منبع: کتاب پاسخ به ده پرسش آیةالله‌العظمی صافی گلپایگانی

 نظر دهید »

بشارتهای قرآن درباره تحقق دولت اهل بيت (عليهم السلام)

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                     

                                                                                                                                                                                                                                                        

 درآیات متعددی از قرآن، خدا به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده كه حتماً آنان را در زمين، جانشين قرار دهد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»آیت الله محمدی ری شهری آیات نویدبخش تحقق دولت اهل بیت(ع) را از قرآن استخراج و ترجمه نموده است.

*زمین را صالحان به ارث می برند

«ولَقَد كَتَبنا فِي الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ أنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحونَ   » الأنبياء : 105 .

«و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را، بندگان شايسته ما به ارث مى برند».

*وارثان زمین چه کسانی هستند

«ونُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوارِثينَ   » القصص : 5 .

«و مى خواهيم بر كسانى كه در زمين فرودست نگه داشته شده اند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) قرار دهيم و ايشان را وارث (زمين) كنيم».

*آیینی که بر همه ادیان پیروز می شود

«هُوَ الَّذي أرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وكَفى بِاللّه ِ شَهيدًا   » الفتح : 28 .

«اوست كسى كه پيامبر خود را به (قصد) هدايت و با آيين حقّ فرستاد تا آن را بر همه دين ها پيروز گرداند و گواه بودن خدا كفايت مى كند».

«هُوَ الَّذي أرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ   » الصفّ : 9 .

«اوست كسى كه پيامبر خود را به (قصد) هدايت و با آيين حقّ فرستاد تا آن را بر همه دينها پيروز گرداند، هرچند مشركان را ناخوش آيد».

«وَعَدَ اللّه ُ الَّذينَ آمَنوا مِنكُم وعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِي الأَرضِ كَمَا استَخلَفَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم ولَيُمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُمُ الَّذِي ارتَضى لَهُم ولَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أمنًا يَعبُدونَني لا يُشرِكونَ بي شَيئًا ومَن كَفَرَ بَعدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقونَ   » النور : 55 .

*وعده خداوند محقق می شود

«خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين، جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و ترسشان را به آرامش و امنيّت مبدّل گرداند تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند و هركس پس از آن به كفر گرايد، آنان همان نافرمانانند».

اهل بیت درقرآن وحدیث ج2 آیت الله ری شهری

 

 نظر دهید »

حـدیث مـوی تـو نتـوان به عمـرگفتـن باز....

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

ظهور دولت حق

 

حـدیث مـوی تـو نتـوان به عمـر گفتـن بـاز

از آن‌کـه عمـر بـود کـوتـه و حـدیـث دراز

بـه راه عشق تـو انجـام کـار تـا چـه شـود

بـرفـت در سـر ایـن کـار هستـی‌ام ز آغـاز

بـه طـاق دلکـش آن ابـروان محـرابـی

کـه دور از تـو نبـاشـد مـرا حضـور نمـاز

اگـر نـه از دل مـن رسـم سوختـن آمـوخت

چـرا دمی نکنـد شمـع، ترک سوز و گداز؟

گـرت هـواست کـه از خلـق بی‌نیـاز شـوی

زیـادتی مطـلب، نصیب خـویـش بـسـاز

گنـاه بخت سیـه بـود و دست کـوتـه‌ مـا

وگـرنـه سلسلـه‌ی مـوی دوست بـود دراز

نخسـت گـام نهـی پـای بـر سـر گـردون

چـون از نشیـب طبیعـت‌ قـدم نهی به فـراز

اگـر سعـادت جـاویـد بـایـدت ای دل

نمـای شـرح حقیقـت، سخـن مگـو ز مجاز

حـدیـث لیلـی و مجـنـون عـامری بگذار

مخـوان فـسـانـه‌ی محمـود غـزنـوی و ایـاز

مدیـح مَظهـر حـق، مُظهـر حقـایـق گـوی

ثـنـای حجـت ثـانـی‌عشـر نـمـا آغـاز

سمـیّ ختـم رسل، خـاتـم‌الائمه که هست

نهـان ز دیـده و بـر حضـرتش عیـان هر راز

سلیـل خسرو دیـن، عسکـری، شه کـونیـن

ولـیّ حـق، شـه دشمـن‌گـداز دوست‌نـواز

امـام منـتـظَـر خلـق، حجـت مـوعـود

کـه هست چشـم جهـانی به رهگـذارش باز

پنـاه کـون و مکـان، صاحب‌الزمـان مهدی

ولـیّ قـائـم بـالسیـف، شهسـوار حـجـاز

خجـستـه نـامـش ز آن بـر زبـان نمـی‌آرم

کـه روزگـار رقیـب‌ست و آسمـان غمّـاز

به اوج جـاهش جبـریـل عقـل می‌نـرسـد

بـه بـال شـوق کنـد تـا ابـد اگـر پـرواز

شهـا! حقیقت وحـدت تـویی و دور از تـو

شده حقیقت و وحدت بدل به شرک و مجاز

درآ پـرده و از یـک تجـلـی رخـسـار

غبـار شـرک ز مـرآت مـاسـوی پـرداز

«محیـط» زنـده شود بعد مرگ، گـر شنـود

ظهـور دولـت حـق راست نـوبـت آغـاز

 

شمش‌الفصحاء محیط قمی (محیط)

 نظر دهید »

لقبی که امام حسین(علیه السلام) به ولی‌عصر(عج ا...) داد

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

عیسی الخشاب می‏گوید: از محضر امام حسین(ع) سؤال کردند: آیا شما صاحب این امر هستید؟

فرمود: «نه من نیستم، بلکه صاحب این امر کسی است که از میان مردم کناره‏ گیری می‏کند و خون پدرش بر زمین می‏ماند و کنیه او کنیه عمویش خواهد بود. آن‏گاه شمشیر بر می‏دارد و هشت ماه تمام شمشیر بر زمین نمی‏گذارد». (کمال‌الدین، جلد 1، صفحه 318)

 نظر دهید »

نظر آیت‌الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج ا...)

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

                                                                                                                                                                                            

آیت‌آلله بهجت نیز بیان فرموده‌اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است

 نظر دهید »

چرا امام زمان(عج) در مقابل این همه ظلم‌ سکوت می‌کنند؟

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

مسأله مهدویت و اعتقاد به منجی از موضوعات مطرح در میان همه ملت‌ها و مکتب‌های الهی و مادی است و در اسلام تمام فرقه‌ها و مذاهب اسلامی در انتظار یک مصلح جهانی از دودمان رسول خدا(ص) به سر می‌‌برند و به عنوان یک اعتقاد عمومی امت اسلامی مورد توجه بوده است، هر چند که اهل سنت آن را به عنوان یک مسأله فرعی مسلم پذیرفتند، اما شیعیان با اتصال به معارف الهی نورانی اهل بیت(ع) و ارائه صفات و ویژگی‌ها و فلسفه و اهداف روشن در اعتقاد به مهدویت، چشمه امید به آینده را در دل ستمدیگان و ملت‌های محروم باز کرده است، البته در این رابطه سؤالات و شبهاتی پیرامون مهدویت و مسائل آخرالزمان مطرح می‌شود که در سلسله گزارش‌هایی تلاش شده است به برخی از آن‌ها پاسخ داده شود:

در روایات پیش‌بینی شده است که حضرت(عج) زمانی ظهور می‌کند که ظلم و ستم همه جهان را فرا گرفته باشد، اگر چنین است، پس ما نباید در جهت کاستن ظلم و فشار تلاشی داشته باشیم، زیرا اولاً بیهوده است و ثانیاً سبب تأخیر در ظهور خواهد بود!

اولاً این پیش‌بینی‌ها سبب رفع تکلیف ما در جهت امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ دین و جلوگیری از ظلم و فساد نیست، آیا در عصر غیبت این همه تکالیف از مردم و مسلمانان برداشته شد؟!

ثانیاً در روایات آمده جهان پر از ظلم و یا پر از فساد می‌شود نه پر از انسان‌های فاسد و ظالم، میان این دو فرق است، ممکن است عده قلیلی به همه جهان ظلم کنند و نیز عده قلیلی با ابزارها و تجهیزات پیشرفته زمینه‌های فساد و ناهنجاری را در جهان گسترش دهند. مثلاً‌ امروز آمریکا، اسرائیل و برخی قدرت‌ها به همه جهان زور می‌گویند و ظلم می‌کنندو یا با هزاران کانال ماهواره‌ای مستهجن و سایت‌های مختلف اینترنتی زمینه‌های فساد و بی‌بندوباری را در جهان فراهم می‌کنند و در این شرایط می‌توان گفت که جهان پر از ظلم و فساد شده است.

ثالثاً اگر قرار است جهان پر از ظلم و فاسد شود، پس انتظار فرج چه می‌شود و منتظران چه کسانی خواهند بود یا امام زمان(عج) با کمک و همکاری چه کسانی قیام می‌کند و برای تشکیل دولت حقه جهانی موفق می‌شود، بنابراین اگر مفهوم انتظار به درستی فهمیده شود، بین انتظار و ظلم‌ستیزی و ریشه‌کنی فساد از زمین رابطه تنگاتنگی است و این انتظار ضمن امیدواری و انگیزه بخشی به محرومان و مستضعفان هر گونه سستی و افسردگی، سکون و سکوت را افراد بر می‌دارد و انسان‌ها را در راه تحقق عدالت جهانی به تحرک وا می‌دارد و زمینه را برای حکومت جهانی حضرت(عج) آماده می‌سازد.

چرا امام زمان در برابر این همه فجایع و مفاسد، ناهنجاری‌ها و ظلم‌هایی که می‌‌شود، صدها سال سکوت اختیار کرده و کاری انجام نمی‌دهند؟

اگر مقصود این است که چرا حضرت(عج) ظهور نمی‌کند، باید گفت: هر وقت شرایط ظهور فراهم شود، ظهور خواهد کرد، فراوانی ظلم و ستم و مفاسد، تنها شرط ظهور حضرت(عج) نیست، ظهور حضرت(عج) شرایط دیگری نیز دارد، از جمله آمادگی عمومی و جهانی، اضطرار به وجود رهبری الهی و شرایط دیگری که هنوز حاصل نشده است، البته همان موقع که حضرت(عج) غیبت کردند، ظلم و ستم و مفاسد در جهان وجود داشته است، با اینکه ظلم و بی‌عدالتی حاکم بود، در عین حال غیبت واقع شد،زیرا مردم امام وقت را تنها گذاشتند و به دفاع و حمایت از او برنخاستند و تک تک آن‌ها پس از دوران طولانی زجر و اذیت و اسارت و … به شهادت رسیدند.

پس همان چیزی که فلسفه غیبت در آن موقع بود، همان فلسفه هنوز هم به قوت خود باقی است، اما اگر مقصود این است که با اینکه حضرت در پشت پرده غیبت هستند، چرا جلوی این مفاسد و ناهنجاری‌ها را نمی‌گیرند؟ باید گفت که به خواست و اراده الهی و امتحان مردم، چنین چیزی تا مدتی ممکن نیست، پیامبران و امامان با اینکه ظاهر و حاضر بودند، علیرغم مجاهدت‌های فراوان در عین حال نتوانستند جلوی همه ظلم‌ها وبی‌عدالتی‌ها را بگیرند، اگر مقصود هم این باشد از طریق اعجاز و خرق عادت این کار را انجام دهند که این هم خلاف حکمت خدا است و سنت الهی بر این امر دایر است که کارها با روال طبیعی و با اسباب و عوامل طبیعی به پیش‌ برود.

 نظر دهید »

«انتظار منفی» از منظر سیدالشهدا(علیه السلام)

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

معنای انتظار بر خلاف تصور معروف بین مردم در دین اسلام چیزی بر خلاف سکوت و بی‌حرکت ماندن است بلکه انتظار را باید در حرکت امام حسین(ع) و انقلابی‌گری ایشان تصویر کرد. ایشان می‌فرمایند: «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها* وَ یُظْهِرُ بِهِ دِیْنَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏»؛ در بین ما، دوازده نفر مهدى [و هدایت شده الهى‏] وجود دارد اول آنها، أمیرالمؤمنین على بن أبى طالب است و آخرین‏ نفر آنان، نهمین نفر از نسل من است و اوست قائم بالحقّ، خداوند زمین مرده را توسط او زنده مى‏‌کند و دین حق را- على رغم میل مشرکین- بدست او بر سایر ادیان پیروزى و برترى مى‏‌دهد».

کار امام حسین(ع) به عنوان الگویی تمام عیار برای همه ما شیعیان و پیروان ایشان است. تلاش برای احیای دین و جامعه و زنده کردن هر چه بیشتر دین اسلام، آن هدف مقدسی است که حضرت بر آن تأکید می‌کنند. حضرت سیدالشهدا(ع) در رابطه با هدف حرکت منتظرانه خود می‌فرمایند: «وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی (ص)أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِین‏؛ من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن از مدینه خارج نشدم. بلکه، یعنى جز این نیست که من به منظور ایجاد اصلاح در میان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منکر کنم. من می‌خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب علیهم‌السلام رفتار کنم. کسى که مرا به دلیل اینکه حق می‌گویم قبول کند او به حق سزاوارتر است و کسى که دست رد به سینه من بگذارد من صبر می‌کنم تا خدا که بهترین حکم‏‌کنندگان است بین من و او داورى کند».

طبق روایت مذکور به بررسی موارد آفات انتظار و به عبارت دیگر موارد انتظار منفی می‌پردازیم:

1- سرمستی؛ و هوس‌بازی!

در کتب لغت «أشِراً» به معنای شدت سرخوشی و سرمستی آمده است. یعنی می‌فرماید حرکت و خروج و قیام و انقلابی‌گری من از روی سرمستی و سرخوشی نبوده است. قرآن کریم نیز هدف قرار گرفتن هوس‌بازی و جاه‌طلبی را با صراحت تمام در مورد پیامبران خدا رد کرده و می‌فرماید: «أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ * سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِر [قمر/25-26] آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوى هوس‌بازى است! ولى فردا مى‌‏فهمند چه کسى دروغگوى هوس‌باز است!». وقتی امام معصوم هدف خود را مخالف هوس معرفی می‌کند قطعاً وظیفه کسانی که خود را به عنوان منتظر می‌دانند نیز باید دوری از هوس و بریدن از نفس امّاره باشد. پس سرمستی و هواپرستی اولین مورد انتظار منفی است.

2- غرور به خاطر نعمت

«بطر» نیز در لغت به معنای نوعی بی خردی و حیرت است که انسان را به ناسپاسی از نعمت‌ها و استفاده نادرست از آنها سوق می‌دهد. «من منتظرم» یعنی متحیر نیستم! و می‌دانم که از این نعمت‌هایی که الان در اختیارم است چگونه باید استفاده کنم. یعنی اینکه سرمست و شیفته‌ بی‌بصیرت نیستم. «بطر» حالت شدت «مَرَح» را می‌گویند که آن هم به معنای شدت فَرَح و شادی است. البته این تأکید در شدت شادی، شاید به همان معنای سرمستی از روی بی بصیرتی و کم خردی است. قرآن کریم نیز در آیه 58 سوره مبارکه «قصص»به این معنا اشاره کرده می‌فرماید: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها»؛ و چه بسیار از شهرها و آبادی‌هایى را که بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این نمونه از انتظار در واقع منتظر نابودی شدن است!

3- اظهار محبت به همراه فساد

اگر از غفلت به عنوان پایه اساسی دو مورد قبلی غافل شویم کم‌کم به فساد روی می‌آوریم چه بخواهیم و چه نخواهیم! برای اینکه جایگاه این بحث را در مورد انتظار بیابیم توجه شما را به این آیات جلب می‌کنیم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلىَ‏ مَا فىِ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَ إِذَا تَوَلىَ‏ سَعَى‏ فىِ الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْفَسَاد(بقره/204-205)؛ و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى‏‌شود (در ظاهر، اظهار محبت شدید مى‏‌کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏‌گیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسخت‏‌ترین دشمنانند. (نشانه آن، این است که) هنگامى که روى برمى‏‌گردانند (و از نزد تو خارج مى‏‌شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى‏‌کنند، و زراعت‌ها و چهارپایان را نابود مى‏‌سازند (با اینکه مى‏‌دانند) خدا فساد را دوست نمى‏‌دارد».

در این آیه شریفه بحث از فساد اقتصادی است که خود زیرمجموعه فساد اخلاقی است. منتظر باید قبل، حین و بعد از ظهور مراقب نفس خود از ارتکاب به هر گونه فسادی از هر نوعش باشد. انتظار منفی انتظاری و اظهار محبتی با زبان است که به دنبال آن خرابکاری و عدم کنترل نفس در پرهیز از فساد است.

4- انتظار ظالمانه

از نظر لغت تعریف ظلم را «وضع الشی‏ء غیر موضعه تعدّیا»؛ یعنی چیزی را از روی دشمنی در غیر جای خود قرار دادن. از آنجا که کارکرد منتظر از دید شیعه کارایی منتظر برای مثمر ثمر بودن در مسیر جامعه جهانی اسلامی است لذا منتظر باید اصول این کار که همان عدالت و قرار دادن هر کاری و چیزی در جای خودش است را به خوبی در وجود خو نهادینه کرده باشد.

این مطلب از قسمتی از دعای ندبه نیز به روشنی فهمیده می‌شود که می‌خوانیم:«أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ»؛ کجاست آن مهیا شده است براى ریشه کن کردن ستمکاران، کجاست آن که برای راست نمودن انحراف و کجى به انتظار اویند». اگر قرار باشد که امام زمان(عج) به وسیله منتظرانشان کژی و انحراف و به عبارت بهتر ظلم را ریشه کن کنند آیا نباید منتظرانشان خود، دور از ظلم و انرحاف و کژی باشند؟!

 نظر دهید »

امام زمان در زمان غیبت چگونه ما را راهنمایی می‌کند؟

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 راهنمایی امام (ع)در واقع دو گونه است:
۱. هدایت مستقیم که غالباً با حضور امام حاصل می‌گردد؛
۲. هدایت باطنی که در این هدایت، به حضور حضرت و ملاقات مردم با او نیاز نیست و در واقع همان دست‌گیری از راه باطن و هدایت انسان از راه درون است که با غیبت حضرت نیز امکان دارد.
به علاوه برخی از انواع هدایت که امام مهدی علیه‌السلام در حق شیعیان انجام می‌دهد، مانند هدایت گم‌شدگان و شفای بیماران، در واقع متوقف بر حضور و ملاقات‌های مقطعی است، هم‌چنین شیعه باور دارد که اعمالش به دست امام می‌رسد و امام، آنها را می‌بیند. این امر باعث توفیق بیشتر در خودسازی است.

 

 نظر دهید »

آیا حضرت مهدی(ع) از ابزار جنگی استفاده می کند؟

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


 

در روایات کمتر سخن روشنی در این باره به چشم می خورد و تنها سلاح مورد اشاره در کلام معصومان(ع) «سیف» (شمشیر) است.[32]

1. عده ای بر این باورند که استعمال کلمه «شمشیر» در معنای حقیقی و ابزار برنده جنگی خاصّ است. البته این گروه درباره غالب شدن حضرت با این سلاح بر دشمنان، توجیهات متفاوتی دارند که مهمترین آنها عبارتند از:

الف) بعضی می گویند: اگر چه حضرت با شمشیر قیام می کند، ولی خداوند در آن شمشیر قدرت و اعجازی قرار داده که تمامی سلاح های موجود را مقهور نیروی خود می سازد.[33]

ب) دسته دیگر می گویند: خداوند در عصر ظهور تمامی تسلیحات پیشرفته را از کار انداخته، مردم به ناگزیر در جنگ از همان سلاح های ابتدایی (شمشیر و مانند آن) استفاده می کنند و بنابراین حضرت مهدی(ع) با همان شمشیر می جنگد.

ج) به رغم آنکه تمامی تسلیحات در اختیار حضرت قرار می گیرد، ولی از آنجایی که استفاده از آنها به ناگزیر ظالمانه نیز خواهد بود، حضرت تنها از سلاح شمشیر بهره خواهد برد؛ زیرا یکی از خصوصیات مهم و اساسی قیام و حکومت حضرت «عدالت» و «دادگری» است و در بسیاری از روایات از ایشان به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد شده است، و یکی از اهداف ادیان الهی و به خصوص اسلام و مذهب شیعه، حاکمیت بخشیدن به صلح و آرامش در جامعه جهانی است تا در سایه آن، همه افراد بشر به کمال انسانی خویش دست یابند.

د) برخی دیگر گفته اند: به سبب جنگ های خونین فراوانی که در آستانه ظهور به وقوع می پیوندد، تمامی سلاح های پیشرفته از بین خواهد رفت و از آن پس، در جنگ تنها از ابزارهای ساده استفاده می شود.[34]

یکی از دلیل های این جمع، این است که روایات فراوانی می گوید: «شمشیر آن حضرت همان شمشیر پیامبر است» و وقتی چنین شد، نمادین بودن آن مشکل خواهد بود.[35]

البته هر کدام از اینها به دسته ای از روایات استشهاد می کنند و عمدتاً دلیل این گروه این است که علّت استفاده از سلاح های ساده همچون شمشیر بر خلاف بهره گیری از سلاح های پیشرفته عادلانه بودن مبارزه با آن است.

2. دسته ای دیگر بر این اعتقادند که: شمشیر در این روایات، کنایه از قدرت و نیروی نظامی است. این گروه شواهد متعددی بر این ادعا ذکر می کنند؛ همان گونه که کلمه «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. ولی آنچه ایشان را به این قول وادار کرده، پیشرفت روز افزون تجهیزات نظامی و فنّاوری دفاعی است. از آنجا که صاحبان این قول نتوانسته اند بین شمشیر و سلاح های فوق پیشرفته نسبتی بر قرار کنند، به چنین توجیهی دست زده اند.

آنان شمشیر را نماد قدرت و جهاد مسلحانه دانسته، می گویند: هر ابزاری که قدرت حضرت را به نمایش بگذارد، می تواند مورد استفاده قرار گیرد.[36]

3. با توجه به تکامل خارق العاده علم در آن زمان، ممکن است سلاح هایی فراهم آید که هرگز در تصور انسان های امروز قابل درک نباشد، بنابراین، آن به اهلش و اگذاشته شده است.

ضمن اینکه قیام آن حضرت، قیامی است متکی بر قدرت الهی، و آن قدرتی است فوق حدّ تصور که فرشتگان الهی هم همه به یاری وی می پردازند. البته در برخی کتب آمده: زمان قیام، سلاح های پیشرفته از کار می افتد. آنچه متیقن است، اینکه قدرت الهی در قیام امام زمان(ع) متجلی می شود.

 نظر دهید »

چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی‌شناسند؟

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج ا..) در عصر غیبت

زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می‌کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات‌هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی‌خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت‌اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.

در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده‌ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته‌اند، به محضر آن حضرت شرف‌یاب شوند.

البته این شرف‌یابی می‌تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می‌بینند ولی نمی‌شناسند؛ گروهی می‌بینند و می‌شناسند و حضرت هم با آنان سخن می‌گوید؛ برخی او را می‌بینند و می‌شناسند و اجازه می‌یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت‌ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.

در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می‌شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.

 نظر دهید »

راهکارهای عملیاتی برای تعجیل در ظهور

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

معاون تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدویت با اشاره به 4 گام اساسی جهاد فرهنگی برای تحقق ظهور گفت: در این دوره از زمان، با توجه به مشکلات خرافات و انحرافاتی که در جامعه است، وجود یک نگاه جهادی را می‌طلبد تا شرایط ظهور فراهم شود.

حجت‌الاسلام محمدرضا نصوری معاون تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدویت در گفت‌وگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس با اشاره به اینکه در دوران عصر غیبت باید روحیه جهادی وجود داشته باشد تا جامعه آماده پذیرش ظهور حضرت حجت(عج) را داشته باشد، اظهار داشت: روحیه جهادی همراه با خلوص نیت زمینه را برای ظهور حضرت(عج) فراهم می‌کند، زیرا در بحث علائم و نشانه‌های ظهور بیان می‌شود که در ابتدا باید شرایط مهیا شود تا ظهور امام زمان(عج) محقق شود.

وی با ذکر یک مثال و با بیان اینکه اگر باند فرودگاه برای فرود هواپیما مهیا نباشد، هیچ‌گاه هواپیما نخواهد توانست فرود موفقی داشته باشد، ادامه داد: در این دوره از زمان، با توجه به همه مشکلات خرافات و انحرافاتی که در جامعه است، وجود یک نگاه جهادی را می‌طلبد تا زمینه و شرایط ظهور امام عصر(عج) فراهم شود.

نصوری با تأکید بر اینکه منتظران اگر می‌خواهند خودسازی داشته باشند، باید تمام همّ و غمّ آن‌ها این باشد که جامعه به سوی جامعه مهدوی سوق داده شود، ابراز داشت: وقتی انسان‌ها و جامعه خودسازی داشته باشد، در این شرایط می‌توان ادعا کرد که شرایط برای ظهور حتمی حضرت مهدی(عج) مهیا شده است.

وی در ادامه به تشریح 4 گام اساسی جهاد فرهنگی برای تحقق شرایط ظهور پرداخت و گفت: گام اول «معرفت» به امام عصر(عج) است، گاهی دیده می‌شود که این معرفت شناسنامه‌ای است و یا معرفت عملی است، در حالی که باید در هر دو زمینه این معرفت باشد، مثلاً امام می‌فرماید: کسی که اخلاق بد داشته باشد از ما نیست، در نتیجه منتظر واقعی باید توجه کند که اخلاق بد ما را از امام دور می‌کند.

معاون تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه اگر انسان‌ها به آداب اجتماعی و رفتار اجتماعی در حیطه معرفت به امام توجه داشته باشند، گامی را به سوی ظهور برداشته‌اند، خاطرنشان کرد: گام دوم «محبت» به امام زمان(عج) است، همان گونه که امام عصر(عج) در حق ما دعا می‌کنند، ما هم وظیفه داریم که برای حضرت(عج) هر روز دعا کنیم، اگر امام برای ما دلتنگی می‌کند و می‌فرماید: برای تعجیل در ظهور من دعا کنید، این نشان می‌دهد که حضرت حجت(عج) چقدر منتظران را دوست دارند.

وی با اشاره به اینکه امام مهدی(عج) نباید بخشی از زندگی باشد، بلکه باید روح حاکم در زندگی باشد، افزود: گام سوم «اطاعت» است، به گونه‌ای که دوران غیبت، دوران تمرین اطاعت است، یعنی در کنار نماز و نیایش و دعا برای تعجیل فرج، باید حرکتی برای تحقق این امر مهم برداشته شود و هر روز تمرین شود که آیا از فرامین امام(عج) اطاعت صورت گرفته است!

نصوری گام چهارم را «فعالیت» بیان کرد و گفت: دعا، نیایش و ذکر برای تعجیل فرج بخشی از فعالیت‌هاست، هنگامی که در زیارت حضرت مهدی(عج) می‌خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَبیلَ اللَّهِ الَّذى مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَکَ»، این نشان می‌دهد مهدویت یک راه نیست، بلکه تنها راه نجات بشر است، پس اگر تنها راه نجات است، پس تمام فعالیت‌ها باید مبتنی بر این راه باشد.

وی افزود: پیامبر اعظم(ص) می‌فرماید: «برترین اعمال انتظار فرج است»، پس باید عملی را انجام دهیم که در آن با خودسازی، تهذیب نفس، اصلاح رفتار و پالایش درونی در تعجیل ظهور شریک شویم.

 نظر دهید »

فسادیا اصلاح کدام زمینه سازظهوراست ؟!

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

یکی از سوالاتی که در خصوص امام زمان عج مطرح است این است که طبق احادیث حضرت مهدی (عج) وقتی ظهور می‌نمایند که جهان را بی‌عدالتی و فساد گرفته باشد! حال باید فساد کرد تا ایشان بیاید، یا در احادیث نقل شده اشکالی هست.

نه لزومی به ظلم و فساد که خلاف هدایت است وجود دارد و نه به احادیث و روایات اشکالی وارد است، بلکه صورت مسئله غلط است.

در هیچ حدیث و روایتی نیامده است که ظلم و تباهی «شرط» ظهور حضرت حجّت عج‌الله تعالی فرجه الشریف است تا لازم باشد که افراد برای فراهم شدن شرایط ظهور فساد و ظلم کنند، بلکه در احادیث بیان شده که «وقتی ظهور می‌نماید، دنیا را پر از عدل و داد می‌کند، همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است» و یا بیان شده «دنیا را همانگونه که پر از ظلم و ستم می‌شود، پر از عدل و داد می‌نماید» و این فرق دارد با این معنا که بگویند: از شرایط ظهور پر شدن دنیا از ظلم و جور است و تا چنین نشود ایشان ظهور نمی‌نمایند.

الف – اگر از شرایط ظهور منجی بشریت «ظلم و تباهی» بود، العیاذبالله خداوند حکیم، انبیا و اوصیای الهی و اولیاء‌الله امر به فساد و تباهی می‌کردند، نه امر به تقوا و قیام بر علیه ظلم و جور، چرا که ظهور وعده‌ی الهی است و همه انبیا برای زمینه‌سازی جهت تحقق همین وعده آمده‌اند.

اگر ظلم و فساد لازمه‌ ظهور بود، دیگر نمی‌فرمود «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا - پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است» و آن همه آیه‌ی صریح و روشن جهاد در برابر کفر و ظلم نمی‌آمد و دستور به قیام و شهادت به عدالت داده نمی‌شد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (المائده، 8)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت ‏شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد، عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.

تمامی انبیای الهی، کتاب‌های آسمانی و اوصیا و اولیای الهی بر قیام انسان به قسط و عدل نازل شده‌اند، چنان چه در خصوص تمامی آنها فرمود:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (الحدید، 25)

ترجمه: به يقين ما فرستادگان خود را با دلايلى روشن (از منطق و معجزه) فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و میزان (الگو و وسیله سنجش) فرو فرستاديم تا مردم (در زندگى دنيا) به قسط و عدل برخيزند،… .

ب – زمین و زندگی بشر، از همان ابتدایی که قابیل برادرش هابیل را به ظلم کشت، پر از ظلم و فساد بوده است و لحظه‌ای زمین خالی از این انحطاط نبوده که بعداً ایجاد شود. در عصر وحی و زمان شخص رسول الله صل الله علیه و آله نیز زمین و حتی محل حضور خودشان پر از ظلم و فساد بوده است و هم چنین زمان سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام. چه ظلم و فسادی از این بالاتر که بفرماید: «قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی برای شما بنویسیم که هرگز گمراه نشوید» و برخی که در جایگاه صحابه بودند، بگویند: «لازم نکرده بیاورید، هذیان می‌گوید!» و مابقی هم قبول کنند و بدینجا بیانجامد که حضرت منصرف شده و همه آنها را از اتاق خود بیرون کند؟! چه ظلمی بالاتر از غصب خلافت الهی و شکافتن فرق امیر مؤمنان (ع) و متفرق کردن جهان اسلام برای همیشه است؟! چه ظلمی بالاتر از ترور یازده امام معصوم (ع) زیر نقاب اسلام است؟! زمین خدا کِی از کفر، نفاق، فساد، فحشا، ظلم، جنایت و نسل‌کشی خالی بوده است که بعداً پُر شود؟! لذا فرمودند: زمین را پر از عدل و داد می‌نماید، چنان چه پر از ظلم و فساد شده است و یا همانگونه که پر از ظلم و فساد می‌شود، پر از عدل و داد می‌نماید. نه این که ظلم و فسادی نیست و باید ایجاد شود تا حضرتش ظهور نمایند.

ج – غیبت حضرت مهدی علیه‌السلام، غیبت از جسم و جان نیست، بلکه غیبت از شناسایی در بُعد شخصی و غیب از حکومت جهانی در بُعد اجتماعی است. یعنی یک مسئله کاملاً سیاسی. بدیهی است که این قیام، علیه کفار، منافقین و ظالمین می‌باشد [پس معنا ندارد که بگویند ظلم و فساد کنیم تا حضرت بیاید علیه خود ما قیام کند]، و حکومت نیز مستلزم فراهم بودن زمینه‌ها و امکانات است که از جمله اهمّ آنها، یاران با وفا، صدیق، مجاهد، بصیر و با تقوا می‌باشد و نیز زمینه‌ی مساعد برای پذیرش عمومی می‌باشد. لذا منتظِر کسی است که در خودسازی و زمینه‌سازی بکوشد.

مخاطب وعده الهی:

مخاطب وعده‌ی الهی بر حکومت جهانی در زمین، مؤمنین هستند و کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند، نه کسانی یا دست روی دست گذشته و هر حرکتی علیه کفر و ظلم را نفی می‌کنند و یا بدتر آن که خود بدین بهانه به شیوع فساد، فحشا، ظلم و کفر دامن می‌زنند:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النور، 55)

ترجمه: خداوند به كسانى از شما (مسلمانان) كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه قطعا آنها را در روى زمين جانشين (خود) كند و حكومت بخشد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنها بودند (مانند مؤمنان قوم نوح و قوم هود و صالح و قوم يونس) جانشين ساخت، و حتما آن دينى را كه براى آنها پسنديده است (دين اسلام) براى آنها مستقر و استوار سازد، و بى‏ترديد حال آنها را پس از بيم و ترس به امن و ايمنى تبديل نمايد به طورى كه تنها مرا بپرستند و چيزى را شريك من قرار ندهند. و هر كه پس از اين (نعمت بزرگ) كفران ورزد، چنين كسانى به حقيقت نافرمانند.

 نظر دهید »

رمزظهورامام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

27 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                               

 برمبنای روایات ،اصل واقعه ی ظهور یک وعده الهی وتردید ناپذیر است وامگان دارد با تاخیریاتعجیل همراه شود.

تاکید ائمه (علیهم السلام) بردعاکردن برای ظهوربیانگراثرقطعی دعا درتسریع امرظهور است ،آن چه درطول تاریخ نیزشاهدوقوع موارد مشابه بوده ایم که تکرار آن اصلا ناممکن نیست .

حضرت رسول (صلوات الله علیه)فرمودند:اسرائیل باشما(مسلمانان) همچون شباهت دولنگه ی یک کفش وپره های انتهای تیرکمان است ؛هرآنچه درمیان آنها به وقوع پیوست،درمیان شماهم اتفاق خواهد افتاد.(1)

بنی اسرائیل پس ازرحلت حضرت یوسف(علیه السلام)به واسطه اعمال خوددچارگرفتاری شده وبسیار مضطرشده وراهی جزتوبه ازگناهان خویش وپناه بردن به درگاه خداپیدانکردند،درآن هنگام خداوندمتعال به خاطرندبه واشکهای دسته جمعیشان بیش ازیک سوم اززمان غیبت منجی آنها (حضرت موسی(علیه السلام) را بخشید.

امام صادق (علیه السلام)نیزدرباره نقش دعای حقیقی درتعجیل فرج امام زمان(علیه السلام) چنین فرمودند:

شیعیان ماهم ،اگرمانند بنی اسرائیل به درگاه خدادعاکنند،خداوند فرج مارانزدیک خواهدفرمود؛اما اگرچنین نکنند این سختی به نهایت زمان معین خودخواهدرسید.(2)

بنابراین پس ازتوبه ی حقیقی وباتضرع ودعای همگانی ، می توانیم طومارغیبت رادرهم پیچیده وظهور شادی بخش مولایمان راسرعت بخشیم.

 

1- من لایحضره الفقیه شیخ صدوق ،ج 1،حدیث 609 .

2- بحارالانوار،ج 52،ص131.

 نظر دهید »

نامگذاری ایام دهه مهدویت و نیمه شعبان

26 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

ستاد هماهنگی فعالیت های مهدوی با حضور اعضا و نمایندگان مؤسسه های مهدوی در سالن جلسات مسجد مقدس جمکران تشکیل جلسه داد..

این جلسه اعضای ستاد برای نام گذاری ایام دهه مهدویت و نیمه شعبان در سال جاری تصمیم گیری کردند که به شرح زیر است.

پنجشنبه 23 اردیبهشت، مطابق با 5 شعبان و همزمان با میلاد امام سجاد(علیه السلام)، به نام مهدویت و دعا نام گذاری شد.

جمعه 24 اردیبهشت، مطابق با 6 شعبان و همزمان با لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیت الله حسن شیرازی به نام مهدویت و ولایت فقیه نام گذاری شد.

شنبه 25 اردیبهشت، مطابق با 7 شعبان و همزمان با روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی به نام مهدویت، ادب و هنر نام گذاری شد.

یکشنبه 26 اردیبهشت، مطابق با 8 شعبان و همزمان با اعلام موجودیت رژیم اسرائیل به نام مهدویت و صهیونیسم نام گذاری شد.

دوشنبه 27 اردیبهشت، مطابق با 9 شعبان و همزمان با روز ارتباطات و روابط عمومی به نام مهدویت و رسانه نام گذاری شد.

سه شنبه 28 اردیبهشت، مطابق با 10 شعبان و همزمان با روز بزرگداشت حکیم عمر خیام به نام مهدویت، جهاد علمی و عقلانیت نام گذاری شد.

چهارشنبه 29 اردیبهشت، مطابق با 11 شعبان و همزمان با ولادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) و روز جوان به نام مهدویت و جوان نام گذاری شد.

پنجشنبه 30 اردیبهشت، مطابق با 12 شعبان و همزمان با روز ملی جمعیت به نام مهدویت و سبک زندگی نام گذاری شد.

جمعه 31 اردیبهشت، مطابق با 13 شعبان به نام مهدویت و خانواده نام گذاری شد.

شنبه 1 خرداد، مطابق با 14 شعبان و همزمان با روز بهره‏وری مصرف و بزرگداشت ملاصدرا به نام مهدویت و اقتصاد مقاومتی نام گذاری شد.

یکشنبه 2 خرداد، مطابق با 15 شعبان و همزمان با میلاد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و روز جهانی مستضعفان به نام مهدویت و انتظار جهانی نام گذاری شد..


خبرگزاری حوزه

 نظر دهید »

«گفتگوی سالم» از منظر قرآن و حدیث

26 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

    

 

نخستین و راحت‌ترین وسیله تبادل اطلاعات بین انسان‌ها، سخن گفتن است. اما رعایت چه نکاتی باعث برقراری ارتباط کلامی می‌شود؟برخی ویژگی‌های گفتگوی موفق چیست؟در اینجا به برخی از روش‌های گفتگوی موفق اشاره می‌شود:

 1. درخواست از خداوند

اولین مورد برای شروع گفتگو این است که از خداوند کمک بخواهیم؛ چراکه او خالق بیان است و مالکیّت کلام .

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید:«اَخْلِصْ لِلّهِ عَمَلَکَ وَ عِلْمَکَ وَ حُبَّکَ وَ بُغْضَکَ وَ اَخْذَکَ وَ تَرْکَکَ وَ کَلامَکَ وَ صُمْتَکَ؛عمل، علم، بغض، گرفتن و وانهادن، کلام و سکوتت را برای خدا خالص کن!»

2. تفکّر قبل از تکلّم

 داشتن کلام پسندیده و زیبا، مستلزم تفکر پسندیده و مثبت است، چنانچه حضرت علی(علیه السلام) می‌فرمایند:

«لِسَانُ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ… لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ، تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ؛‌

زبان مؤمن پشت قلب اوست مؤمن چون بخواهد سخنی گوید، درباره آن در دل خود اندیشه نماید؛ اگر خیر باشد،آشکارش کند، و اگر شر باشد، نهفته‌اش دارد.»

3. دقت در نحوه تکلّم

در ارتباط بین دو انسان کلمات و واژه‌ها نقش مهمی دارند؛ گاه برخی کلمات موجب ایجاد شکاف در روابط می گردند.

اثر کلمات را نباید ساده فرض کرد؛ زیراخداوند می فرماید: ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِید؛

«هیچ سخنی بیان نمی‌شود، مگر اینکه دو ملک رقیب و عتید آنها را ثبت می‌کنند.»

از دیدگاه قرآن کریم، ارتباطی سالم است که بر پایه تکریم شخصیت، و احترام متقابل افراد صورت گیرد.

4. تناسب با سطح فهم و نیاز مخاطب

انسان در ارتباط با دیگران بایستی به سطح فهم و نیاز مخاطب توجه داشته باشد؛ چراکه عدم توجه به این اصل، گوینده را از مقصود خویش - که همان رساندن پیام به مخاطب است –باز می‌دارد.

 بر اساس همین اصل محوری، پیام‌آوران الهی در مرحله نخست به زبان قوم خویش سخن می‌گفتند.رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرموده است:

«اِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ اُمِرْنَا أَنْنَکَلَّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ ما گروه پیامبران مأموریم تا با مردم به اندازه [درک و] عقلشان سخن گوییم.»

5. رعایت احترام

از دیگر ویژگی‌های گفتگوی سالم، رعایت ادب و احترام نسبت به مخاطب است. ازاین‌رو،حفظ حرمت و ادب، حتی درجایی که طرفم قابل، به آن پایبندی ندارد، خیلی مهم است..این همان دستور العملی است که قرآن کریم فرموذه است: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماو وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً.

6. رعایت مقدمه، در صورت لزوم

برخی از موضوعات و درخواست‌ها به دلیل ثقیل بودن اصل مطلب، برای شنونده و خواننده نیاز به ذکر مقدمه دارند، چنانچه خدای متعال دربحث ذکر آیات وجوب روزه، همین مطلب را مراعات کرده است.ولی در موضوع وصیّت و قصاص که برای مخاطبین قابل قبول است، از ذکر مقدمه خودداری می‌کند.این کار استیحاش و اضطراب ذهن را ازبین می‌برد و در نتیجه به موضوع علاقه‌مند می‌کند.

  7. ذکر دلیل

برخی از مباحث  به دلیل ایجاد سؤال برای مخاطب، نیاز به دلیل دارند. مثل گناه زشت «زنا» که می‌فرماید: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ کانَفاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً«و نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهی است!»

8-اعتماد

از عوامل مهم ارتباط مؤثر و نفوذ در مخاطب، کسب اعتماد او به گفتار گوینده است. قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام)،این واقعیت را بیان کرده است: هنگامی که جمعی از فرشتگان برای نابودی قوم لوط به صورت ناشناس، نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام)آمدند و از خوردن غذا خودداری ورزیدند،حضرت احساس بیگانگی و دلهره کرد و از گفتگو با آنان خودداری نمود؛ ولی پس از شناسایی وآنان، باب گفتگو را درباره مأموریت آنان و شفاعت از قوم لوط گشود. هنگامی که ترس حضرت فرو نشست و به او بشارت رسید، درباره قوم و با آنها مجادله کرد. از این جریان بر می‌آید که پیش‌شرط گفتگوهای مؤثر و سازنده، ایجاد فضایی امن، همراه با اعتمادی متقابل است.

9. به نرمی سخن گفتن

از دیگر ویژگی‌های گفتگوی سالم، به نرمی سخن گفتن با مخاطب است؛ برای نفوذ در قلوب مردم (هرچند افراد گمراه و بسیار آلوده)نخستین دستور قرآن، برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانی است.

خداوند به حضرت موسی و برادرش هارون(علیهما السلام) دستور می‌دهد که به سوی پادشاه قدرتمند و ستمگری همچون فرعون بروند؛ولی او را با بیان و سخنی نرم و به دور از تندی و خشونت به سوی حق دعوت کنند:

قالاذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی ،مطابق آیه، عامل کارساز در دعوت فرعون به سوی خدا، به نرمی سخن گفتن بیان شده است.

10. صراحت و رسایی کلام

صراحت در سخن گفتن نقطه مقابل ، ابهام و دو پهلو بودن سخن است. انسان باید طوری مقصود خویش را بیان کند که نتوان بر آن معنای دیگری را حمل کرد. در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده و فرموده است: 

أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیم؛«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به پیامبر نگویید:مراعاتمان کن؛بلکه بگویید:ما را در نظر بگیر، و این توصیه را بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.

 

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 46 .

 نظر دهید »

نقش امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در سلوک معنوي

26 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                                               

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و مقصد سير الي الله

سير الي الله هم مانند همه سيرها و حرکت‌ها، «مبدأ»، «مقصد» و «مسيري» دارد. در اين ميان، بيراهه‌ها و راه‌هاي انحرافي بسياري از سوي شيطان و ايادي او براي گمراه کردن مشتاقان حريم الهي ابداع شده است. سؤال اين است که جايگاه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در اين مسير کجاست و چه نقشي را ايفا مي‌کنند؟

مقصد نهايي سير انسان رسيدن به معرفت و قرب الهي است؛ اما خداوند بي‌نهايت و غير قابل رؤيت را چگونه مي‌توان شناخت؟ براي اين منظور، خداوند متعال ما را به شناخت آيات و نشانه‌هاي خود ارجاع داده است. همة آيات هم به يک اندازه نمايان‌گر حضرت حق نيستند؛ بلکه بعضي بيشتر و بهتر آينه‌دار جمال حق تعالي هستند. در اين ميان، انسان و به ويژه انسان کامل، بيشترين ظرفيت و توان را براي آيه بودن و نشان دادن حضرت حق دارد. در زيارت حضرت امير عليه السلام مي‌خوانيم:  السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آيَةَ اللهِ‏ الْعُظْمَى؛‏ سلام بر تو اي عظيم‌ترين نشانة خدا.

پس امام بهترين وسيله ممکن براي شناخت خدا است. امام حسين عليه السلام درروایتی فرمودند:

فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! بِأبِي أنْتَ وَ اُمِّي، فَمَا مَعْرِفَةُ اللهِ؟» قَالَ: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ‏ كُلِ‏ زَمَانٍ‏ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»؛مردى ازياران امام حسين عليه السلام ازآن حضرت پرسید: «اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم به فداى تو باد! معرفت و شناخت خدا چيست؟» حضرت فرمودند: آن است كه اهل هر عصر و زمانى، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و مبدأ سير الي الهامامى را كه اطاعتش بر آن‌ها واجب است بشناسند».


امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و مبدأ سير الي الله

 امام عجل الله تعالي فرجه الشريف واسطه فيض ميان خالق و مخلوق است. امام صادق عليه السلام فرمودند:نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ؛  ما سبب و واسطه ميان شما و خداوند متعال هستيم.

هر خيري که به مخلوقي مي‌رسد، از مجراي وجودي امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و به واسطه ايشان است. يکي از اين خيرات که به برخي بندگان خاص مي‌رسد، اين است که دربارة خودشان و مسيري که در پيش رو دارند، شناخت کامل و صحيحي پيدا مي‌کنند، ميل به حرکت و رسيدنِ به مقصد، در وجودشان شعله مي‌کشد و آن‌ها را به حرکت و تکاپو وامي‌دارد و به اصطلاح به مقام يقظه و طلب مي‌رسند.

امام عجل الله تعالي فرجه الشريف بدون شک در رسيدن اين خير به چنين شخصي، نقش اساسي و واسطه‌گري دارند، تا جايي که مي‌توان گفت: مبدأ حرکت -که همان شناخت و ميل به سفر است- از امام شروع مي‌شود؛ چنان‌که زيارت ايشان وارد شده است که:  بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ؛  به واسطه شما، خداوند [ابواب رحمت خود را به روي بندگانش] باز مي‌کند و به واسطه شما مي‌بندد.

پس امام‌ عجل الله تعالي فرجه الشريف هم مقصد سير سالک است و هم مبدأ حرکت به لطف اوست؛ همان‌طور که در زيارات مي‌خوانيم: « أنْتُمُ الْأوَّلُ وَ الْآخِرُ؛7شما اول و آخر هستيد».


امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف وهمراهي درطول سيرالي الله

انسان سالک براي اينکه بداند در طول زندگي چه کارهايي را بايد انجام دهد و از چه کارهايي بايد بپرهيزد و همچنين در تشخيص ميزان اهميت بايدها و نبايدها در حوزه هاي مختلف، نيازمند الگوي عملي است؛ الگوهاي موفق و مطمئن که پيش‌تر، الگوبودنشان را با عقل و نقل ثابت کرده باشد، تا عمر گران‌مايه خود را در پيمودن راه‌هاي نامطمئن صرف نکند. بهترين و کامل‌ترين اسوه براي الگو برداري، حضرات محمد و آل محمد عليهم السلام هستند. قرآن کريم بر اين مهم، چنين تصريح مي‌کند: لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.

سالک الي الله در طول مسير بايد به اين الگوهاي متعالي نظر داشته باشد و افکار و صفات و رفتار خود را با ايشان مطابقت دهد، تا به بالاترين درجات کمال برسد. در زيارت شريف جامعه کبيره چنين مي‌خوانيم:  أنْتُمُ‏ السَّبِيلُ‏ الْأعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأقْوَم؛ شما اهل‌بيت عليهم السلام راه عظيم و محکم الهي هستيد.

همچنين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دربارة اهل‌بيت عليهم السلام فرمودند: حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ. مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ هَوَى؛‏ ايشان ريسماني هستند که ميان خالق و مخلوق کشيده شده است. هر کس به ايشان پناه ببرد، نجات مي‌يابد و هر کس از آن‌ها رو برگرداند، سقوط مي‌کند.

.   مچله تربیتی اخلاقی خلق - سيد حبيب حسيني

 نظر دهید »

توصیه ها ودستورالعملهای عالم عارف، آیةالله شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی) قدس‌سره

26 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

       

                                                                                                                                                  

طریق نجات چیست؟

حضرت حق صد و بیست و چهار هزار پیغمبر داشته است که شاید در مقابل هر نبی لااقل ده ولی بوده است، و همه آن‌ها برای هدایت طریق آمده‌اند. پیغمبری در مناجات عرض کرد: «رب این الطریق الیک» یعنی: «پروردگارا! راه به سوی تو کدام است؟» خطاب رسید: «دع نفسک و تعال» یعنی: «نفس خویش را رها کن و بیا». حدیث است که خداوند می‌فرماید: «لاتجعل بینی و بینک عالماً مفتوناً بالدنیا فیصدّک عن طریق محبتی فان اولئک قطّاع طریق عبادی‌المریدین»، کافی 1/46؛ یعنی: «عالمی را که قلبش شیفته محبت دنیا است، بین من و خود قرار مده، که راه دوستی مرا به تو ببندد، زیرا آنان راهزنان بندگان پوینده من هستند».

از حضرت عیسی علیه‌السلام سؤال شد: «من نجالس؟» یعنی: «با چه کس همنشین باشیم» فرمود: «من یذکّرکم الله رؤیته و یزید فی علمکم منطقه و یرغّبکم فی‌الاخرة عمله» یعنی: «با کسی همنشین باشید که دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد، و سخن او بر علم و دانش شما بیفزاید، و عمل او شما را به آخرت ترغیب نموده و مایل سازد». اما مردم طالب کسی هستند که میان آن‌ها و محبوبشان دلاله باشد. چون طالب دنیا هستند که آن‌ها را به دنیایشان برساند.

بکوش که تا همت بلند داری که با همت بلند، به سوی این پستی‌ها و بلندی‌ها نظر نخواهی کرد. صاحبان همت عالی هرگز خود را کارهای پست و مشاغل دون آلوده نساخته و نفس خویش را ارفع از آن می‌شمارند. به اسلاف و پیشینیان پاک و منزه خود، اقتدا و تأسی کن. از خداوند می‌خواهم که تو را در طریق مستقیم و راه راست داخل فرماید و کتاب تو را در علیین قرار دهد. حضرت صادق علیه‌السلام به فرزندش اسماعیل فرمود: فرزندم، در آموختن علم سرّ یا دانش پنهان کوشش بی‌شماری است، افزون از آن‌چه که درباره آن گمان رود. فرزندم، هر کس که علم ظاهر و آشکار را آموخت و از علم سرّ و پنهان، روی بتافت، به هلاکت فرو افتاد و به سعادت و نیکبختی نرسید.

فرزندم، اگر خواهی که پروردگارت اکرام نموده و علم سرّ را به تو اعطا فرماید، در دنیا به چشم دشمنی بنگر و شناسای اهمیت و ارزش خدمت به صالحین باش و موقع و شرایط خویش را برای مردن محکم ساز. آن‌گاه که این سه خصلت در تو جمع شد، پروردگار متعال تو را با عطای علم سرّ، اکرام خواهد فرمود.»

توصیه‌های چهارده‌گانه:

اول: آن‌كه نمازهاي يوميه خويش را در اول وقت آن‌ها به جاي آوري.

دوم: آن‌كه در انجام حوايج مردم، هرقدر كه مي‌تواني بكوشي و هرگز مينديش كه فلان كار بزرگ از من ساخته نيست،‌ زيرا اگر بنده خدا در راه حق، گامي بردارد، خداوند نيز او را ياري خواهد فرمود.

سوم: آن‌كه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هرچه داري، ‌در راه ايشان خرج و صرف كني و از فقر در اين كار پروا منمايي. اگر تهيدست گشتي، ديگر تو را وظيفه‌اي نيست.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مكن و تقوا و پرهيز پيشه خود ساز.

پنجم: به آن مقدار تحصيل كن كه از قيد تقليد وارهي.

ششم: بدان‌که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عکس، اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد.

هفتم: بدان‌که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

هشتم: عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال، دوم توجه در نماز و اصلاح آن. اگر این دو درست باشد باقی درست است. عمده همّ حقیر، اصلاح قلب است و ذکر «یا حیّ و یا قیوم» سحرگاه برای همین است.

نهم: بین‌الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید: یکی اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده‌اید، شکری کنید؛ و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

دهم: دیگر آن‌که هر روز صدقه دهید، ولو به وجه مختصر. شب‌ها قدری در بی‌اعتباری دنیا و انقلاب آن فکر نمایید و ملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می‌کند.

نخست موعظه پیر می‌فروش این بود/ که از معاشر ناجنس احتراز کنید

یازدهم:  در مورد ذکر، در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول ذکر شوید.

دوازدهم:  برای توفیق تهجد و گشایش در کار؛ هر صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً یس غفلت منما.

سیزدهم: حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می‌آید، جز به وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردم صالح زایل نمی‌گردد.

چهاردهم: بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکرین تأکید دارند و گفته‌اند ضرری که یک وسوسه به وجود می‌آورد، در طول سال‌های دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.

منبع : نامه‌های عرفانی‌نشان از بي‌نشان‌ها

 نظر دهید »

رسول اکرم (ص) : حیاء در آموختن و پرسیدن جاهلانه است

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

  

                                                                                                                                                                                                                                                                                                

 

شرح حدیث « الحیاءُ حیاءان، حیاءُ عقلٍ و حیاء حُمْقٍ و حیاء العقل، العلم و حیاءُ الحُمقِ، الجهل. »

مربوط به حضرت رسول اکرم (ص) ؛ تحف العقول صفحه ۴۵.

حیاءِ عقل آن است که انسان از روی عقل احساس حیاء کند، مثل حیاء در هنگام ارتکاب گناه، و یا حیاء در مقابل کسانی که احترامشان لازم است و این حیاء علم است، یعنی رفتاری عالمانه می‌باشد.

و حیاء جهل آن است که از پرسیدن و یادگرفتن یا از عبادت کردن و امثال آن، حیاء کند (مثل کسانی که در بعضی محیط ها، از نماز خواندن، خجالت می کشند) و این حیاء، رفتاری جاهلانه است.

 نظر دهید »

عوامل در راه خیر بودن

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

مواعظ و اندرزهای امام سجاد (علیه السلام)

ابن آدم! إنّک لاتزال بخیر ما کان لک واعظ من نفسک وما کانت المحاسبة من همّک وما کان الخوف لک شعاراً والحذر لک دثاراً.

(تحف العقول صفحه ۲۸۰)

گرچه انسان از موعظه دیگران بی‌نیاز نیست، لکن موعظه‌ای که از درون انسان برمی‌خیزد بهترین موعظه است، چون هرکسی به صفات و عیوب خود از همه آگاه‌تر است.
باید همت انسان این باشد که خود را محاسبه کند. اگر دیگران ما را محاسبه نکنند، دلیل نمی‌شود که ما خود را محاسبه نکنیم. محاسبه، از لغزش‌های آینده انسان جلوگیری می‌کند.
مراد از خوف، خوف از خدا و عذاب او و کردار بد انسان است نه ترس از مردم و قدرتهای پوشالی.
حذر، به معنای احتیاط است لکن نه به این معنا که انسان دست از فعالیت بکشد بلکه باید در میدانهای مختلف وارد شده اما همواره احتیاط و پرهیز را رعایت کند که معنای تقوا هم همین است.

 

 نظر دهید »

همه ضرر و زیان‌های جامعه در اثر چهار صفت

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

من مواعظ علی علیه السلام:

من استطاع أن یمنع نفسه من أربعة اشیاء فهو خلیق بأن لاینزل به مکروهٌ أبداً قیل: وما هنّ یا أمیرالمؤمنین! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّوانی.

(تحف العقول صفحه ۲۲۲)

هرکس این چهار صفت را از خود دورکند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دست‌اندرکاران و رؤسای جامعه، هیچ‌گاه حادثه و واقعه ناخوشایندی، متوجه او نخواهدشد:
۱- عجله، بدون تأنّی و دقت، تصمیم‌گیری کند یا کاری را اجراء نماید (عجله غیر از سرعت در عمل است).
۲- لجاجت، یکی از مسائل خطرناک و بلاهای دامن‌گیر، اصرار و پافشاری ناحق، در مسأله‌ای است که چون این حرف را گفته و یا چنین موضعی اتخاذ کرده حاضر نیست عقب‌نشینی کند و لو خلاف آن ثابت شود.
۳- مغرورشدن و خودشگفتی، که انسان نقص‌ها و ضعف‌های خود را ندیده و احیاناً محسناتش را بزرگ بشمرد.
۴- کاهلی و سستی، کار امروز را به فردا افکندن و تأخیر انداختن.
بنده، در اثر تجربیاتی که در سالهای متمادی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که این سخن علی (علیه السلام) واقعاً حکمت تمامی است و همه ضرر و زیان‌هایی که متوجه جامعه شده است در اثر این امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفیق خودش از این صفات دور بدارد.

 نظر دهید »

خشوع منافقانه

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

من مواعظ النبی صلی الله علیه وآله وسلّم:

إیّاکم وتخشّع النّفاق وهو أن یُری الجسد خاشعاً والقلب لیس بخاشع.

(تحف العقول صفحه ۶۰)

مراد از خشوع در این حدیث، خشوع در مقابل خداوند است در حال نماز و دعاء و ذکر، اگر انسان طوری باشد که وقتی کسی به او نگاه می‌کند خشوع را در او احساس کرده و توّهم می‌کند که دارای قلب خاضعی است، اما در باطن هیچ خبری نباشد، خشوع منافقانه است.
از دعائی که در صحیفه ثانیه سجادیه به این مضمون نقل شده که «اللهم ارزقنی عقلاً کاملاً و… و لبّاً راجحاً» استفاده می‌شود که انسان لبّی دارد و قشری، قشر او همین ظاهر و لُبّ او باطن وی می‌باشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاکر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در مادیات باشد بسیار مذموم است.
پروردگارا به ما لبّ راجح روزی گردان

 نظر دهید »

راه‌های جلوگیری از تسلط شیطان

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و ششم دی‌ماه ۸۹ (یازدهم صفر ۱۴۳۲).

«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
شافی، صفحه‌ی ۶۵۲

فی الفقیه، عن الصّادق (علیه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: «من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوّه من عنقه». اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند. یکی از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظه‌ی خود و فعال کند در موعظه‌ی خود، همین دعاهاست، دعاهای مأثور - صحیفه‌ی سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزی؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح برای انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه».

[دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکننده‌ای، منع‌کننده‌ای، هشداردهنده‌ای داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستی، همراهی که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائی کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومی است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستی داشته باشد، همراهی داشته باشد، همینی که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کننده‌ی انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نمیشود. هر کسی انسان را نصیحت کند، اگر قدری لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلی مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جای اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیری کند انسان را.

 

 نظر دهید »

شهدای مدافع حرم الگوی عملی و علمی تبعیت از ولایت هستند

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

حجت الاسلام یدالله غلامی مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه  ساری در مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم ، گفت: شهدای مدافع حرم برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) از دنیا و زندگی خود گذشتند تا اسلام و آرمان های انقلاب اسلامی همچون گذشته زنده و پویا باقی بماند.

 مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه کربلا گفت: شهدای مدافع حرم با تاسی از سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به دفاع از حریم حرم اهل بیت (ع) برخاستند و شهادت را آرمانی دست یافتنی در این حرکت و جوشش خود دیدند.

نماینده ولی فقیه، شهدای مدافع حرم را الگوی عملی و علمی تبعیت از ولایت دانسته و بیان داشتند: این جان فشانی ها و ایثار گری ها از سوی جوانان این مرز و بوم نشان از محبت اهل بیت(ع) در دل و جان این شهدا دارد .

 نظر دهید »

ویژگى ‏هاى قلب سلیم ومریض

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

استاد قرائتی در سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر به بیان آموزه هاو  نکته های آیه  هفتم سوره بقره  پرداخته است.

« خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى‏ أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏ ‏» (بقره / 7)

کافران، عقل و چشم و گوش دارند؛ اما گویا کارهای زشت و روحیۀ تعصّب و لجاجت، پرده‌ ای در برابر آنان کشیده است که قدرت دیدن و شنیدن حقایق را از دست داده‌ اند و این کیفری است که خداوند در دنیا به‌ طور طبیعی برای آنان مقرر فرموده است. در قیامت نیز عذاب بزرگ در انتظار آنان است.

*  از اين آيه مى‌آموزيم:

* اگر كسی حق را فهميد، ولی آن را پنهان کرد، قدرت حق‌بینی خود را از دست می‌دهد و خداوند هم بر چشمِ دل او سرپوش می‌گذارد و اين كيفر خدا برای اوست.

* امتياز انسان بر حيوان، درك حقيقت و بينش صحيح است كه با كفر، اين امتياز را از دست می‌ دهد.

*نکته‌های آیه:

مهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مى ‏زند، كیفر لجاجت‏ هاى آنان است. چنانكه مى‏ خوانیم: «یطبع اللَّه على كلّ قلب متكبّر جبّار» (غافر، 35) خدا بر دل افراد متكبّر و ستم‏ پیشه، مهر مى‏ زند. و در آیه 23 سوره جاثیه نیز مى‏ خوانیم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مى‏ روند مهر مى ‏زند. بنابراین مهر الهى نتیجه انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه یك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.

مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است.

سه نوع قلب را قرآن معرّفى مى‏ كند:

قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض

* ویژگى‏هاى قلب سلیم

‏الف: قلبى كه جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه» (نورالثقلین،  ج‏4، ص‏57)

ب: قلبى كه پیرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.(نهج ‏البلاغه، خطبه 214)

ج: قلبى كه از حبّ دنیا، سالم باشد.(تفسیر صافى)

د: قلبى كه با یاد خدا، آرام گیرد. (فتح، 4)

ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است. (حدید، 16)

البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام مى‏گیرد و هم از قهر او مى‏ترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم» (انفال، 2) همانند كودكى كه هم به والدین آرام مى‏گیرد و هم از آنان حساب مى‏برد.

* ویژگى‏هاى قلب مریض‏

‏الف: قلبى كه از خدا غافل است و لایق رهبرى نیست. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(كهف،28)

ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاویز مى‏ گردد. «فامّا الّذین فى قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة» (آل‏ عمران،7)

ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسیة» (مائده،13)

د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا یكسبون» (مطففین،14)

ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه علیها بكفرهم» (نساء،155)

 نظر دهید »

جشن‌های نیمه شعبان باید هرچه بیشتر و با عظمت‌ تر برگزار شود

25 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

           

                                     

   توصیه آیة‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی به منتظران

                                                                                              

جشن‌های نیمه شعبان  بایدهرچه بیشتر و با عظمت‌تر باشد و ان‌شاءالله طوری برگزار شود که اسباب خوشحالی حضرت ولی‌عصر‌ عجل‌الله‌تعلی‌فرجه‌الشریف و اسباب عزت دین باشد.

 

ایشان با تأکید بر اهمیت و ضرورت پاسخ به شبهات در باب ولایت و مهدویت و اثر آن در بازگشت افراد از راه انحراف و توبه از اشتباه، ابراز کردند: بسیاری از کسانی بوده‌اند که با شبهات و عدم قدرت بر پاسخ‌گویی توسط خودشان به گمراهی کشیده شده‌اند، ولی هنگامی که شبهات توسط علما و بزرگان پاسخ داده شد، توبه کرده و از راه خطایی که رفته‌اند برگشتند.

 

حضرت آیةالله صافی گلپایگانی با اشاره به این‌که باید برنامه‌ها و مطالب ارائه‌شده در زمینه مهدویت، قوی و مستدل باشد، تصریح کردند: اگر مطالب در این زمینه ضعیف ارائه شود، اثر آن مطالب قوی را هم از بین خواهد برد.


منبع :افق خانواده

 نظر دهید »

سفارش مکرر آیت الله بهجت به طلاب

24 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                                           

 

  سفارشی که مرحوم آیت الله بهجت کرارا به طلاب می کردند این بود که معراج السعاده مرحوم نراقی را روزی یک صفحه بخوانند و تا حد توان به آن عمل کنند.

 نظر دهید »

سه مژده خداوندبرای توبه کنندگان

24 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

                                                                                                                                                                          

 
 سه خصلتی که به توبه کنندگان اعطاشده،مطابق آیات شریفه ی قرآن عبارت است:

1- خداوندتوبه کنندگان رادوست دارد.(سوره بقره،آیه222)

2-ملائکه برای آنان استغفارمی کنند.(سوره غافر،آیات 9-7)   

3- خداوندآنانرامشمول غفران ورحمت خویش قرارخواهدداد.(سوره فرقان،آیات(70.-68)     

                                                                                                                   

 نظر دهید »

چند کلمه خارجی در کتابی نباشد آن را بدون ارزش می‌دانند!

24 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


عمده این است که ما ذهن این جوان‌ها و حتی پیرها و روشنفکرنماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آنها یاد بگیریم. در حالی که عده‌ای زبان خودشان را کنار گذاشته و ارزش را به چند کلمه انگلیسی در کتابی می‌دانند، با اینکه با زبان خودشان همان مطلب را می‌شود فهماند. اگر در کتابی چند کلمه خارجی نباشد، آن کتاب را بدون ارزش می‌دانند. آنها می‌خواستند که تمام وجود ما در اختیارشان باشد که هر طوری می‌خواهند عمل کنند. و شما تابلوها را دیده بودید که اکثراً  از دوافروشی گرفته تا کتاب فروشی و غیره دارای اسم‌های خارجی بودند، و این همه به خاطر این بود که ما فرهنگ خودمان را فراموش کنیم… و آیا به صرف اینکه اسلام از عرب آمده ما باید با آن مخالفت کنیم، و آیا این همان نژادپرستی نیست که اروپایی‌ها می‌خواهند به وسیله آن ما را به استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدایی بیندازند؟                       پیام امام خمینی (ره)؛ ۱۷ آبان
                                

 سایت رهبری

 نظر دهید »

دلنوشته ای برای نائب‌ المهدی(عج ا ...)

24 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

رهبرم!

من دينم را از تو مي گيرم، من راهي را مي روم كه تو مي روي و قدم بر جاي پاي تو مي گذارم. من به ولايت تو افتخار مي كنم چرا كه ولايت تو را ولايت امام زمان (عج ) مي دانم.

در اين وانفسا كه هر كسي برداشتي از دين دارد و هر ناكسي تراوشات ذهني خود و افكار و انديشه هاي وام گرفته از غربي ها و مادي پرستان را به ساحت دين مي چسباند و به نام دين به خورد توده ها مي دهد، من ديني را بر مي گزينم كه تو منادي آن باشي. من ولايتت را مي پذيرم تا حدود آزادي را بر اساس قانون خدا برايم معين كني.

برخلاف نظر كوته نظران و كج انديشان و معاندان، من برده و بندة تو نيستم،چرا كه تو ارباب نيستي؛ من بندة آزاد خداوندم كه پيرو توأم و تو رهبر مني، من گوش به فرمان توأم و تو فرمانده مني، من مريد توأم و تو مراد مني.

من تو را شبیه ترین مردمان به امامان معصوم (ع) می بینم، در دیانت و هدایت مردم به سوی خدا، در تدبیر و رهبری حکومت اسلامی، در سیاست مبارزه و مقابله با دشمنان اسلام و قرآن، در فهم سیاسی و اجتماعی از دین، در شجاعت و شهامت ودر صبر و بردباری، در ساده زیستی و زهد معنوی ، … تورا بر سیره و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) می بینم.

من تو را تنها نمي گذارم تا در روز قيامت روي زشت كوفيان را نبينم .

من تو را تنها نمي گذارم تا وقتي پرسيدند امامت كيست ؟ نام زيباي تو را با افتخار بر زبان آورم. من در دنيا با تو مي مانم تا روز قيامت كه هر كس به دنبال امامي سرگردان مي شود ، مرا با تو محشور كنند و تو دست مرا بگيري. من تو را تنها نمي گذارم تا در روز قيامت همراه علي (ع) باشم.

رهبرم تو تنها نيستي، تو رهبر قبيلة عشقي؛ آنان كه خون مسلماني در رگ هايشان جوششي دارد، عشق به ولايت هم در دلهايشان موج مي زند. تو رهبر بسيجي هايي، تورهبرهمه مسلمانانی. تو رهبر همة كساني هستي كه چشم انتظار ظهور مهدي اند.  شيفتگان عدالت و زهد علي (ع ) چون در دوران آن حضرت نبوده اند با پيروي از تو و دفاع از ولايت تو وفاداري خود را به او اثبات مي كنند .  و قلب خود را با سخنان علي گونة تو تسكين مي دهند و عاشقان امام زمان (عج ) گوش به فرمان تو براي اجراي فرامين آن امام موعود تمرين اطاعت مي كنند و اگر چه سعادت حضور در دولت كريمة آن حضرت را نيافته اند ولي دلخوشند كه در تحت ولايت اميري صالح از ياوران او روزگار را سپري مي كنند.

عكس تو بر ديوار هاي بلند قلوب مسلمانان نقش بسته است و اين عزتي خداوندي است كه به آن رهبر فرزانه عطا شده و ليكن اهل نفاق آن را نمي فهمند:

وَ لِلّهِ الْعِزّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون (قرآن كريم )

منبع : نرم افزار خورشد هدایت 2

 نظر دهید »

مهمترین قرارگاه جمعی ازدیدگاه مقام معظم رهبری

23 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 يکي از مهمترين قرارگاه‌ها در کشور طبق فرمايش رهبر انقلاب، «سنگرهاي نمازجمعه» است.ایشان فرمودند: «نماز جمعه يک قرارگاه است؛ قرارگاه ايمان، قرارگاه تقوا، قرارگاه بصيرت، قرارگاه اخلاق. اين قرارگاه داراي ويژگي‌هاي برجسته‌اي است. اولا که فرصت اجتماع است مردم را گرد هم جمع ميکند؛ ميتوانند قرار بگذارند. از يک طرف جايي است که آنجا هدايت‌گري (سياسي و فرهنگي) انجام مي گيردخوشبختانه از برکات انقلاب اسلامي راه اندازي اين «سنت پايدار» در اقصي نقاط کشورمان بوده است. شايد بتوان اهميت و حساسيت اين فريضه و قرارگاه را از ميزان حساسيت دشمنان نسبت به آن تاحدودي درک کرد. در سالهاي گذشته به خصوص سالهاي اوليه انقلاب منافقان و دشمنان همواره سعي داشته‌اند با روش‌هاي سخت و خشن مانند بمب‌گذاري، حمله تروريستي و يا بمباران با آن برخورد کنند. پنج شهيد محراب در اين جايگاه به شهادت رسيدند. گاهي نيز از روشهاي نرم و غيرفيزيکي براي هجمه بر آن استفاده کردند. ۱۴/۱۰/۹۴

سایت رهبری.

 نظر دهید »

گلچینی از بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز جانباز

22 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

                                                                                                                                                          

یکوقت در مورد جانبازها فکر میکردم، که به نظرم رسید گاهی فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسی است که بعد از آن‌که قسمتی از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضای شهیدی را با خودش همراه کرد و در بقیه‌ی مدت زندگی و عمرش هم متقی و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خدای متعال در مورد این‌گونه از مجروحین جنگ در قرآن میفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». کلمه‌ی «عظیم» در پایان این آیه‌ی شریفه، قابل تأمل است.                                                                                                                                                                                                                 سخنرانی در مراسم بیعت گروه کثیری از جانبازان

شما، هم عضو شهیدی را با خود همراه دارید، و هم زنده‌اید و از تنعمات زندگی در حد زیادی برخوردار میشوید. وقتی انسان بین مرگ و زندگی قرار میگیرد، اگر به او بگویند زنده بمان، اما فلان عضو را نداشته باش و یا این‌که مرگ را انتخاب کن، میگوید زنده بمانم، آن عضو را هم بگیرید. زندگی شیرین است و هر انسانی آن را میخواهد. بنابراین، جانبازان ما، هم از نعمت زندگی برخوردارند، و هم عضو شهیدی را با خود همراه دارند، و هم - اگر تقوا و احسان را در عمل رعایت کنند - به آن اجر عظیم و باورنکردنی میرسند. قدر این نعمات را بدانید.                                                  

                                                                                                                                           سخنرانی در مراسم بیعت گروه کثیری از جانبازان ۲۸/۰۴/۱۳۶۸

 

عطر جهاد و شهادت، در این فضا پراکنده است. آزادگان، کسانی هستند که افتخار سالهای پربرکت و پراجر دوران زندگی جوانی خودشان را همراه دارند و یاد روزها و ساعتها و لحظه‌های دشوار و پرخاطره‌یی را برای ما زنده میکنند. هر ساعتی که شما گذراندید، پیش خدا محفوظ است. آن شبهای طولانی و پررنج، آن روزهای پرهراس و دشوار، آن سختیها و فشارها، آن مرعوبیتها، آن گرسنگی و سرما و گرما، آن دوری و غربت و جفا کشیدن از نااهلان و ایستادگی در مقابل خواست دشمنان خدا و همه‌ی این ساعتها و لحظه‌ها و رنجها، در دیوان الهی محفوظ است. خیال نکنید که اینها از بین رفت. همه‌ی اینها، مثل یک نوار صوت و تصویر مانده است. یک لحظه‌ی از این لحظات، از بین نرفته و پیش خدا موجود است. شما جانبازان عزیز هم همین‌طور؛ شبهای سختیتان، رنج میدان جنگتان، سختی بیمارستان و بسترتان، دردهایتان، رنجهای ناشناخته‌تان. و شما خانواده‌های شهیدان، صبرتان، داغ سوزنده و درعین‌حال شیرینتان، فراق عزیزانتان، فقدان میوه‌ی دلتان، چون برای خداست، همه و همه محفوظ است.

                                                                                                                 سخنرانی در دیدار با گروهی از آزادگان ۰۲/۰۸/۱۳۶۹

 

 

 نظر دهید »

حدیث منزلت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

22 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

حاج شیخ عباس قمی (ره) مولف کتاب مفاتیح الجنان گوید که روایت شده در خبری از حضرت سیدالساجدین علیه السلام آنچه حاصلش آن است که فرمودند خدا رحمت کند عباس را که ایثار کرد بر خود برادر خود را و جان خود را فدای آنحضرت نمود تا آنکه در یاری او دو دستش را قطع کردند و حق تعالی در عوض دو دست او دو بال به او عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت مانند جعفر بن ابیطالب پرواز میکند و از برای عباس (ع) در نزد خداوند منزلتی است در روز قیامت که مغبوط جمیع شهداء است و جمیع شهدا را آرزوی مقام او است. مفاتیح الجنان ( حاج شیخ عباس قمی ره ) صفحه 719

 نظر دهید »

نامگذاری حضرت عباس علیه السلام

21 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

نام مبارک عباس، صیغه مبالغه از ماده عبس است که به معنی درهم شدن بشره و قبض و گرفتگی صورت می باشد.

به مضمون «الاسماء تنزل من السماء» (اسامی از آسمان نازل می شود) خداوند در اسم گذاری فرزند الهام می فرماید و اسامی اشخاص غالبا منطبق با احوال و اوصاف مسمّی می باشد آن جناب نیز چون مفاد «اشد علی الکفار» بر دشمنان حق عبوس و در جنگ غیور و مهیب بوده است.

امیرالمؤمنین  علیه السلام  از پس پرده هاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم: شیر بیشه) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترشرو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایى که به وسیله دشمنان اهل بیت  علیه السلام  به وجود مى آمد، چون شیرى خشمگین مى غرید،گردان و دلیران سپاه کفر را درهم مى کوفت و در میدان کربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آورى کرد. شاعر درباره حضرتش مى گوید:

«هراس از مرگ ،چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود».

منتخب طیحی و دیگر کتب در وصف ان حضرت آورده اند که : «کالجبل العظیم و قلبه کالود الجسیم لانه کان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و کان جسورا علی الطّعین و الضرب فی میدان الکافر و الحروب»

«فرزند رشید امیرالمومنین علیه السلام در جنگ ها و غزوات با شجاعان عرب پنجه در افکنده، داد مردانگی می داد و جرأت و قوت را از حیدر کرّار میراث داشت.»

 نظر دهید »

سوگندبه خورشیدوماه !!!...

21 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

حسین (علیه السلام) خورشید و عباس( علیه السلام) ماه

 

مرحوم علامه مقرّم در مورد اطاعت حضرت عباس (علیه السلام )از امام حسین (علیه السلام )، پس از بیان بخشی از فضیلت های ماه بنی هاشم می نویسد: این فضیلت ها همه از پرتو انوار سیدالشهداء، امام حسین (علیه السلام) بود که عباس (علیه السلام )بر اثر پیروی از او کسب نموده و آیینه تمام نمای وجود امام حسین (علیه السلام) شده بود. بی شک حسین (علیه السلام) و عباس( علیه السلام )، از مصادیق بارز این آیات قرآن بودند: «سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ می بخشد و سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است.» حسین (علیه السلام )خورشید است و عباس (علیه السلام) ماه؛ زیرا عباس (علیه السلام) هیچ سخنی نمی گفت مگر آنکه پیش از آن از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمی داد، مگر آنکه به دلیل پیروی از امامش انجام پذیرد. در یک کلام، عظمت و شخصیت معنوی ابوالفضل (علیه السلام )، به دلیل نور مقدس امام حسین( علیه السلام) بود که در آینه وجود پیراسته اش می تابید.

 


 

 

 

 نظر دهید »

تبریک میلاد سلاله رسول الله(ص)

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


فاطمه (ص)آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست


چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین(ع)

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست


ولادت امام حسین بر ولیعصر(علیهم السلام)و نائب برحقش مقام معظم رهبری(مدضله العالی)

 ومحبان آن حضرت مبارکباد.

 نظر دهید »

راز و رمز نیمه شعبان و سوم شعبان

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

سرّمیلاد

تنها ماهی که در آن، شهادت هیچ یک از معصومان واقع نشده، ماه شعبان است .ماهی سرتاسر شادی، خیر و برکت که مهم‌ترین آنان، تولد دو امام همام است .

چه راز و رمزی بین سالار شهیدان علیه السلام و نهمین فرزندش وجود دارد ؟ چرا باید در شب میلاد امام حسین علیه السلام لحظه‌ها را با یاد و نام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چراغانی کرد؟ چرا باید برترین و بهترین عمل در شب نیمه شعبان،زیارت امام حسین علیه السلام باشد ؟ بارزترین پیوند این دو دردانه هستی چیست ؟


یکی از اعمال سالروز میلاد امام حسین علیه السلام دعایی است که در توقیع مبارک امام حسن عسکری علیه السلام به قاسم بن علاء همدانی آمده است . در فرازی از این دعا عرضه می‌داریم:

ِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هَذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ بَکَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِیهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ لَمَّا یَطَأْ لَابَتَیْهَا قَتِیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الْأُسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْکَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَیْبَتِه.

پروردگارا! از تو می‌خواهم به حق مولود این روز؛ کسی که وعده و خبر شهادتش، قبل از تولدش داده شده و آسمان و هر کس در آن بود و زمین و هر کس روی آن بود، بر او گریستند. در عوض شهادتش، امامان از نسل او قرار داده شدند و شفا در تربت او جای گرفت و فوز و رستگاری با او مقرر شد، در روز رجوع و بازگشت او و اوصیای خاندان وی، بعد از قائم آنان و سپری‌شدن غیبت او.

روز تولد امام حسین علیه السلام سخن از ایام بعد از غیبت فرزندش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. یعنی این که رجوع و بازگشت آن بزرگواران، بعد از انقضا و سپری‌شدن ایام غیبت ولی الله الاعظم است؛ ولی چون آن حضرت ظهور فرماید، زمینه آمدن آن انوار طیبه، فراهم خواهد شد و‌ آنان نیز بعد از آن خواهند آمد. البته از بعضی اخبار رجعت استفاده می‌شود که آمدن آن انوار طیبه، بعد از انقضای ایام غیبت و نیز سپری‌شدن دوران حکومت و فرمانفرمایی آن ولی دوران و صاحب العصر و الزمان است.

نیمه شعبان و یاد امام حسین
زیارت امام حسین علیه السلام همیشه و همواره مورد سفارش و تاکید بوده است؛ اما شب میلاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه

الشریف از شب‌های زیارتی مخصوص سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام است. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید:

هر کس شب نیمه شعبان، مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کند، خداوند متعال گناهان او را می‌بخشد.

از امام پرسیدند: «آیا خداوند عزوجل تمام گناهان را می‌آمرزد؟» امام علیه السلام فرمود:

آیا این را برای زائران حسین علیه السلام زیاد می‌دانید؟ چگونه نیامرزد؟ در حالی که زائر حسین، مانند کسی است که خداوند عزیز و بلند مرتبه را در عرش زیارت کرده باشد.

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام در این‌باره می‌فرماید:

در نیمة شعبان، منادی‌ای از آسمان ندا می‌کند: «ای زائران حسین! برگردید؛ در حالی که آمرزیده شده‌اید و ثواب شما بر خدا و نبی او

حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم است.»

آن حضرت همچنین می‌فرماید:

زمانی که اول ماه شعبان فرا رسد، منادی‌ای از زیر عرش ندا می‌دهد: «ای کسانی که در کوی حسین بار انداخته‌اید! شب نیمه شعبان را از زیارت آن حضرت خالی مگذارید؛ زیرا اگر بدانید در زیارت نیمه شعبان چه مقدار اجر و ثواب است، سال بر شما طولانی می‌شد، تا نیمه شعبان فرا رسد.»

امام صادق علیهم السلام به یونس بن یعقوب می‌فرماید:

ای یونس! شب نیمه شعبان، خداوند هر مؤمنی را که زائر امام حسین علیه السلام باشد می‌آمرزد و به آنان گفته می‌شود: «کارهایتان را از نو آغاز کنید.» یونس به امام عرض می‌کند: «آیا این اجر و ثواب برای کسی است که در شب نیمه شعبان امام حسین علیه السلام را زیارت کند؟» امام علیه السلام فرمود: «اگر مردم می‌دانستند چه ثواب‌هایی برای زائران کوی حسینی است، مردان در نبودن مرکب، سوار بر چوب شده و به زیارت امام حسین علیه السلام می‌شتافتند.»

این فرمایش امام علیه السلام اهتمام زیارت امام حسین علیه السلام در شب میلاد امام زمان علیه السلام را بسیار واضح می‌سازد. در عظمت فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام همین بس که امام سجاد علیه السلام می‌فرماید:

هر کس دوست دارد با یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مصافحه کند، امام حسین علیه السلام را در شب نیمه شعبان زیارت کند که فرشتگان و ارواح پیامبران، برای زیارت آن حضرت، از خداوند کسب اجازه می‌کنند و به ایشان اجازه داده می‌شود؛ پس خوشا به حال کسانی که با ایشان، مصافحه کرده و ایشان با آن‌ها مصافحه کنند.

تحلیل تولد و یاد
چرا در تولد او باید نام دیگری بر لب نقش ببندد؟ چرا هر دو نام با هم پیوند خورده است؟ تا حدی که در شادی و غم، تفکیک آن دو ممکن و میسر نیست؟

در میلاد امام حسین علیه السلام خداوند متعال برای حضرت زهرا علیها السلام چشم روشنی می‌فرستد و در آن، نام مبارک آخرین حجت الهی با خصوصیات و صفات و ویژگی‌های منحصر به فرد برجسته می‌شود.

در میلاد امام زمان علیه السلام نیز عاشقان و شیفتگان، یاد اباعبدالله علیه السلام را در دل‌های خود احیا می‌کنند و جان خود را صفا می‌بخشند.

روشن است که زندگی و قیام حسین علیه السلام بدون زندگانی و قیام مهدی علیه السلام نافرجام است و فرجام آخرین دولت، در گرو زمینه‌هایی است که سالار شهیدان آن را فراهم کرده است. پشتوانه انتظار و حکومت عدل جهانی، عاشورا است و ظهور، تنها پاسخ کربلا است. بی‌شک، دو جریان مهم عاشورا و ظهور، ارتباط تنگاتنگی دارند که پرده و حجاب این ارتباط، با راز و رمز رهبران آن کنار زدنی است.

پایگاه اطلاع رسانی ویژه امور مبلغین استان گیلان.


 

 نظر دهید »

واکاوی مقام بندگی، در شب ولادت امام حسین (ع)

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

در ویژه برنامه «دور عاشقان» رادیو ایران، درباره کلید واژه «بندگی» صحبت می شود.

حسین معصومی تهیه کننده در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی ؛ در خصوص برنامه «دور عاشقان» گفت: در این ویژه برنامه درباره کلید واژه «بندگی» صحبت می کنیم. اینکه این مقام بالاترین مقامی است که انسان به آن می رسد و امام حسین (ع) صاحب این مقام است.

در این بخش نعمتی، کارشناس مجری برنامه با حجت الاسلام و المسلمین امین کثیری گفتگو می کند.

وبه واکاوی این موضوع می پردازد و مقام بندگی را در ادبیات فارسی بررسی می کند.

همچنین حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری درباره این مقام بندگی صحبت می کند.

«دور عاشقان» شب ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار دوشنبه شب از ساعت 19:45 تا 21 با از گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران پخش می شود.

منبع: باشگاه خبرنگاران

 نظر دهید »

مراحل ومنازل سیروسلوک علما

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

علامه طباطبایی (ره):

«تائب بايد به مقامى برسد، كه من و تویی در ميان نبيند، و غير حق از ماسوى و حتى خود را نيابد، و معرفت بدون رسيدن به مقام عزت حاصل نمی‌شود، زيرا در مناجات شعبانيه می‌خوانيم: «وَ اَلحِقنى بِنُورِ عِزَّكَ الاَبهَج، فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً، وَ عَن سِواكَ مُنحَرِفاً«، و مرا به نور درخشان صفت عزتت بپيوند، تا شناساى تو گشته، و از غير تو منحرف گردم. يعنى از ماسوى چشم بپوشم و غير تو را نبينم.»

در محضر علامه طباطبائی ، س493، ص 201

 نظر دهید »

حرف دل با خدا

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

????فرازی از مناجات زیبای شعبانیه ????

خدايا!❤️

❄️ شنواى دعايم باش آنگاه كه می خوانمت، ????????
❄️و صدايم را بشنو آنگاه كه صدايت مي كنم، ????????
❄️و به من توجّه كن هنگامی كه با تو مناجات می نمايم،????????
❄️به پاداشى كه نزد توست اميدوارم،????
❄️آنچه را كه در درون دارم می دانى????،
❄️بر حاجتم خبر دارى، نهانم را می شناسى،????
❄️كار بازگشت به آخرت و خانه ابدی ام بر تو پوشيده نيست،????
❄️و آنچه كه می خواهم به زبان آرم، و خواهش خويش را بازگو كنم و هم آنچه را كه براى عاقبتم اميد دارم، بر تو پنهان نيست، ????

و تنها به دست توست نه به دست غير تو????

فزونى و كاستی ام و سود و زيانم،????

پس بهترینها را بر من مقدر کن ????????

❤️ یا ذالجلال و الاکرام ❤️

 نظر دهید »

کلبه احزان

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


حاج آقا قرائتے؛
تیر سہ شعبہ یعنے چہ؟

همین بد حجابے سہ شعبہ دارد!

↫یڪ شعبہ اش اینست ڪہ خودمان گناہ میڪنیم
↫یڪ شعبہ اینڪہ دیگران را بہ گناہ انداختیم
↫یڪ شعبہ قلب امام زمان است ڪہ ما نشانہ گرفتیم.

 نظر دهید »

عاشقانه هایی با خدا

20 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

    

گفتم منم اهلِ خطا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم شکستم توبه‌ها…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم شکسته بالم و????
پیش نگاهت لالم و????
الکن شدم وقت دعا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم که اِی ستّار من،❤️
اِی حضرت غفّار من❤️
من بر خودم کردم جفا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم ز خوبی خالی‌ام،????
من دانه‌ای پوشالی‌ام????
بنگر تهی‌دستم خدا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم که احوالم بد است،????
از بس گناهم بی‌حد است????
بخشیده‌ای این بنده را؟…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم که نفسم سرکش است،????
جایم درون آتش است…????
أِغفرلنا، أِغفرلناَ…❤️????❤️
گفتی که بخشیدم، بیا❤️

گفتم دخیل کوثرم،❤️
من عاشق پیغمبرم❤️
هستم محب مرتضی…❤️

گفتی که بخشیدم، بیا❤️


گفتی که نالان می‌شوم،????
مانند باران می‌شوم????
با روضه‌ی کرببلا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️


قربان مهربانیت ای ارحم الراحمین من❤️❤️❤️

 

 

 نظر دهید »

راه غلبه برشیطان

19 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

  وبرای غلبه به شیظان رجیم بایداین نکات رابکاربریم .

اول :ذکرخدارافراموش نکنیم .(سوره مجادله،آیه 19).

دوم:به خداپناه بردن است .(سوره مومنون،آیه 82و83)(سوره فلق،آیه1)(سوره ناس،آیه1).

سوم: صدقه دادن است که درروایت است که شیطان رااره کرده ومی برد.

چهارم:مبارزه بانفس اماره است .(سوره نازعات ،آیه 40 )

پنجم: دنبال علم وعالم رفتن است زیرا نیروی علم مدافع عالم است ازشرشیطان .

ششم:خلوت نکردن بازنان نامحرم است وبه عکس خلوت کردن بازنان نامحرم یکی ازبهترین راه های

غلبه شیطان است برانسان چنانکه شیطان به حضرت نوح وحضرت موسی گفت.

هفتم: نگه داشتن زبان ازغیبت ،تهمت،دروغ،فحاشی،ناسزاگویی و…

هشتم:توبه واستغفار.

نهم:تداوم محافظت براستغفار.

دهم:شناخت کاروگفتارشیطان.

یازدهم:دشمن ابلیس لعین وشیطان رجیم بودن.

دوازدهم:دوری ازکارهای شیطان وازشیطان پرستان،مجالسی که شیطان درآن راه داردنرفتن،

دوری ازویدئوکلوپ های دارای مفاسداجتماعی ودوری ازمجالس رقص وغیره

سیزدهم:حرص وحسدوکبر رادرخودراه ندادن.

چهاردهم:دوری ازهرگونه گناه.

منبع:گنجینه جواهر یاکشکول ممتاز مولف:حاج شیخ مرتضی احمدیان

 نظر دهید »

«تولی» و«تبری» در روایات

19 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

افراد ازلحاظ« تولی »و«تبری» به چنددسته تقسیم می شوند:

1-افرادی که جاذبه ودافعه ندارند.نه کسی آنه رادوست می داردونه کسی رادوست دارندوباکسی هم دشمنی

ندارند.این گونه افراددرجامعه ،موجودی بی اثروبی خاصیت هستند.

2-مردمی که دیگران رادوست می دارند،باهمه می جوشندوگرم می گیرند،وباهیچ کس دشمنی ندارندوازهیچ

کس اظهاربیزاری وتنفرنمی کنند.

این گونه رفتار،برای انسان هدفدارومسلکی [که فکروایده ای رادراجتماع تعقیب می کندوفقط به منفعت خود

نمی اندیشند] میسرنیست واین روش زندگی کردن، روش متظاهران دروغگو است.

3-مردمی که همه رادشمن دانسته ودفع می کنندوهیچ کس رادوست والگوومقدس نمی دانند. این هانیزافرادی

ناقص هستندو این دلیل براین است که فاقد خصال مثبت انسانی می باشند.

4-مردمی که «تولی» و«تبری»دارند.پاکان وخوبان رادوست می دارندوباناپاکان ومفسدان دشمن بوده واز آنها

بیزاری می جویندوهردورادرکنارهم ودرحدمطلوب دارامی باشند.(1)

مطلوب ترین انسان همین نوع چهارم است که دراین باره روایات فراوانی داریم من جمله اینکه :

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)روزی به یارانش فرمود: کدامیک ازدستگیره های ایمان محکمترومطمئن تر 

است ؟یاران عرض کردند:خداورسولش آگاه تراست؛وبعضی نمازوبرخی گفتند:زکات،وعده ای گفتند:حج وعمره ،

 نمازوبرخی گفتند:زکات،وعده ای گفتند:حج وعمره ،وبعضی گفتند:جهاد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود:

همه آنچه گفتیددارای فضیلتی است ولی پاسخ نیست،بلکه محکمترین ومطمئن ترین دستگیره های

ایمان،دوست داشتن دوستان خدا و بیزاری جستن ازدشمنان  خداست.(2)

 

1-جاذبه ودافعه علی علیه  السلام ،علامه مرتضی مطهری ،ص21-28- باتلخیص وتغییر.

2-اصول کافی ،ج2-،ص125.

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

پنج خصلت لازم زندگی

19 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

  

پنج خصلت هست که هرکدام ازآنها نباشدزندگی انسان ناقص،عقلش زایل و قلب اومشغول خواهدبود :

الف ) سلامت بدن

ب) امنیت

 ج)وسعت رزق

د) مونس موافق (همسر؛ فرزند؛وهم نشین صالح ونیک)

ه)پنجمین صفت که جامع همه این صفات است،بی تکلف بودن وساده زیستی وترک تشریفات وچشم وهم 

چشمی می باشد.

قال الصادق علیه السلام «خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب:

فاولها صحةالبدن والثانی:الا من والثالثة السعة فی الرزق والرابعة الانیس الموافق قلت وماالانیس الموافق؟

 قال:الزوجة الصالحه والولد الصالح والجلیس الصالح والخامسة وهی تجمع هذه الخصال الدعة».

 .(بحارالانوار،ج 71،ص186؛ وسائل الشیعه،ج20 ، ص51 )

  

 نظر دهید »

مناجات شعبانیه ازدیدگاه امام خمینی (ره)

19 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

تاکید برخواندن مناجات شعبانیه

مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند. مع ذلک آن طور مناجات می کردند، برای اینکه خود بین نبودند. هرچه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر، نه امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات می کند، برای اینکه می بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط ، همه هم دنبال او هستند، همه فطرت ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی فهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که می فهمند، آنها وارسته می شوند و می روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. انه کال ظلوما جهولا را که در آیه شریفه وارد شده است که عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین بعد می گوید: انه کان ظلوما جهولا بعضی می گویند که «ظلوما جهولا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوما» که همه بت ها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمی توانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمی توانیم باشیم، لکن می توانیم در آن راه باشیم. (صحیفه امام، ج19، ص253)

 نظر دهید »

اهمیت فرستادن صلوات با عجل فرجهم

18 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


یکی از عوامل صالحی که شایسته ی یک شخص منتظر می باشد گفتن «عجل فرجهم» پس از صلوات است و در عین سادگی

و سرعت از بلندترین گام ها در جهت سرعت بخشیدن به ظهور آن حضرت است و از کاری ترین ضربات بر پشت شیطان

لعین بوده و و خود موجب:

ایجاد یکپارچگی در جهت وفای به عهد با امام عصر(عج)

موجب دوری شیطان از شیعیان

موجب صف آرایی شیعیان به عنوان لشگر حق در برابر شیاطین می گردد.

اظهار محبت به حضرت ولیعصر (عج)با  مداومت به گفتن «عجل فرجهم»

 باعث توجه امام عصر(عج) به انسان وموجب اظهار محبت متقابل آن

حضرت خواهد شد، البته فرستادن صلوات با «عجل فرجهم» باید همانند نماز با توجه کامل باشد تا مورد رضایت و قبول

حضرت حق قرار گیرد.

مطمئناً رایج شدن صلوات با «عجل فرجهم» در مجامع عمومی  لبیک به

دعوت آن حضرت است که در توقیع شریف فرمود:

« برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که این فرج خود شماست» (بحارالانوار, جلد ۵۳, ص۱۸۳)

کسی که می خواهد برای فرج امام عصر(عج) دعا کنداگرتوجه به این حقیقت داشته باشد خواهد دانست که صلوات فرستادن در

حقیقت دعا کردن برای فرج آن حضرت است.

صلوات چنانکه در روایات ذکر شده به معنی نزول رحمت پروردگار بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) است و

رحمت پروردگار بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) در عالم دنیا با ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه آشکار شده و

روشنایی می دهد .

امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنگاه بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) صلوات بفرست و بعد از دعا برای فرج

حوائج شخصی خود را بخواه که چنین دعایی مورد اجابت قرار خواهد گرفت.

پس بیاد امام زمان(عج) محبوب دل شیعیان و امید دل مستضعفان و حامی ستمدیدگان در هر زمان با صلوات بر محمد و آل

محمد و گفتن جمله عجل فرجهم تعجیل فرج ذخیره الهی را از درگاه ایزد منان خواهیم خواست. «اللهم صل علی محمد و آل

محمد و عجل فرجهم»

 

 

پ

 نظر دهید »

خصوصیات ۳۱۳ نفر از یاران حضرت مهدی

18 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

در روایات درباره یاران حضرت، چند عدد بیان شده است. در برخی روایات به ۳۱۳ نفر و در برخی روایات دیگر، به ده هزار نفر اشاره شده است.
آیا با ۳۱۳ نفر می توان در جنگ پیروز شد؟ البته قیام امام زمان (عج) یک قیام ویژه است که نمی توان درباره جزییات آن به راحتی قضاوت کرد. در عین حال بنا نیست همه یاران حضرت تنها همین ۳۱۳ نفر باشند.
در روایات درباره یاران حضرت، چند عدد بیان شده است. در برخی روایات به ۳۱۳ نفر و در برخی روایات دیگر، به ده هزار نفر اشاره شده است.
ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمی کند. گفتم کامل شدن حلقه به چند نفر است: فرمود: ده هزار نفر». (۲)
در برخی روایات دیگر نیز به دوازده تا پانزده هزار نفر اشاره شده است. امام علی (ع) فرمود: «مهدی میان دوازده تا پانزده هزار یاور قیام خواهد کرد». (۳)
در برخی روایات دیگر به توده های انبوهی اشاره شده که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به یاری امام می شتابند. (۴)
از مجموع این روایات می توان به این جمع بندی رسید که فرماندهان اصلی و مهم ترین یاران حضرت مهدی (عج) همان ۳۱۳ نفر هستند، ولی در رده های بعدی، ده تا پانزده هزار نفر جزو یاران خاص حضرت هستند و در نگاهی کلی، هزاران، بلکه میلیون ها سرباز در این قیام حضور دارند.
در برخی روایات هم به تکمیل یاران حضرت اشاره شده است. امام صادق (عج) فرمود: «سیصد و سیزده نفر با او بیعت می کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، سپس رهسپار مدینه می شود». (۵)
این ۳۱۳ نفر اهل کجا هستند؟
در این باره نمی توان به طور قطع و یقین سخن گفت، ولی از روایات به دست می آید که این افراد از مناطق گوناگون عالم هستند و از نظر معنوی، برترین و کامل ترین افراد زمان خود به شمار می آیند که به محض شنیدن ندای امام زمان (عج) در مکه، به سرعت خود را به آن حضرت می رسانند.
از آنجا که این افراد، فرماندهی قیام حضرت در مناطق گوناگون را بر عهده خواهند داشت، به طور طبیعی، از مناطق مختلف عالم و شهرهای متفاوت خواهند بود.
در روایات آمده که در آغاز ۴۵ تن از نُه قبیله و شهرهای مختلف نزد حضرت گرد می آیند، سپس به این عده افزوده می شود و از شهرهای مختلف و دوردست یاران حضرت با سرعت ویژه ای به سوی حضرت رهسپار می شوند و دور حضرت حلقه می زنند، در حالی که برخی از آن ها حتی هم دیگر را نمی شناسند.
در منابع دینی از بیش از هشتاد شهر و دیار نام برده شده که این عده (۳۱۳ نفر) از آن شهرها هستند؛ شهرهایی مانند قم، کوفه، طالقان، گرگان، ، طرابلس، بیروت، دمشق، ری، فلسطین، قزوین، شیراز، دیلمان، بصره، اهواز و کرمان. (۶)
این ۳۱۳ نفر از نظر سن و جنسیت و نژاد چگونه اند؟
آن چه در حلقه یاران حضرت مهدی (عج) مهم است، ایمان و تقوا و قابلیت همراهی در قیام جهانی حضرت است، نه چیزی دیگر و به همین خاطر در این جمع ویژه، نه سن و سال و مقام، موضوعیت دارد، نه جنسیت افرا و نه نژاد و رنگ و ملیت.
در بعضی روایات آمده که زنان تعدادی از یاران امام زمان (عج) را تشکیل می دهند. امام باقر (ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و چند نفر بدون وعده پیش گرد می آیند که در میان آنان پنجاه زن است». (۷)
وجود زنان در میان یاران خاص و وزیران حضرت مهدی (عج) نشانه جایگاه والای زنان در انقلاب جهانی حضرت است. هم چنین یاران حضرت از صنف و نژاد ویژه ای نیستند، بلکه از گروه ها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند. چنان که از روایات به دست می آید، اکثریت قریب به اتفاق یاران امام زمان (عج) را جوانان تشکیل می دهند.
امام علی (ع) فرمود: «یاران مهدی (عج) جزو جوانان اند و پیر و کهن سال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی». (۸)
البته در این که مقصود از جوان بودن در این روایت چیست، دقیقاً نمی توان اظهار نظر کرد. شاید مقصود از جوان بودن آن است که یاران حضرت از نظر روحیه و قدرت و توان جوان هستند، ولی احتمال این که منظور از یاران جوان، سن کم آنان باشد، بسیار زیاد است. در مجموع می توان گفت بیشتر یاران حضرت مهدی (عج)، جوان و نیرومندند.
پی‌نوشت ها :
۱ -کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۶۷۲٫
2-کتاب الغیبه، ص ۳۰۷٫
3- اعلام والفتن، ص ۶۵٫
4- بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۱۶٫
5- ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۸۳٫
6- اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۴٫
7- بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۳٫
8- همان، ج ۵۳، ص ۳۳۴٫

 نظر دهید »

غزل های حافظ (علیه الرحمه )در وصف امام زمان(علیه السلام)

18 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


 مژده ای دل که مسیحا نفسی می‏ آید         که ز انفاس خوشش بوی کسی می‏ آید

ز غم هجر مکن ناله و فریاد که من            زده ‏ام فالی و فریاد رسی می ‏آید

از آتش وادی ایمن نه من خرم و بس          موسی آنجا بامید قبسی می‏ آید

هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست   هر کس آنجا بطریق هوسی می‏ آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست   اینقدر هست که بانگ جرسی می آید

جرعه ‏ای ده که به می خانه ارباب کرم    هر حریفی ز پی ملتمسی می آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غمست     گو بران خوش که هنوزش نفسی می آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من           ناله‏ ای می شنوم کز قفسی می آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران         شاه بازی به شکار مگسی می آید

بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد داد خواه رسید

سپهر دور خوش اکنون زند که ماه آمد جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید

ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید

عزیز مصر بر غم برادران غیور ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید

کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و برق آه رسید

ز شوق روی تو جانا بر این اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید

مرو بخواب که حافظ ببارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید

 

 

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد    تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‏ اند کسی    به حسن و ملاحت‏ به یار ما نرسد

بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز    بیار یک جهت‏ حق گذار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند              یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

دریغ قافله عمر کان چنان رفتند           که گردشان به هوای دیار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی    به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

دلا ز طعن حسودان برنج و ایمن باش     که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را     غبار خاطری از رهگذار ما نرسد

بسوخت (حافظ) و ترسم که شرح قصه او      به سمع پادشه کامکار ما نرسد

 نظر دهید »

عاقبت اعتمادبه لبخنددشمن

11 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

جنگ نرم همین الان برقرار است، طرف مقابل مشغول حمله است؛ ما هم از این طرف مشغولیم؛ حالا ما مشغول حمله‌ایم یا مشغول دفاعیم، آن [یک‌] بحث دیگری است که عقیده‌ی من این است که این طرف هم به جای دفاع باید حمله کند، ضمن اینکه مراکز دفاعی خودش را هم باید حفظ کند. پس یک جنگی وجود دارد؛ حالا شما این جنگ نرم را تشبیه کنید به جنگ سخت و جبهه‌ی جنگ؛ مثل همان [وضعی‌] که الان فرض کنید که در سوریه یا عراق یا یمن یا هرجای دیگر هست؛ این جنگهایی که الان هست یا در دوران دفاع مقدّس، هشت سال در ایران بود. افسری را در نظر بگیرید که در قرارگاه خودش یا در سنگر خودش نشسته؛ این افسر دو جور میتواند باشد؛ دو نوع هویّت یا دو نوع تعریف برای این افسر وجود دارد: یک‌وقت این افسر در هیئت یک انسان مصمّم، هوشیار، پُرانگیزه، امیدوار، پُرکار، دارای اندیشه، اندیشه‌ورز، شجاع و فداکار است. خب اگرچنانچه افسری در قرارگاه خود یا در سنگر خود با این خصوصیّات باشد، میتوان یک نتیجه‌ای را برای این جنگ حدس زد. افسر شجاع است، رشید است، بافکر است، باایمان است، باامید است، تصمیم دارد، انگیزه دارد؛ این یک‌جور افسر است. همین افسر را میشود با یک شاکله‌ی دیگری و با یک هویّت دیگری فرض کرد. فرض کنید آدمی است ناامید؛ یعنی معتقد است که [جنگیدن‌] فایده‌ای ندارد؛ [میگوید] بیخود ایستاده‌اید، فایده‌ای ندارد؛ ناامید است. یا آدمی است تسلیم‌پذیر، حال معارضه کردن و ایستادگی کردن ندارد؛ حالا یک مقداری ممکن است بِایستد ولی وقتی فشار زیاد شد و زور زیاد شد تسلیم میشود؛ روحیه‌اش این است. یا آدمی است فریب‌خور؛ به لبخند دشمن اعتماد میکند، به فریب دشمن اعتماد میکند یا اصلاً فریب دشمن را نمیفهمد. خب جنگ پُر از فریب و پُر از خدعه است؛ همه‌ی جنگها همین‌جور است: اَلحَربُ خُدعَة. در همین جنگهای سخت، یکی از کارهای اساسی، که یک فرمانده مقتدر میتواند انجام بدهد، این است که با یک عملیّاتی و با یک حرکتی دشمن را فریب بدهد؛ دشمن خیال کند از آنجا میخواهد حرکت کند و حواسش به آنجا پرت بشود، بعد از پشت حرکت کند. حالا فرض کنید این افسر، افسری است فریب‌خور؛ نمیفهمد معنای فریب دشمن را و تشخیص نمیدهد. یا یک آدمی است اصلاً بی‌حال؛ دلش میخواهد بگیرد استراحت کند و بخوابد. یا معتاد است؛ یا معتاد به موادّ مخدّر، یا معتاد به شهوت‌رانی، یا معتاد به بعضی از این بازی‌های کامپیوتری که اخیراً باب شده -شنیده‌ام بعضی‌ها به این اعتیاد پیدا میکنند- و بی‌فکر و بی‌اعتنا به سرنوشت خود و دیگرانی که به او چشم دوخته‌اند. یا سرگرم غرایز [است‌]؛ مثلاً همین آقای افسر، در سنگر به فکر اشباع غرایز مادّی خود و غرایز حیوانی خودش باشد؛ سرگرم عیش‌ونوش. پس این افسر را در این شکل و در این هیئت و در این شاکله هم میشود تصوّر کرد. نتیجه‌ی جنگ چیست؟ معلوم است دیگر.

بخشی از بیانات امام خامنه ای در دیدار انجمنهای اسلامی دانش آموزان

 نظر دهید »

شهید مطهری از منظر مقام معظم رهبری

11 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

در این نوشتار که مبتنی بر نظریات مقام معظم رهبری پیرامون استاد است، با رویکردی متفاوت و از منظری موضوعی به این بحث می پردازیم؛ از این رو می توان نظرات رهبری در مورد ایشان را به اقسام گوناگونی تقسیم کرد که عبارتند از: ابعاد فردی، اخلاقی، سیاسی، اعتقادی و … که در این نوشتار به آنها پرداخته می شود.

1. لزوم پرداختن به افکار و ایده های استادو بررسی راه های تداوم این جریان عمیق و اصیل؛ بی شک، از مواردی که در مورد شهید مطهری، حائز اهمیت است، لزوم بررسی راه های تداوم جریان و حرکت عمیق و اصیل اندیشه شهید مطهری برای برآورده کردن نیازهای فکری جدید و ورود به عرصه چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی این افکار است. مقام معظم رهبری با تأکید بر این نکته مهم می فرمایند:ما نمی توانیم در شهید مطهری، متوقف شویم؛ هر چند،پس از گذشت 25 سال از شهادت این مرد بزرگ، کتاب های او جزو جذاب ترین و پرفروش ترین کتاب ها برای نسل های جویای فکر متین و منطقی اسلام است و ما در حال حاضر، بدیلی برای مجموعه کتاب های شهید مطهری نداریم، اما نیازهای فکری، روز به روز و نو به نو می شود وجریان ورود به چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی و تفکیک صحیح از سقیم آن، ازوظایف مهمی است که باید ادامه پیدا کند. و ما در دهه های آینده به مطهری ها نیازمبرم داریم  . (پیام رهبر انقلاب به همایش جهانی اندیشه مطهر، 6/2/1383). ا

یشان رمز توفیقات استاد شهید مطهری را تلاش بی وقفه و پی گیر استاد مطهری برای خودسازی روزافزون علمی می دانند و اعتقاد دارند که مطهری هیچ گاه در استفاده از ذخیره گرانبهای علمی خود سستی نکرد؛ به گونه ای که امروز هم، فضای فکری جامعه، مرهون افکار، و نیازمند آثار و اندیشه های اوست، اما حوزه های علمیه نباید در شهید مطهری متوقف بمانند؛ چرا که بسیاری از نظریات و شبهات پس از حیات آن استاد عالیقدر مطرح شده است که باید به آنها پاسخ داد(12/10/1384).

همچنین رهبر فرزانه انقلاب، ضمن تأکید بر بازخوانی مکرر و تفکر در آثار و افکار استاد شهید مرتضی مطهری، آن را برای مبلغان و طلاب، لازم و واجب می دانند؛ چرا که به اعتقاد ایشان: روحانیان باید با اتکا نکردن به حرف های تکراری، برای همه قشرها و سطوح مختلف فکری، حرف های نو و جذاب داشته باشند. همچنین باید صاحب نظرانی که دارای بنیه قوی فقهی و نگاه امروزی به مسائل هستند با تلاش مضاعف و تکیه بر فقه و مبادی فقهی به تبیین مسائل مختلف و پاسخ گویی دینی به این نیازهای جدید بپردازند (دیدار علما و روحانیون استان یزد بامقام معظم رهبری).

نگاهی که ایشان به افکار استاد دارند، برای تبلیغ در عصر جدید، بسیار حائز اهمیت می نماید؛ زیرا در نگاه رهبر انقلاب، طلابی موفقند و ادامه دهنده راه استاد که وسیع نگر باشند، بصیرت داشته باشند، آحاد مردم را مخاطبان خود قلمداد کنند، پارسایی کنند، فقط به مطالعه در حجره بسنده نکنند و به تعبیر ایشان: طلبه نمی تواند و نباید فقط به مطالعه در حجره بسنده کند، بلکه بسیار مهم و ضروری است که از مسائل داخلی و جهانی، جریان های سیاسی، منفذهای احتمالی نفوذ دشمن و دیگر مسائل مهم،‌ به خوبی آگاه باشد(همان). و اینها همه در وجود علامه شهید مرتضی مطهری وجود داشت؛ روحانی که تمام نکاتی را که برای موفقیت در تبلیغ، می بایست لحاظ شود تا تبلیغ، موفق باشد، در نظر می گرفت. رهبر معظم انقلاب اسلامی ، آیت الله شهید مطهری را مظهر تلاش برای رفع شبهات ذهنی جوانان، قشر تحصیل‌کرده و روشنفکران می دانند و معتقدند که مطهری، مهم‌ترین سؤالات ذهنی جامعه را شناخت و با تفکر و منطق و فلسفه اسلامی به آنها پاسخ داد و همه فضلا و طلاب جوان باید از این روش و متد پیروی کنند.

2. تبیین شخصیت فکری و هویت روشنفکری شهید مطهری و نقش آن در جریان فکری و روشنفکری اسلامی معاصر؛ مقام معظم رهبری در این رابطه معتقدند که درباره هویت فکری و روشنفکری شهید مطهری، تاکنون تعریف جامعی ارائه نشده است.ایشان اعتقاد دارند که استاد مطهری با قوت فکری و اندیشه صائب خود در دهه های1340-50وارد میدان هایی شد که تا آن زمان، هیچ کس در زمینه مسائل اسلامی، وارد آنمیدان هانشده بود و با تفکرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام نشدنی پرداخت و در جبهه مقابله با مارکسیسم و تفکرات غربی و لیبرالیسم، دست به یک جهادهوش مندانه زد و با توان علمی و ایمان راسخ و اعتماد به نفس، موفقیت های بزرگی به دستآورد و با قدرت اجتهاد و انصاف و ادب علمی، روشی متقن و به دور از تحجر و التقاط، برای معرفی اسلامی و مقابله با کج اندیشی و انحراف ایجاد کرد و پایه های افکار مورد نیازجامعه اسلامی و انقلابی را تأسیس نمود و نقش مؤثری بر جریان فکری اسلامی و شکل گیری نظام اسلامی بر جای گذاشت و به صورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقه مند فکراسلامی در حوزه ها و دانشگاه ها درآمد تا بتوانند زیر سایه این تفکر عمیق و مستحکم،دین خود را حفظ کنند و دست آوردهای نوین فکری داشته باشند و از آن دفاع نمایند پیام رهبر انقلاب به همایش جهانی اندیشه مطهر، 6/2/1383).

 

3. تهجد و نماز شب؛ شهید مرتضی مطهری در اخلاقیات و عبادات نیز سرآمد همگان بود و هیچ عملی نمی توانست او را از راز و نیاز با معشوق و معبودش، بی نیاز کند.و…

4. مبارزات سیاسی؛ مقام معظم رهبری در این ارتباط می فرمایند :تا سال 49 و 50 خیلی مسائل انحرافی در محیط مبارزه  به چشم نمی‌خورد. وقتی که منافقین،دستشان را رو کردند و نوشته‌ها‌ی ایدئولوژیک آنها کم کم پخش شد، آقای مطهری بیش از همه حساسیت نشان داد. چون من به یاد دارم که در سال 51 تلاش فراوانی شد که امام را وارد کنند که این حرکت جوان ها را تأیید کنند که به نام «مجاهدین» و… بودند، اما امام، سخت ابا کردند و یک بار کتاب های مجاهدین را خوانده بودند و گفته بودند اینها همان حرف های لنین و ارانی است، پس حرف های شما کدام است؟ مرحوم مطهری در معرفی اینها به امام نقش داشتند و خودشان آن قدر، حساسیت نشان دادند تا عملاً کنار کشیدند و آن وقت، مجاهدین ایشان را متهم کردند به این که سازشکارند و اهل مبارزه نیستند و حال، این که کنار کشیدن ایشان حساسیت ایشان را نشان می‏داد و مؤثر و مفید هم واقع شد و ایشان در آن موقع، کار ایدئولوژیکشان را زیاد کردند. و اثرش این بود که در سه چهار سال بعد، حقانیت حرکت ایشان روشن شد و حرکت صحیح اسلامی، دوباره از سال 54 رو به رشد رفت و کم کم خط امام تبلور یافت.

5. جنبه استادی شهید مطهری؛ ایشان بحق استادی برجسته و وسیع نگر بودند؛ به گونه ای که به تعبیر رهبری: واقعاً ایشان معلّم بودند؛ یعنى معلّمى ایشان فقط در محدوده كلاس خلاصه نمى شد. ایشان حقیقتاً معلّمِ عمومِ جامعه بودند و از این بابت، حقّ بزرگى بر گردن همه دارند(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید «مطهّرى» (13/2/79).

6. به روز بودن استاد مطهری؛ از عمده دلایلی که شهید مطهری در تبلیغشان در سطح وسیع؛ چه برای عوام و چه خواص، موفق بودند، همان به روز بودن ایشان بود؛ به گونه ای که سعی می کردند همگام با نیازها و شبهات جامعه به پیش روند و پاسخی درخور برای نسل تشنه داشته باشند. رهبر معظم انقلاب در این رابطه می فرمایند: طبیعتِ خیلى از پدیده هاى عالم، نسخ است و هر چه مى گذرد، این پدیده ها كهنه تر مى شوند. اغلب پدیده هاى عالم همین طورند. بعضى از پدیده ها هم هستند كه هر چه مى گذرد، نه فقط غبار نمى گیرند، بلكه درخشان تر، پُر نمودتر، چشمگیرتر و اثرگذارتر مى شوند. پدیده هایى كه تكیه بر حقیقت دارند، معمولاً این گونه اند. من به روشنى احساس مى كنم كه بحمداللَّه افكار مرحوم آیةاللَّه شهید مطهّرى هم از این قبیل است. براى مثال، ایشان درباره علل گرایش به مادّیگرى، در باب معناى قضا و قدر و خیلى از مفاهیمِ كلامِ جدیدِ اسلامى، مباحثى را مطرح كردند، كه امروز وقتى ما به فضاى پیرامونى خودمان در جامعه نگاه مى كنیم، مى بینیم پاسخ پرسش هایى است كه به روز مطرح مى شوند(همان).

 

7. تکیه بر مسائل فکری استاد؛ از جمله مواردی که به کرّات در سخنان رهبری راجع به استاد به چشم می خورد، تکیه بر مسائل فکری شهید مطهری است. ایشان حتی با ترسیم خط راهنما برای کسانی که بانی بزرگداشت یاد و خاطر این شهید علامه هستند، می فرمایند: در این سالگردها بهتر آن است كه بر مسائل فكرى، بیشتر تكیه شود. اگر فرضاً در هر سال از سال هاى آینده، به مناسبت دوازدهم اردیبهشت كه روز شهادت آقاى مطهّرى است، موضوعى از افكار و آثار ایشان، مورد توجّه نقّادانه قرار گیرد؛ یعنى حسابى نقد شود، دلایل و وجوهش ذكر گردد، همه دقایق مورد نظر ایشان بیان شود و اگر كسى احیاناً مى‏تواند با نظرى آنها را تكمیل كند، آن نظر هم ذكر شود، تا اگر در بعضى از نظرات، بر ایشان اشكالاتى وارد كردند، آن فرد بتواند با مطرح كردن آن نظرات، از نظر ایشان دفاع كند؛ و خلاصه یك حركت نقّادانه علمى روى كارهاى ایشان انجام گیرد كه منتهى به استحكام هر چه بیشتر نظراتشان گردد، چنین حركت علمى‏اى، یك مقطع براى كار علمى خواهد بود(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید «مطهّرى» 12/2/73).

اما آن چه در فرمایشات رهبری در مورد استاد، قابل تأمل می نماید، این نکته است که به فرموده ایشان، شهید مطهری در زمینه مسائل فكرى، سه خصوصیت مهم داشتند: اوّلاً آدمى قوىّ الفكر و متفكّرى حقیقى بود. ثانیاً در ارائه و اشاعه مبانى فكرى، هیچ قصدى جز قربه الى اللَّه، ترویج دین، ترویج حق و مبارزه با باطل نداشت. خصوصیت سوم ایشان، پركارى و خستگى ناپذیرى بود. واقعاً نمى نشست كه براى كار سراغش بروند. آن جا كه سراغش نمى رفتند، خود ایشان به سراغ كار مى رفت. این سه خصوصیت در ایشان بود.

در زمان حیات شهید مطهّرى، فكرهایى پرزرق و برق تر از فكر ایشان مطرح مى شد؛ فكرهایى كه خیلى جاذبه داشت. آن فكرها اگر چه دایره وسیعى هم داشت، اما فكر ماندگار نبود؛ فكرى براى یك برهه بود كه خلأ یك زمان را پر مى كرد. چنین نبود كه آن فكرها مثل یك جریان، باقى بماند. اما فكرِ شهید مطهّرى، مثل یك جریان ماند و روز به روز توسعه پیدا كرد(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید «مطهّرى» (11/2/75)).

8. معرفی استاد مطهری به دنیا؛ رهبر انقلاب در رابطه با شناساندن شهید مطهری و افکار او به دنیا می فرمایند: ما باید آقاى مطهّرى را به دنیا و بخصوص به دنیاى اسلام معرفى كنیم. ایشان(مقام معظم رهبری)، جست و جو برای تکیه بر روی موضوعاتی که راجع به شهید مطهری باید به دنیا معرفی کرد، را از مهم ترین کارها دانسته و دیگر دانشگاه هاى تهران شروع شده بود، حالا تا سطح جهان و دنیاى غرق در تمدّن مادّى، ادامه و استقرار دارد. به هر حال باید این خصوصیّات را جست و جو كرد(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید «مطهّرى» (12/2/77).

9. استاد مطهری؛ شخصیتی جامع؛ به تعبیر مقام معظم رهبری: بعضى، وقتى كه از دست مى‏روند، آدم یك چیز از دست داده است؛ امّا بعضى، وقتى از دست مى‏روند، آدم چند چیز از دست مى‏دهد. شهید مطّهرى از آن كسانى بود كه وقتى او را از دست دادیم، چند چیز را از دست دادیم. وقتى كه ایشان شهید شد، یك انسان شایسته و برجسته از دست رفت و از جمهورى اسلامى گرفته شد….
آقاى مطّهرى، جسم و شخصیتى حقیقى بود كه مى‏گفت «جسم من و دست من كه افتخارى ندارد.» منِ واقعى آقاى مطّهرى، یعنى آن كسى كه همه افتخارات مالِ اوست. مجموعه فكر، مَنِش، راه، تصمیم و تشخیص است كه حقایق و افتخارات را تشكیل مى‏دهد. ما باید براى بزرگداشت آقاى مطّهرى، این حقایق را احیا، تبیین و ابقا كنیم. ایشان همچنین در مورد آثار استاد می فرمایند: روى كتاب ها و افكارشان، هر چه مى‏توانید، كار كنید(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید «مطهّرى» (11/2/74).

 

10. شهید مطهری؛ فیلسوفی جامع نگر؛ مقام معظم رهبری می فرمایند: شهید مطهری در میان فلاسفه معروف اسلامی، تنها فردی است كه دیدگاه فلسفی او بهمسائل اجتماعی و سیاسی و حتی مسائل زندگی، تسری می یابد و باید این ویژگی منحصر بفرداستاد مطهری، به طور صحیح معرفی شود.به گفته مقام معظم رهبری: تبیین دیدگاه و هویت فلسفی شهید مطهری، ضروری‌ترین وظیفه در مقطع كنونی است و لازمه این كار،استفاده از مجموعه‌ای از فضلای فلسفه دان، روشنفكر و آشنا با آثار ایشان است تامكتب فلسفی شهید مطهری ارائه شود. با ارائه مكتب فلسفی شهیدمطهری به عنوان مبدأ دیدگاه فكری ایشان، امكان تحقیق درباره ابعاد مختلف آثار شهیدمطهری، بسیار دقیق‌تر امكان‌پذیرخواهد بود(دیدار اعضای شورای مرکزی ستاد بزرگداشت استاد شهید مرتضی مطهری10/2/1385).

 

 نظر دهید »

تشنه امام زمان بشویم ...

10 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

روزی شاگردی پیش استادش میرود و میگوید یک سوال داشتم

استاد میگه بپرس .

شاگرد گفت: چه کار کنم که خواب امام زمان (عج ا…) را ببینم .

استاد گفت :شب غذا ی شور بخور آب هم نخور و بخواب .

شاگرد به دستور استاد عمل کرد و فردا برگشت .

شاگرد به استاد گفت: دیشب مدام خواب آب میدیدم ؛

خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم .

کنار نهر آبی در حال آب خوردن هستم .

سپس استاد به شاگرد گفت :تشنه ی آب بودی خواب آب دیدی ،

تشنه ی امام (عج ا…) بشو تا خواب امام زمان (عج ا…) را ببینی .

 نظر دهید »

فوایدیادمرگ (امری یقینی)

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

براساس روایت چهل و هشتم از کتاب شریف «خصال» شیخ صدوق یک نکته ذکر شده است که خبر از یک یقین و اتفاق یقینی دارد اما مردم با آن معامله تردیدی می‌کنند، در این روایت امام صادق (ع) می‌فرمایند: قال ابی عبدالله(ع) لم یخلق الله عزوجل یقینا لا شک فیه أشبه بشک لا یقین فیه من الموت: خداوند عز و جل می‌فرمایند که هیچ چیز را مثل مرگ نیافریده عین اینکه یقینی است و هیچ شکی در آن نیست اما مردم‌گویی در آن شک دارند چونان شکی که در آن یقین نیست!
در واقع انسان‌ها آن اندازه به مرگ یقین دارند و می‌بینند که نزدیکانشان از دنیا رفته‌اند، اموات، قبور و … را می‌بینند و یقین هم دارند که می‌میرند اما معامله‌شان با این حادثه در آینده برای خودشان قابل باور نیست و با این امر معامله تردیدی دارند گویی برای آنها این اتفاق نخواهد افتاد.

حتی آیات قرآن کریم از مرگ تعبیر یقینی دارد یعنی هیچ تردیدی در آن نیست و خداوند می‌فرماید که «تو تا زمانی که مرگ به سوی تو می‌آید، بندگی کن» بنابراین کلمه یقین گاهی به معنای مرگ در قرآن هم به کار رفته است.
در نهایت مرگ یکی از واقعیت‌های زندگی انسان است و هیچ کس نمی‌تواند از آن فرار کند «کل نفس ذائقة الموت» همه موجودات و انسان‌ها روزی از بین خواهند رفت و مرگ یک انتقال از خانه‌ای به خانه دیگر یا عوض کردن لباس چرک و بدبو با لباس فاخر و خوشبو است اما در عین حال مرگ عظیم، خوفناک و دشوار هم هست و مهمترین گردونه زندگی انسان اینجا قرار دارد.
امام صادق (ع) می‌فرمایند که گاهی انسان‌ها سال‌ها، ماه‌ها، روزها و ساعت‌ها را می‌شمرند اما یک زمانی هم باید نفس‌ها را بشمارند جایی که آخرین نفس می‌رسد دیگر آن زمان نه یک لحظه دیر و نه یک لحظه زود اتفاق می‌افتد، همان لحظه کوچ انسان شروع خواهد شد.
بنابراین اگر کسی به واقعیت و حادثه یقینی ایمان بیاورد و بدان باور داشته باشد، بسیاری مشکلات زندگی که در مسیرش قرار می‌گیرد را می‌تواند تحمل کند چرا که یاد مرگ خودش لذت‌ها را از بین می‌برد. اگر انسان مدام به دنبال لذت‌ها و راحتی‌ها باشد، نمی‌تواند سختی‌ها و مشکلات را تحمل کند درحالیکه دنیا پر از سختی ها است و یاد مرگ تحمل این سختی‌ها را برای ما آسان‌تر می‌کند.

 

 نظر دهید »

نسخۀ برآورده شد ن حاجت

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

نسخۀ قرآنی 

یس، و نام های دیگرش «عزیزه؛ معمّه(شامل شونده)، مدافعه قاضیه(دفع کننده برآورده) سی و ششمین سوره قرآن است که مکی و دارای 83 آیه است. از رسول گرامی اسلام روایت شده قرائت کننده این سوره نزد خداوند شریف خوانده می شود و این سوره برای قاری خود شفاعت می کند.

در روایتی دیگر از ایشان آمده: سوره «یس» در تورات «معمّه: شامل شونده» نام دارد چون خیر دنیا و آخرت را شامل حال قرائت کننده خود می کند و بلاهای دنیا و سختی های آخرت را از او دور می کند.

و نیز «قاضیه: دفع کننده برآورنده» نامیده می شود چون از قاری خود، هر بدی را دفع کرده و همه حاجت های او را روا می کند و قرائت آن سوره پاداشی برابر بیست حج دارد. و گوش سپردن به صدای قرائت آن، معادل با ثواب هزار دینار انفاق در راه خداست.

در فضیلت این سوره از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره «یس» را قرائت نماید مانند آن است که ده بار قرآن را ختم نماید.

ایشان همچنین فرمودند: هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید و اجری همانند 12 ختم قرآن به او خواهد داد و اگر برای مریض در شرف مرگی خوانده شود، به تعداد حروف این سوره 10 فرشته  نزد او به صف شده و برای او استغفار کرده و شاهد قبض روحش بوده و جنازه اش را تشییع می کنند و بر او نماز گزارده و شاهد دفنش هستند.

از ابی بصیر روایت شده که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: براستی برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یاسین است هر کس آن را قبل از خواب یا در روز، قبل از آنکه شام شود بخواند در آن روز از محفوظین و بهره مندان باشد تا آنکه شام کند و هر کس در شب قبل از خواب آن را تلاوت کند خداوند بر وی 1000 فرشته بگمارد تا او را از شر بدی و هر شیطان رانده شدهو هر آسیب حفظ کنند و هر گاه در همان روز بمیرد خداوند او را وارد بهشت گرداند و 30 هزار فرشته هنگام غسلش گرد آیند و برای او طلب آمرزش کنند و با استغفار او را مشایعت و بدرقه نمایند تا کنار قبر، و چون او را به قبر برند آن فرشتگان جمله در قبر با وی درآیند و خدا را عبادت کنند و ثواب او را به مرده دهند و قبرش تا هر کجا که چشم ببیند فراخ گردد و از فشار قبر ایمن باشد و همیشه از قبرش تا آسمان نوری تابان باشد تا اینکه خداوند او را از قبر بیرون آرد و چون او را برانگیخت فرشتگان خدا با او هستند و بدرقه اش کنند و با وی به گفتگو پردازند و به رویش لبخند زنند و به هر خیر و نیکی مژده اش دهند تا او را از صراط و میزان بگذرانند و در پایگاه قربی او را بدارند که هیچ مخلوقی را جز مقربان و فرستادگان حق آن مقام و منزلت و قرب را باشد، و وی با پیامبران در آن درگاه نزد خدای تعالی باز ایستد و با غمخواران غم نخورد و با اندوهگینان اندوه نکشد و با زاری کنندگان زاری نکند.

آنگاه خداوند تعالی گوید: ای بنده من شفاعت کن هر که را خواهی ،که شفاعت را درباره همه بپذیرم و حاجت بخواه که هر چه خواهی به تو دهم پس وی حاجت را از خدا بخواهد که برآورده شود و شفاعت کند که پذیرفته گردد و حساب او را چون دیگران نکشند و در آنجا چون دیگران بازداشت نشود و چون از زبونان و خوار شدگان زبون و خوار نگردد و به نکبت گناه و عمل زشتی که از او سر زده گرفتار نشود و برات آزادی او را سر گشاده بدو دهند تا اینکه از درگاه الهی به زیر آید و همه مردم از روی تعجب گویند: «سبحان الله» این بنده را حتی یک گناه نبود او از همدمان محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد شد.

از جابر جعفی روایت شده که امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کس سوره یاسین را در عمر خود یک بار بخواند خداوند به شماره تمام آفریده هایش در این جهان و آن جهان و آنچه در آسمان است به عد هر یک 2000 حسنه در نامه عملش ثبت فرماید و به همین مقدار از گناهان او محو سازد و دچار تنگدستی و زیان و بدهکاری و خانه خرابی نشود و بدبختی و دیوانگی نبیند و مبتلا به جذام و وسواس و دودلی و بیماری های مضر نگردد و خداوند سختی و دشواری مرگ را بر او آسان کند و خود متصدی و مباشر قبض روح او باشد و از جمله کسانی خواهد بود که خداوند فراخی زندگی او را به عهده گرفته و ضامن خوشحالی او هنگام مرگ گردیده و خشنودیش را آخرت تضمین کرده و همه فرشتگان آسمان و زمین را خطاب فرموده که من از بنده راضی هستم پس برای او آمرزش بطلبید.

 منبع :سایت طلبه پاسخگو

 

 نظر دهید »

20 اندرز از پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) درباره بهداشت و درمان

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

در این نوشته ۲۰ اندرز از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره بهداشت و درمان، برگرفته از کتاب روش تندرستی در اسلام، ترجمه طب النبی صلی الله علیه و آله را مرور می‎کنیم :

۱ - خربزه را با دندان بخورید و آن را قطعه‎قطعه نکنید که آن میوه مبارک و پاکی است، دهان را پاک و قلب را مقدس و دندانها را سفید می‎کند و خدا را خشنود می‎سازد، بوی آن از عنبر و آب آن از کوثر و گوشت آن ازبهشت ولذت آن از جنت و خوردن آن از عبادات است.

۲ - هر کس قدری خربزه بخورد، خداوند متعال برای او هفتاد هزار حسنه می‎نویسد و از او هفتادهزارسیئه محومی‎کند.

۳ - بر شما باد لیمو که آن قلب را نورانی می‎کند و بر عقل می‎افزاید.

۴ - هیچ زن حامله‎ای خربزه نمی‎خورد مگر اینکه نوزاد او زیباروی و خوش ‎خلق (با اخلاق نیکو) می‎شود.

۵ - (گل) نرگس را بو کنید اگرچه روزی یک بار باشد، اگرچه هفته‎ای یک بار باشد، اگرچه ماهی یک‎بار باشد، اگر چه سالی یک بار باشد، اگرچه در عمر یک بار باشد، چون در دل (قلب) دانه‎‎‎ای (نقطه‎ای) از جنون و جذام و برص وجود دارد که بوئیدن نرگس، آن را از بین می‎برد.

۶ - هر کس می‎خواهد عطری را استشمام کند، گل سرخ را ببوید.

۷ - سیر بخورید که در آن شفای هفتاد بیماری است.

۸ - وقتی به شهری وارد شدید از سبزی یا پیاز آن بخورید که بیماری آن شهر را از شما دور می‎کند.

۹ - هر کس هفت روز به شدت بیمار باشد، خداوند سبحان هفتاد سال گناه او را می‎آمرزد.

۱۰ - تب، گناهان را می‎ریزد همانگونه که درخت برگ‎ها را می‎ریزد.

۱۱ - کرفس، سبزی پیامبران است.

۱۲ – هر کس اناری بخورد و آن را تمام کند، خداوند سبحان چهل روز قلب او را نورانی می‎کند.

۱۳ - وقتی یکی از شما آبگوشت تهیه می‏کند، در آن بسیار کدو بریزد که بر عقل و فکر می‎افزاید.

۱۴ - هر کس سرکه بخورد، فرشته‎ای بپا می‎خیزد و برای او استغفار می‎کند تا وقتی که از آن فارغ شود.

۱۵ - عناب، تب و سرفه را از بین می‎برد و قلب را نورانی می‎کند.

۱۶ - هیچ برگی از کاسنی نیست مگر اینکه بر آن قطره‎ای از آب بهشت است.

۱۷ - هر کس سیر و پیاز و چیز بدبو بخورد به ما و مسجد نزدیک نشود.

۱۸ - سفره ‏های خود را با سبزی زینت دهید که خوردن آن همراه با گفتن بسم‎الله، شیاطین را می‎راند.

۱۹ - بر شما باد کرفس که اگر چیزی عقل را بیافزاید، همان است.

۲۰ - خربزه پیش از غذا شکم را شست‎وشو می‏دهد و بیماری را به کلی از بین می‎برد.

 نظر دهید »

برخوردهای عالمانۀ معلم وشاگرد

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

  

1-شهيد مطهرى وقتى نام اساتيد خود را مى‏برد با احترام و تعظيم بسيار زياد همراه مى‏ساخت مثلًا وقتى به نام علامه طباطبايى مى‏رسيد مى‏گفت روحى له الفداء جانم فدايش باد. و در مورد استاد ديگرش ميرزا على آقا شيرازى مى‏فرمود: شب و روزى نيست كه خاطره اش در نظرم مجسم نگردد و از وى ياد نكنم‏.

 

2- سيد رضى (ره) گرد آورنده نهج البلاغه استادى داشت غير مسلمان. وقتى اين استاد از دنيا رفت هر وقت از قبرستان عبور مى‏كرد از اسب پياده مى‏شد و تا آخر قبرستان به احترام استاد پياده مى‏رفت. بعد سوار مى‏شد. علت اين كار را پرسيدند، فرمود: آخر معلم من دراين قبرستان خوابيده است.

 

3- شخصى به خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و گفت: اين مرد پدرم را كشته و من مى‏خواهم قصاص كنم. قاتل هم به قتل اعتراف كرد. حضرت فرمود مى‏توانى قصاص كنى اما بگو ببينم آيا اين مرد تا به حال به تو خدمتى نكرده كه به جاى قصاص ديه بگيرى. عرض كرد. فقط چند روزى به من درس داده حضرت فرمود چه مى‏گويى؟ حق ارشاد بيش از خون ارزش دارد. او هم از قصاص گذشت  ونوبت ديه رسيد. قاتل توانايى نداشت صد شتر بدهد امام فرمود حاضرى ثواب هدايت و ارشادت را به من بدهى و من صد شتر به جاى تو بدهم او گفت: اگر فرداى قيامت مقتول جلو مرا بگيرد هيچ توشه‏اى غير از اين درس دادن ندارم.امام به خانواده مقتول فرمود اگر از او بگذرى روايتى از پيامبر برايتان مى‏خوانم كه از همه دنيا براى هردو شما با ارزش تر باشد. او هم از حقّ خود گذشت.

 

4- به اسكندر گفتند چرا معلّم را بيش از پدرت تعظيم مى‏كنى؟

گفت: چون پدر مرا از عالم ملكوت به زمين آورد و معلّم مرا از زمين به آسمان مى‏برد.

5- ابن سينا در 20 سالگى تمام علوم زمان خود را فرا گرفته بود. روزى به مجلس درس ابن مسكويه حاضر شد و با كمال غرور گردويى را جلوى استاد گذاشته و گفت مساحت اين گردو را حساب كن. استاد جزوه‏اى در علم اخلاق جلوى ابن سينا گذاشت و گفت تو اوّل اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت گردو را حساب كنم.

6- آخوند خراسانى (ره) 1200 شاگرد داشت كه 50 نفر از آنان مجتهد بودند. يكى از شاگردان جوانش آيت اللَّه بروجردى بود. روزى اين شاگرد جوان به حرف استاد اشكال كرد. استاد گفت يك بار ديگر بگو. آقاى بروجردى حرف خود را تكرار كرد استاد فهميد كه حرف شاگرد درست است گفت: الحمد لله كه نمردم و از شاگرد خود استفاده كردم.(1)

[1]  محمود اکبری .جنگ جوان،58 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

لبیک یامهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بیت
  • محافظین حریم زینبی
  • علمی
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس