لبیک یامهدی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

برخوردهای عالمانۀ معلم وشاگرد

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

  

1-شهيد مطهرى وقتى نام اساتيد خود را مى‏برد با احترام و تعظيم بسيار زياد همراه مى‏ساخت مثلًا وقتى به نام علامه طباطبايى مى‏رسيد مى‏گفت روحى له الفداء جانم فدايش باد. و در مورد استاد ديگرش ميرزا على آقا شيرازى مى‏فرمود: شب و روزى نيست كه خاطره اش در نظرم مجسم نگردد و از وى ياد نكنم‏.

 

2- سيد رضى (ره) گرد آورنده نهج البلاغه استادى داشت غير مسلمان. وقتى اين استاد از دنيا رفت هر وقت از قبرستان عبور مى‏كرد از اسب پياده مى‏شد و تا آخر قبرستان به احترام استاد پياده مى‏رفت. بعد سوار مى‏شد. علت اين كار را پرسيدند، فرمود: آخر معلم من دراين قبرستان خوابيده است.

 

3- شخصى به خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و گفت: اين مرد پدرم را كشته و من مى‏خواهم قصاص كنم. قاتل هم به قتل اعتراف كرد. حضرت فرمود مى‏توانى قصاص كنى اما بگو ببينم آيا اين مرد تا به حال به تو خدمتى نكرده كه به جاى قصاص ديه بگيرى. عرض كرد. فقط چند روزى به من درس داده حضرت فرمود چه مى‏گويى؟ حق ارشاد بيش از خون ارزش دارد. او هم از قصاص گذشت  ونوبت ديه رسيد. قاتل توانايى نداشت صد شتر بدهد امام فرمود حاضرى ثواب هدايت و ارشادت را به من بدهى و من صد شتر به جاى تو بدهم او گفت: اگر فرداى قيامت مقتول جلو مرا بگيرد هيچ توشه‏اى غير از اين درس دادن ندارم.امام به خانواده مقتول فرمود اگر از او بگذرى روايتى از پيامبر برايتان مى‏خوانم كه از همه دنيا براى هردو شما با ارزش تر باشد. او هم از حقّ خود گذشت.

 

4- به اسكندر گفتند چرا معلّم را بيش از پدرت تعظيم مى‏كنى؟

گفت: چون پدر مرا از عالم ملكوت به زمين آورد و معلّم مرا از زمين به آسمان مى‏برد.

5- ابن سينا در 20 سالگى تمام علوم زمان خود را فرا گرفته بود. روزى به مجلس درس ابن مسكويه حاضر شد و با كمال غرور گردويى را جلوى استاد گذاشته و گفت مساحت اين گردو را حساب كن. استاد جزوه‏اى در علم اخلاق جلوى ابن سينا گذاشت و گفت تو اوّل اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت گردو را حساب كنم.

6- آخوند خراسانى (ره) 1200 شاگرد داشت كه 50 نفر از آنان مجتهد بودند. يكى از شاگردان جوانش آيت اللَّه بروجردى بود. روزى اين شاگرد جوان به حرف استاد اشكال كرد. استاد گفت يك بار ديگر بگو. آقاى بروجردى حرف خود را تكرار كرد استاد فهميد كه حرف شاگرد درست است گفت: الحمد لله كه نمردم و از شاگرد خود استفاده كردم.(1)

[1]  محمود اکبری .جنگ جوان،58 

 نظر دهید »

11 توصیه امام خامنه ای برای ترویج فرهنگ کتابخوانی

09 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

 

 

 

1- کتابخوانی کودکان

کودکان را به کتابخوانی عادت بدهید، این کار تا آخر عمر همراه آنها خواهد بود. 91/07/20 و 69/02/19

پدر و مادر ها بچه ها را از اول با کتاب مأنوس کنند. 74/02/26

2- کتابخوانی تابستانی

در تابستان ها که نوجوانان و جوانان محصل تعطیلند حتما کتاب بخوانند. کتاب هایی را معیّن کنند، بخوانند و تمام کنند. 69/02/19

3- زنگ کتابخوانی

معلمان و دانش آموزان در مدارس ساعتی را به کتابخوانی اختصاص دهند. این را حتما آموزش و پرورش بررسی کند. 76/02/14

4- محفل کتابخوانی

جوان ها دور هم می نشینند و دو ساعت و سه سعات جلسه دارند، قرار بگذارند که از این جلسه، نیم ساعت کتاب بخوانند. 76/08/19

5- کتابخوانی روزانه

به بهانه اشتغال و کار های روزمره از مطالعه غفلت نکنید. 63/08/15

کتابخوانی را جز کار های زندگی بدانید. 69/02/19

6- اهمیت کتاب

بهای کتاب را جزئی از هزینه های ضروری زندگی بدانید. 74/02/18

7- عرضه کتاب

ناشریت در قطار راه آهن، مترو و اتوبوس ها کتاب های خوب و سرگرم کنند عرضه کنند. 76/08/19

در اداراتی که مردم زیاد انتظار میکشند و جمعیت زیاد است، کتاب عرضه شود. 76/08/19

8- بازار کتاب

دنبال کتاب مورد نظرتان بگردید تا ناشر و مؤلف هم برای پدید أوردن کتاب تلاش کنند. 76/08/19

9- همراه کتاب

با خود کتاب همراه داشته باشید و از وقت های اضافه خود برای کتابخوانی استفاده کنید. 75/02/22

10- صدقه کتاب

در صورتتوان برای چاپ کتاب های خوب هزینه کنید و آنرا به حساب صدقه جاریه بگذارید. 74/02/18

11- هدیه کتاب

کتاب های خوبی را که می خرید را پس از مطالعه به دوستان و فرزندانتان بدهید تا آنها هم بخوانند. 74/02/18

 

 1 نظر

لطائف

08 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


(غسل ميت)

از فقيهى پرسيدند در فصل زمستان شخصى به صحرا رفته و جنازه‏اى را ديده كه در زير برف است چگونه او را بايد غسل و كفن كند؟

او گفت: شخصى را كه به صحرا رفته و جنازه را ديده بايد تنبيه كرد كه در فصل زمستان در صحرا چكار داشته كه چنين تكليف بر ذمه‏اش آمده باشد!

(سود سفر)

تاجرى بسيار به سفر مى‏رفت از او سؤال شد آيا سودى هم از اين مسافرتها به دست مى‏آورى؟ او گفت: بلى، نمازهاى چهار ركعتى را نصفه مى‏خوانم.

(مشورت)

مردى با يكى از دوستان خود مشورت كرد كه فلانى از من پول قرضى مى‏خواهد، آيا صلاح مى‏دانى به او پول قرضى بدهم؟

گفت: بلى، خيلى بجاست. آن مرد پرسيد چرا؟ دوستش گفت:چون اگر شما به او پول قرض ندهى سراغ من مى‏آيد.

(امام جماعت‏)

مرد عربى كه نامش موسى بود کيسه زرى يافت در زيرعباى خود بدست گرفته وبه مسجد رفت تا نماز بخواند ودرصف جماعت ايستاده كيسه زر را همچنان در زيرعباپنهان داشت. اتفّاقاً امام جماعت اين   آیه ازقرآن را تلاوت نمود «وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى‏» در دستت چيست اى موسى مرد عرب فوراً گفت: «و اللَّه انْتَ ساحِر»، و كيسه زر را انداخت و فرار كرد تا به اتهام سرقت دستگيرش نسازند.

 

 نظر دهید »

اهمّيت قرآن‏

08 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري

اهمّيت قرآن‏

رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏خواست گروهى را به جهاد بفرستد خواست از بين آنان شخصى را امير لشكر قرار دهد از يكايك آنان پرسيد كه از قرآن چقدر مى‏دانيد.

هر كدام مقدارى را گفتند تا نوبت به جوانى كه از همه كم سن و سال تر بود رسيد گفت: اى رسول خدا من سوره بقره رامى‏دانم حضرت فرمود: تو را امير لشكر قرار دادم.

گفتند: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، اين جوان را بر ما، پير مردها، امير مى‏كنى؟ حضرت فرمود: (معه سورة البقرة) او سوره بقره را مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

و جاى بسى تعجب است كه اگر جوانى سوره‏اى از قرآن را بداند و پيران آن را ندانند استحقاق فرماندهى بر آنان را پيدا مى‏كند اما اگر جوانمردى چون على عليه السلام همه علم قرآن و

تورات و انجيل و زبور را داشته باشد و به فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله (انا مدينه العلم و على بابها) چنين شخصى را به جرم اينكه جوان است از حق مسلّم و خدا دادى‏اش بر

كنار كنند! و زير بار امامت او نروند.[1]

 

[2] اكبرى، محمود، جنگ جوان، 1جلد، لوح محفوظ - قم، چاپ: سوم، 1385 ه.ش.

 نظر دهید »

سه موضع خطير در قيامت

08 اردیبهشت 1395 توسط زهرا تجري


یكى از افراد خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت پرسيد: آيا در قيامت يادى از دوستان مى‏شود؟ (كه مثلا افراد به نيكى از آنها ياد كنند و آنها را نجات بخشند)،

پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود: در سه مورد هيچكس از كسى ياد نمى‏كند.

1- در نزد ميزان و ترازوى اعمال، كه انسان در آن وقت همه فكرش در اين است كه آيا بار گناهش در ميزان سبك است يا سنگين؟

2- در نزد پل صراط، كه انسان همه فكرش در اين جهت است كه آيا از آن مى‏تواند عبور كند يا نه؟

3- هنگام گرفتن نامه اعمال، كه انسان همه فكرش در اين است كه آيا نامه عملش به دست راستش داده مى‏شود (و قبول  شده يا نه) در اين سه مورد كسى به فكر ديگرى نيست.

سپس فرمود اين است معنى قول خداى متعال‏ «لِكُلِّ امْرِءٍ مِنْهُمْ يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغْنيهِ» در آن روز، هركسى را كارى است كه او را از توجه به ديگران مشغول و غافل نموده‏است، پناه مى‏بريم به خدا در اين سه مورد.[1]

 

[1] اكبرى، محمود، جنگ جوان، 1جلد، لوح محفوظ - قم، چاپ: سوم، 1385 ه.ش.

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

لبیک یامهدی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بیت
  • محافظین حریم زینبی
  • علمی
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس