کلبه احزان
حاج آقا قرائتے؛
تیر سہ شعبہ یعنے چہ؟
همین بد حجابے سہ شعبہ دارد!
↫یڪ شعبہ اش اینست ڪہ خودمان گناہ میڪنیم
↫یڪ شعبہ اینڪہ دیگران را بہ گناہ انداختیم
↫یڪ شعبہ قلب امام زمان است ڪہ ما نشانہ گرفتیم.
حاج آقا قرائتے؛
تیر سہ شعبہ یعنے چہ؟
همین بد حجابے سہ شعبہ دارد!
↫یڪ شعبہ اش اینست ڪہ خودمان گناہ میڪنیم
↫یڪ شعبہ اینڪہ دیگران را بہ گناہ انداختیم
↫یڪ شعبہ قلب امام زمان است ڪہ ما نشانہ گرفتیم.
گفتم منم اهلِ خطا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم شکستم توبهها…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم شکسته بالم و????
پیش نگاهت لالم و????
الکن شدم وقت دعا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم که اِی ستّار من،❤️
اِی حضرت غفّار من❤️
من بر خودم کردم جفا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم ز خوبی خالیام،????
من دانهای پوشالیام????
بنگر تهیدستم خدا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم که احوالم بد است،????
از بس گناهم بیحد است????
بخشیدهای این بنده را؟…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم که نفسم سرکش است،????
جایم درون آتش است…????
أِغفرلنا، أِغفرلناَ…❤️????❤️
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتم دخیل کوثرم،❤️
من عاشق پیغمبرم❤️
هستم محب مرتضی…❤️
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
گفتی که نالان میشوم،????
مانند باران میشوم????
با روضهی کرببلا…????
گفتی که بخشیدم، بیا❤️
قربان مهربانیت ای ارحم الراحمین من❤️❤️❤️
وبرای غلبه به شیظان رجیم بایداین نکات رابکاربریم .
اول :ذکرخدارافراموش نکنیم .(سوره مجادله،آیه 19).
دوم:به خداپناه بردن است .(سوره مومنون،آیه 82و83)(سوره فلق،آیه1)(سوره ناس،آیه1).
سوم: صدقه دادن است که درروایت است که شیطان رااره کرده ومی برد.
چهارم:مبارزه بانفس اماره است .(سوره نازعات ،آیه 40 )
پنجم: دنبال علم وعالم رفتن است زیرا نیروی علم مدافع عالم است ازشرشیطان .
ششم:خلوت نکردن بازنان نامحرم است وبه عکس خلوت کردن بازنان نامحرم یکی ازبهترین راه های
غلبه شیطان است برانسان چنانکه شیطان به حضرت نوح وحضرت موسی گفت.
هفتم: نگه داشتن زبان ازغیبت ،تهمت،دروغ،فحاشی،ناسزاگویی و…
هشتم:توبه واستغفار.
نهم:تداوم محافظت براستغفار.
دهم:شناخت کاروگفتارشیطان.
یازدهم:دشمن ابلیس لعین وشیطان رجیم بودن.
دوازدهم:دوری ازکارهای شیطان وازشیطان پرستان،مجالسی که شیطان درآن راه داردنرفتن،
دوری ازویدئوکلوپ های دارای مفاسداجتماعی ودوری ازمجالس رقص وغیره
سیزدهم:حرص وحسدوکبر رادرخودراه ندادن.
چهاردهم:دوری ازهرگونه گناه.
منبع:گنجینه جواهر یاکشکول ممتاز مولف:حاج شیخ مرتضی احمدیان
افراد ازلحاظ« تولی »و«تبری» به چنددسته تقسیم می شوند:
1-افرادی که جاذبه ودافعه ندارند.نه کسی آنه رادوست می داردونه کسی رادوست دارندوباکسی هم دشمنی
ندارند.این گونه افراددرجامعه ،موجودی بی اثروبی خاصیت هستند.
2-مردمی که دیگران رادوست می دارند،باهمه می جوشندوگرم می گیرند،وباهیچ کس دشمنی ندارندوازهیچ
کس اظهاربیزاری وتنفرنمی کنند.
این گونه رفتار،برای انسان هدفدارومسلکی [که فکروایده ای رادراجتماع تعقیب می کندوفقط به منفعت خود
نمی اندیشند] میسرنیست واین روش زندگی کردن، روش متظاهران دروغگو است.
3-مردمی که همه رادشمن دانسته ودفع می کنندوهیچ کس رادوست والگوومقدس نمی دانند. این هانیزافرادی
ناقص هستندو این دلیل براین است که فاقد خصال مثبت انسانی می باشند.
4-مردمی که «تولی» و«تبری»دارند.پاکان وخوبان رادوست می دارندوباناپاکان ومفسدان دشمن بوده واز آنها
بیزاری می جویندوهردورادرکنارهم ودرحدمطلوب دارامی باشند.(1)
مطلوب ترین انسان همین نوع چهارم است که دراین باره روایات فراوانی داریم من جمله اینکه :
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)روزی به یارانش فرمود: کدامیک ازدستگیره های ایمان محکمترومطمئن تر
است ؟یاران عرض کردند:خداورسولش آگاه تراست؛وبعضی نمازوبرخی گفتند:زکات،وعده ای گفتند:حج وعمره ،
نمازوبرخی گفتند:زکات،وعده ای گفتند:حج وعمره ،وبعضی گفتند:جهاد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود:
همه آنچه گفتیددارای فضیلتی است ولی پاسخ نیست،بلکه محکمترین ومطمئن ترین دستگیره های
ایمان،دوست داشتن دوستان خدا و بیزاری جستن ازدشمنان خداست.(2)
1-جاذبه ودافعه علی علیه السلام ،علامه مرتضی مطهری ،ص21-28- باتلخیص وتغییر.
2-اصول کافی ،ج2-،ص125.
پنج خصلت هست که هرکدام ازآنها نباشدزندگی انسان ناقص،عقلش زایل و قلب اومشغول خواهدبود :
الف ) سلامت بدن
ب) امنیت
ج)وسعت رزق
د) مونس موافق (همسر؛ فرزند؛وهم نشین صالح ونیک)
ه)پنجمین صفت که جامع همه این صفات است،بی تکلف بودن وساده زیستی وترک تشریفات وچشم وهم
چشمی می باشد.
قال الصادق علیه السلام «خمس خصال من فقد واحدة منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب:
فاولها صحةالبدن والثانی:الا من والثالثة السعة فی الرزق والرابعة الانیس الموافق قلت وماالانیس الموافق؟
قال:الزوجة الصالحه والولد الصالح والجلیس الصالح والخامسة وهی تجمع هذه الخصال الدعة».
.(بحارالانوار،ج 71،ص186؛ وسائل الشیعه،ج20 ، ص51 )